میرزا حسین نوری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
مقاله نیست برچسب: خنثیسازی |
اضافه کردن گفتاورد |
||
خط ۴۷:
* * داستان نگارش «کشف الحجب و الاستار [عن وجه] الکتب والاسفار» از سید اعجاز حسین کنتوری (بن المفتی السید محمد قلی نیشابوری الکنتوری الشیعی)، از موجهای مزبور در زمینه احیای کتابشناسی شیعی است که کمتر به آن پرداخته شدهاست. نکته جالب درباره این کتاب، این است که آقا بزرگ، ذیل شرح حال سید اعجاز حسین برادر صاحب عبقات (الکرام البرره، چاپ مشهد، ص ۱۴۹، ش ۳۰۲) نوشتهاست که وقتی اعجاز حسین این کتاب را نوشت، آن را برای مرحوم میرزا حسین نوری آورد. ایشان او را از چاپ آن منع کرد، زیرا در آن صورت، اجانب خواهند گفت که کتابهای شیعه، همین مقدار است. وی نسخه کتابش را به میرزای نوری هدیه کرده و چاپش نکرد. آقابزرگ میگوید، «میرزای نوری خودش درصدد تألیف کتابی در فهرست مولفات شیعه بود، اما عمرش کفاف نداد. من هم خودم این کار را برای خودم ناممکن میدانستم اما خداوند اسبابش را مهیا کرد».<ref>گفتاری از رسول جعفریان؛ نهضت بازشناسی هویت شیعه با فهرست نویسی آثار امامیه</ref>
* میرزاحسین نوری طبرسی (۱۲۵۴–۱۳۲۰ ق) در کنار تلاشهای گرانقدر خود برای بازیابی و شناسایی کتابهای شیعه امامیه، روابط علمی گستردهای با علامه میرحامد حسین کنتـوری (۱۲۴۶–۱۳۰۶ ق) و پس از او با فرزندش سید ناصر حسین (۱۲۸۴–۱۳۶۱ ق) داشت. وی در تهیه منابع برای تألیف و تکمیل کتاب نفیس «عبقات الانوار» (که در اثبات امامت ائمه اطهار علیهمالسلام است) به آن دو دانشمند بزرگ کمک میکرد. دراین گفتار، متن سه نامه از محدث نوری به سید ناصر حسین، با تحلیل وتوضیح، آمدهاست این نامهها برای نخستین بار منتشر میشود.<ref>سه نامه از محدث نوری به علامه سید ناصر حسین، طالعی، عبدالحسین؛</ref>
* محدث در مکاتبهاش با میر حامد حسین به یک نمونه اشاره میکند. میگوید که این کتاب مناقب شاذان ابن جبرئیل (ابوالفضل سدیدالدین شاذان بن جبرئيل بن اسماعيل بن ابي طالب قمی از علمای معروف اواخر قرن ششم هجری)، دارای صد حدیث مرسل (به معنای ذکر نشدن نام راوی در سند روایت) است، که من برای ۲۴ حدیث از روایات آن سند پیدا کردم و در حاشیه نسخه خودم نوشتهام.
=== سید ناصر حسین فرزند علامه [[W:میر حامد حسین|میر حامد حسین]] نیشابوری ===
سطر ۱۱۰ ⟵ ۱۱۱:
===[[w:عبدالکریم حائری یزدی|عبدالکریم حائری یزدی]]===
عبدالکریم حائری یزدی دوره تحصیل آیت الله حائری در سامرا از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ بود که نخست دو تا سه سال درسهای سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون شیخ فضل اللّه نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و میرزامهدی شیرازی به اتمام رساند.<ref>حائری یزدی، سرّ دلبران، ۱۳۷۷ش، ص۸۰-۸۲.</ref> و از میرزا حسین نوری اجازه روایت دریافت کرد.<ref>حبیبآبادی، مکارم الآثار، ۱۳۶۴ش، ج۶، ص۲۱۱۸.</ref>
===مولوی سید محمد مرتضی جونپوری هندی===
حدود صد سال پیش، شخصی به نام مولوی سید محمد مرتضی جونپوری هندی، نامههایی از هند برای محدث نوری مینوشت و در آنها از رواج دروغ و نشر اکاذیب و مجعولات در مجالس عزاداری شیعیان هند شکایت میکرد.<ref>ابعاد شخصیتی محدث نوری در گفتگو با عبدالحسین طالعی در حق محدث نوری ظلم شده است/ ۴-ویژگی «صاحب مستدرک»مدیریت زمان</ref>
