بهرام بیضایی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←دربارهٔ او: اصلاح ارقام |
جز ←گفتاوردها |
||
خط ۶:
** <small>گفتگو با زاون قوکاسیان، ص ۱۶۳ </small>
'''کارنامه بندار بیدخش'''
* منِ گاه نشین، منِ جم
* اینها همه از [[دانش]] بود! باد این سخن ببر، و کوه این فریاد باز آور، و رویینهدژ تو در میانش گیر تا نگریزد! تو ستیزهخو که اینک چون دانشم ـ که به من میخندد ـ مرا در میان گرفتهای! اینها همه از دانش بود! ایشان همه دیوان و دیوخویان بودند ـ سوارِ گردنِ هم ـ که جنگافزارهایشان استخوانِ برادران و فرزندان بود؛ و زِهِ کمان از رودهٔ هم داشتند. ایرانْویج زیر سُمِ ایشان پست شد. تا جمِ جهاندار را درخواستم که کارزارِ واپسین به دانش بسپار! پس به کارکرد آینهها تابش در چشم دشمنان افگندم؛ و ایشان را بر جنگ کور کردم تا شکسته شدند؛ و درخشش چندین آفتاب چشم ایشان سوخت و با سر فرو افتادند؛ و زمین از گند و مُردارشان پُر شد! و آنها که ماندند مویان و جیغکشان و ورجهورجه کنان به مغاکها گریختند؛ سُم افگنده؛ بر سرِ پوزه یا دُم؛ بر یک دست یا سینه خیز؛ شاخ کنده و شکستهناخن؛ تا آن سویِ تاریکِ جهان؛ به سنگلاخ نیستی ـ چنانکه کسْشان باز ندید! و چون به آتشِ ایزدی زمین از گند ایشان پاک شد، مردم و رمه آسود و جهان آرَمید. پس به دانشِ رَگ، بیماریها برانداختم؛ و رُستنیها و جانوران خوب پروردن، مردمان را آموختم. تا زمین تنگی کرد؛ و مردم ستوه شدند. جم پرسید چارهای! ـ پس مردمان به یاری خواستم و به دانشِ خاک، آبهای هرزْ را زِه کِشی کردم؛ تا زمینهای نو پدید آمد؛ و مردم بر آن دانهها کاشتند و جهان سر سبز شد؛ و سه بار این شد؛ و اینها همه از [[دانش]] بود.
|