۸٬۷۶۴
ویرایش
جز (ربات:برداشتن الگوی میانبر) |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز (←دارای منبع) |
||
* «آنچنان زی که بمیری برهی// نه چنان زی که بمیری برهند»
* «از تواضع بزرگوار شوی// و از تكبر ذليل و خوار شوی»
* «از حسرت آن ديده چون ديده [[آهو]]// اين ديده
* «اندر اين خاكدان فرسوده//
* «اندر اين ره كه راه مردان است// هرکه خود را شناخت مرد آنست»
* «ای
* «ای بیخبر از سوخته و سوختنی// [[عشق]] آمدنی بود
* «اين [[ضربالمثل|مثل]] زد وزير با
* «با بدان كم نشين كه در مانی// خوپذير است نفس انسانی»
* «بودِ بسيارخوار بینور است// از گلوبنده خواجگی دور است»
* «پر
* «تو دست چپ در این معنی زدست راست نشناسی// کنون با این [[خر|خری]] خواهی که اسرار خدا یابی»
* «حايض او، من شده
* «خادمانند نامشان كافور// ليك رخشان سيهتر از عنبر»
* «خرمن خود را
* «خور اندک فزون کند حلمت// خور بسیار کم کند علمت»
* «در جستن نان آب رخ خويش مريزيد// در نار مسوزید روان از پی نان را»
* «در
* «[[دوستی|دوستان]] را
* «[[دوستی|دوست]] را کس به یک بلا نفروخت// بهر کیکی گلیم نتوان سوخت»
* «[[دوستی|دوست]] گرچه دوصد،
* «دهخدا گفت ار نمكساری شود انبان كون// گوزهای بینمك پراند اهل روستا»
* «رشته تا يكتاست آنرا زور زالی بگسلد// چون دوتا شد عاجز آيد از گسستن زال زر»
* «ستد و داد را مباش زبون//
* «سوی [[مذهب|
* «[[دانش|علم]] چبود، فرقدانستن حقی از باطلی// نی [[کتاب]] زرق شیطان جمله از
* «فرش تو در
* «قدر مردم سفر
* «گرچه كژدم
* «[[گرگ]] را با [[گوسفند|میش]] کردن قهرمان باشد ز جهل// [[گربه]] را با پیه کردن پاسبان باشد خطا»
* «مال دادی
* «مرد
* «مرگ
* «نان فروزن
* «نشود مرد پردل و صُعلوك//
* «هركس كه برد
* «هست چون [[مار]] گـَرزه سیرت دهر// از برون نرم و از درون پرزهر»
* «
===
* «هرکه او گشته، طالب مجد است// شفی او، راز ِ لفظ ِ بوالمجد است// شعرا را
== بدون منبع ==
|
ویرایش