جلالالدین تاج: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۲۴:
* شادروان تاج مردی بود سلیمالنفس و با مناعت طبع هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت و از همه تعریف و تمجید میکرد و همه را با نام خیر یاد میکرد، شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند یا از کسی بد بگوید او حتی اگر از کسی رنجشی میدید و خاطرش آزرده میشد، این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانهای تحمل میکرد. تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد. با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و حتی تا آخرین روزهای عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی میکرد. او با شاگردانش نیز عطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان میدانست. شادروان تاج در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان یک کدبانوی خانهدار مهربان و دلسوز که موجب و موجد گرمی کانون خانوادگی اوست نام میبرد. خداوند به تاج از این همسر شش فرزند عطا کرد؛ چهار دختر به نامهای: تاجی، پروین، هما، پروانه و دو پسر به نامهای: همایون و جمشید …
**''[[محمدرضا شجریان]]''.<ref>[http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/149053/%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86 روزنامه شهروند].</ref>
== زندگی او ==
* « بابا بین بچه هایش به هیچ عنوان فرق نمی گذاشت و برایش دختر و پسر فرقی نداشت. وقتی بابا فوت شدند تنها یک خانه و یک تکه زمین در مهرانگیز و یک تلفن داشت. وصیت که نداشت اما همیشه در صحبتهایش به ما میگفت، که «بابا هرچی هست همه مساوی، دختر پسر نداریم، همه مساوی». ما هم عمل کردیم درحالی که نه نوشته بود و نه وصیتی اما ما به حرف بابا عمل کردیم. این حرف، خیلی ساده است اما همین باعث می شود که بچه ها دوستیشان بیشتر بشود.»
* «بابام(تاج) هیچ وقت ما را تشویق نکرد که به دنبال کار هنری برویم، حتی به شاگردانشان هم می گفتند مبادا این کار را شغلتان قرار بدهید.»
* «مشوق اول جلال الدین تاج پدرشان شیخ اسماعیل(تاج الواعظین) بود. ایشان بابا را نزد سیدرحیم اصفهانی که استاد بزرگ آواز [[اصفهان]] بود فرستاد.»
* «همه جا می خواند. هرکسی به او میگفت بخوان بابا برایش می خواند و اصلاً معروف بود که منیت ندارد. صبح زود بیرون میرفت و رفتگر می گفت آقای تاج برایم بخوان و بابا همانوقت میخواند. بابا اصلاً منیت نداشت.»
* «هیچوقت تاج از هیچ شاگردی بخاطر تدریس پول نگرفت، ابداً. فقط در رادیو تلویزیون که کار میکرد حقوق میگرفت.»
* «بابا چهار بار کاسبی کرد و هر چهار بار ورشکست شد چون بابا روحیه اقتصادی نداشت و در این مورد فقط به حرف دوستانش گوش میکرد. یک بار به کار ادویه جات وارد شد و ضرر کرد. یک بار کامیون شورلت خرید که آخر سرهم چپ کرد! یک بار در میهنتور شریک شد و ورشکست شد و آخرین بار هم من ۱۴ ساله بودم که همراه با بابا و داییام و یکی از دوستان پدرم به تبریز رفتیم، آقایی به نام مقصود اقدام کلاهی در تهران گرمابه داشتند و به بابا پیشنهاد داد که با هم در تبریز گرمابه ای بسازند و خلاصه اولین حمام دوطبقه در خیابان شش گلان تبریز ساخته شد و اسم حمام را هم حمام همایون تاج گذاشتند، قرار بود بابا ۶۰ تومان بدهد و شریکش ۶۰۰ تومان، بابا پول را دادند و به اصفهان آمدند اما بعدها فهمیدند که شریکشان همه پول را نسیه کرده و حالا طلبکارها آمده اند. بابا رفتند تبریز پیش استاندار وقت و استاندار هم به طلبکارها گفت که بابا میخواسته کار خیری انجام بدهد که اینطور سرش کلاه گذاشتهاند و از طلبکارها خواست که پولشان را قسطی بگیرند. به این ترتیب من که آن موقع کلاس هفتم دبیرستان سعدی بودم به خواست بابا تابستان آن سال را به تبریز رفتم و حمام را اداره کردم و عصر که میشد قسطی پول طلبکارها را میدادم. درنهایت هم بابا حمام را فروخت.»
** همایون تاج<ref>[http://www.imna.ir/news/318719/ گفتگوی ایمنا با همایون تاج، فرزند استاد تاج اصفهانی(۱)]، ۲۵ شهریور ۱۳۹۶.</ref>
{{ویکیپدیا}}
==منابع==
==منابع==
|