هوشنگ ابتهاج: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ابرابزار، اصلاح سجاوندی
خط ۵۶:
و غزلی دیگر:
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: purple}}
{{ب|بازآی دلبرا که دلم بی قراربی‌قرار توست|وین جان بر لب آمده در انتظار توست|}}
{{ب|در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست|جز باده‌ای که در قدح غمگسار توست}}
{{ب|ساقی به دست باش که این مست می پرست|چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست}}
خط ۱۱۵:
از کجا و از کدامان است…
 
می‌دانند او فرزند ایران است.<ref>{{یادکرد وب | عنوان=ویدئو/ سروده هوشنگ ابتهاج (سایه) برای سهراب اعرابی، شهید جنبش سبز «سایت خبری تحلیلی کلمه | وب‌گاهوبگاه=سایت خبری تحلیلی کلمه | نشانی=http://www.kaleme.com/1394/04/20/klm-218975/?theme=fast | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2015-08-15}}‏</ref><ref>{{یادکرد وب | عنوان=سروده هوشنگ ابتهاج (سایه) برای سهراب اعرابی، شهید جنبش سبز | وب‌گاهوبگاه=YouTube | تاریخ=2015-08-13 | سال=2015 | نشانی=http://www.youtube.com/watch?v=DGCBnY7QC8I | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2015-08-15}}‏</ref><ref>{{یادکرد وب | عنوان=هوشنگ ابتهاج - یگانگی | وب‌گاهوبگاه=آپارات | تاریخ=2015-02-27 | سال=2015 | نشانی=http://www.aparat.com/v/zH2Zq/هوشنگ_ابتهاج_-_یگانگی | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2015-08-16}}‏</ref>
* (<small>''برای سهراب اعرابی، شهید جنبش سبز''</small>)
 
خط ۱۵۳:
}}
* «سایه یکی از افتخارات ایران است. او با شعرهایش و کارهای دیگری که کرده، از افتخارات ماست.»
** ''[[سیمین بهبهانی]]''<ref name="isna" />
* «من و سایه با یکدیگر هم‌سال هستیم. ایشان در آن سال‌های دور از رشت آمده بودند. ما انجمن ادبی داشتیم که در ایام تابستان در حیاط خانه‌مان جمع می‌شدیم و شعر می‌خواندیم. در زمستان هم که حیاط قابل استفاده نبود، از تالار مدرسه دارالفنون استفاده می‌کردیم. یک بار دیدم جوانی بسیار زیبا و خوش‌سخن و خنده‌رو از میان جمعیت بلند شد و گفت می‌خواهم شعر بخوانم. گفتم شما تاج سر ما هستید و آن شب غوغا کرد و شعر خوبی خواند. آن موقع هنوز نمی‌دانست باید کجا برود و کسی را هم نمی‌شناخت. به قدری شعرش گل کرد که به همه خوش گذشت و رفته رفته با هم دوست شدیم. آقای سایه همواره آدمی کم‌معاشرت بوده است،بوده‌است، ولی ما همواره با یکدیگر در ارتباط بوده‌ایم. من آن شعرش را که می‌گوید، من و هزار امید است، هر هزار تویی، بسیار دوست دارم و یادم هست وقتی شعر را سروده بود، چندی بعد یک جابه‌جایی در آن صورت گرفت که بدل به این شعر زیبا شد. به گمان من سایه ذوق الهی دارد و وقتی غزل‌هایش را می‌خوانیم، فکر می‌کنم به جایی مقدس مربوط است. من با آن غزلش که می‌گوید «... دو چشم مرا نشانه گرفت» بسیار گریستم. من به سایه عزیز ارادت خاص دارم و همیشه خیر او را خواسته‌ام. در سفرهایی که داشتم، مهمانش بودم. در یک مهمانی به ما ماهی سفید داد که بسیار خوشمزه بود. سایه برای ادبیات ایران غنیمتی است که کم به دست می‌آید. یکی از بزرگان ادب ایران است. امید که سایهٔ جناب سایه سال‌ها بر سر ما باشد.»
** ''[[سیمین بهبهانی]]''<ref name="isna" />
* «در طول چهل و اندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او می‌توان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. باز هم از همان فرمول دشمن‌تراشانهٔ خودم استفاده می‌کنم و می‌گویم، متجاوز از نیم قرن است که نسل‌های پی در پی عاشقان شعر فارسی حافظه‌های‌شان را از شعر سایه سرشار کرده‌اند. امروز اگر آماری از حافظه‌های فرهیختهٔ شعردوست در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچ‌یک از معاصران زنده نمی‌تواند با شعر سایه رقابت کند. بسیاری از مصرع‏‌هایمصرع‌های شعر او در حکم امثال سایره درآمده است و گاه گاه در زندگی بدان تمثل می‌شود. از همان حدود ۶۰ سال پیش که در نوجوانی سرود: «روزگاری شد و کس مردِ رهِ عشق ندید / حالیا چشم جهانی نگرانی من و توست». تا به امروز که غمگنانه با خویش زمزمه می‌کند «یک دم نگاه کن که چه بر باد می‌دهیم / چندین هزار امید بنی‌آدم است این». بسیاری از این سخنان او حکم امثال سایره به خود گرفته‌اند.»
** ''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''<ref name="isna" />
* «من، محمود، نه فقط با غزل‌‎هاغزل‌ها و مهربانی‌های‌تان همیشه با شما بوده‌ام، بلکه هرکجا بوده و باشم، حافظِ به سعی سایه، بر دیدهٔ چشم‌های من بوده استبوده‌است و هست. «دیدنِ روی تو را دیدهٔ جان‌بین باید / وین کجا مرتبهٔ چشم جهان‌بینِ من است»
** ''[[محمود دولت‌آبادی]]''<ref name="isna" />
* «چند سال پیش آقای ابتهاج را دیدم و به او گفتم که شما به موسیقی خیانت کردید چون همه ما در آن زمان در بهترین شرایط نوازندگی بودیم اما شما کاری کردید که ما خانه نشین شویم و با آنکه حقوق ما را میمی‌دادید، دادید، نمی گذاشتیدنمی‌گذاشتید برنامه ای ضبط کنیم. همه ما در آن زمان در اوج جوانی و خلاقیت نوازندگی بودیم. به ایشان گفتم ای کاش برنامه هابرنامه‌ها را ضبط می کردیدمی‌کردید اما پخش نمی کردیدنمی‌کردید. باور کنید در آن سال هاسال‌ها به واسطه بداهه نوازی هر کدام از ما آثاری می توانستمی‌توانست ضبط شود که امروزه جزو میراث موسیقی ما به شماربه‌شمار روند اما متاسفانهمتأسفانه با این نحوه برخورد و سوء مدیریت از بین رفته اندرفته‌اند.»<ref>[https://www.magiran.com/article/3116019 گفت وگو با فرهنگ شریف و بابک بختیاری پیرامون زندگی پرویز یاحقی و موسیقی «گلها»:آن روز که یاحقی یقه ابتهاج را گرفت]، روزنامه اعتماد، ۲ اسفند ۱۳۹۳.</ref>
:آن روز که یاحقی یقه ابتهاج را گرفت]، روزنامه اعتماد، ۲ اسفند ۱۳۹۳.</ref>
** [[w:فرهنگ شریف|فرهنگ شریف]]
* «من در آن سال‌ها حاضر نبودم به رادیو بروم و از طرفی برخی دوستان مرا محاکمه می‌کردند و می‌گفتند باید برای همه ملت ایران بخوانم. زمان گذشت تا این‌که گفتند کسی رئیس مرکز موسیقی رادیو شده که آدم متفاوتی است و می‌توانید با او حرف بزنید و آن شخص جناب هوشنگ ابتهاج بود. من پیش‌تر با اشعارش آشنایی مختصری داشتم. به دیدن ایشان رفتم و همان‌جور که انتظار داشتم، با برخورد یک چهره فرهیخته و ادیب روبه‌رو شدم، در آن دیدار جناب سایه بسیار زیبا برخورد کردند، گفتند در برنامه‌های ما شرکت کنید. موافقت نکردم، اما آن‌قدر خوب و زیبا برخورد کرد که باعث تشویق من شد. ایشان همواره مرا در کار و فعالیت تشویق می‌کردند. پس از آن فعالیتم در رادیو آغاز شد و رابطه عاشقانه‌ای با جناب ایشان پدید آمد و روزی دو سه بار در هفته به منزل‌شان می‌رفتم و از دیدگاه ظریف زیبایی‌شناسی‌اش بهره می‌بردم. مرا شاعرانه و رندانه تشویق می‌کرد.»
** ''[[شهرام ناظری]]''<ref name="isna" />
* «در آن سال‌ها که خدمت جناب سایه می‌رسیدیم، بسیاری دیگر از ادیبان و شاعران حضور داشتند؛ به‌آذین، محمد قاضی، سیاوش کسرایی، احسان طبری و بسیاری دیگر حضور داشتند. دوره درخشانی در زندگی من بود. ایشان همواره با صبر و حوصله کار می‌کردند. به اعتقاد من در شکل‌گیری دیدگاه اجتماعی در موسیقی ایران بسیار اثرگذار بودند و در گروهی که به وجود آمد، جناب سایه سردسته بود. ایشان مثل پدر ما بود و ما هم مانند پروانه به گرد ایشان جمع شده بودیم.»
** ''[[شهرام ناظری]]''<ref name="isna" />
* «سایه از سال‌های دهه ۵۰ با بهترین موسیقی‌دان‌ها در ارتباط بود و با فعالیت‌هایی که صورت گرفت، جانی دیگر به موسیقی ایرانی دمیده شد و نقش ایشان در ریاست بخش موسیقی رادیو بسیار باارزش و محترم بود»
** ''[[داریوش طلایی]]''<ref name="isna" />
 
== منابع ==
{{پانویس}}
 
== پیوند به بیرون ==