این نامهها و نیز اخباری که از شهرهای ایران و عراق میرسید، محدث نوری را برانگیخت که کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان در شرایط پله اول و دوم منبر روضهخوانان» بنویسد و تحریفشناسی عاشورا را بنیان بگذارد. استاد مطهری این کتاب را بسیار ستایش میکرد. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۷، ص۷۲)
=== محدث قمی ===
سطر ۱۷۳ ⟵ ۱۷۸:
=== نقدی بر قصّهٔ «فصل الخطاب»<ref>هفدهم جمادی الثانی سالگشت رحلت میرزا حسین نوری (م ۱۳۲۰) , پایگاه اطلاعرسانی کتابشناسی شیعه</ref> ===
* یکوقت یکی از علمای معروف به منزل حاج آقای والد آمد و قصهای نقل کرد. من هم آنجا بودم و از ایشان شنیدم. بعداً همان قصه را آقای گرامی از ایشان شنیده و نقل کرده بود. آقای منتظری هم در کتاب خاطراتش<ref>خاطرات، ج ۱، ص ۸۱.</ref> این قصه را نقل کردهاست. آن آقا از سردار کابلی نقل میکرد که: من نزد حاجی نوری بودم. سید معمّمی هم آنجا بود و دست روی دستش یا پایش میزد و آه میکشید. توجه حاجی نوری را جلب کرد و حاجی به او گفت: چه شدهاست که این قدر آه میکشی؟ آن سید گفت: خداوند به ما ظلم کردهاست. حاجی گفت: خداوند که ظلم نمیکند، این تعبیر یعنی چه؟ آن سید گفت: نه، ظلم کردهاست. حاجی گفت: ممکن نیست که خدا ظلم کند. محال است. سید گفت: نه. حاجی پرسید: علتش چیست که چنین میگویی؟ سید گفت: چرا خداوند اسم جدّ ما را در قرآن ذکر نکرد تا این قدر گرفتار سنّیها نشویم؟ حاجی نوری گفت: اتّفاقاً نام حضرت در قرآن هست. سید گفت: چطور؟ در قرآن که نامی از امیرالمؤمنین؟ ع؟ نیست. حاجی گفت: نه، من ادلّهاش را میآورم. چند روز بعد حاجی نوری جزواتی در باب تحریف قرآن آورد و به آن سید داد. آن سید گفت: آیا باز هم دلیل هست؟ حاجی گفت: باز هم هست؛ و چند وقت بعد جزوهٔ دیگری آورد و به آن سید داد. آن سید هم تدریجاً جزوات «فصل الخطاب» را از حاجی نوری میگرفت و به چاپخانه میداد. وقتی حاجی نوری پشیمان شد که آن جزوات چاپ شده بود و پشیمانی سودی نداشت. سردار کابلی میگفت: این قضیه گذشت. یکوقت من به سفارتخانه رفته بودم تا ویزا بگیرم. در آنجا شخصی کلاهی دیدم که خیلی به نظرم آشنا بود. از من پرسید: مرا شناختی؟ گفتم: خیلی به نظرم آشنا هستید ولی الآن تطبیق نمیکنم. گفت: من همان سیدی هستم که در منزل حاجی نوری بودم! همان موقعی که آن آقا این قصه را نقل میکرد، به ذهنم آمد که سردار کابلی در موقع تألیف و چاپ فصل الخطاب نبودهاست. بعداً مراجعه کردم دیدم تاریخ ولادت سردار کابلی بعد از تألیف فصل الخطاب است! آشیخ آقابزرگ که با سردار کابلی خیلی رفیق بود، مدّتی مهمان ایشان بود و در همانجا کتابهای وی را هم فهرست کرد. وی در الذریعه تاریخ دقیق ولادت سردار کابلی را ۱۸ محرم ۱۲۹۳ در کابل ضبط کردهاست.<ref>الذریعة، ج ۲، ص ۳۶۶.</ref> همچنین در الذریعه تاریخ فراغ از تألیف فصل الخطاب، دو شب مانده به پایان ماه جمادی الآخره ۱۲۹۲ ضبط شدهاست.<ref>الذریعة، ج ۱۶، ص ۲۳۲، ش ۹۱۲؛ نیز رک: جمع پریشان، ج ۱، ص ۷۹ _ ۸۲، مقالهٔ «الجواد قد یکبو». در این مقاله شواهد دیگری بر عدم صحّت این نقل ذکر شدهاست.</ref> یعنی حدود شش ماه بعد از تألیف فصل الخطاب سردار کابلی متولّد شدهاست.<ref>پدر سردار کابلی هم نمیتواند ناقل این قضیه باشد، چون تا سال ۱۳۰۴ در هند و اطراف بوده و آن سال به ایران آمد. (رک: زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱)</ref>
===[[w:محمدجواد بلاغی|محمدجواد بلاغی]]===
* میرزا حسین نوری در مورد تورات و انجیل؛ میگوید: این نسخههایی که دست ما هست نسخههای اصلیای که دست خود آن پیغمبر بزرگ خدا بود نیست. بعد میگوید: «کما قال علماء افرنج فی کتاب یسمی عندهم بالبریتانیکا<ref>همانطور که دانشمندان فرانکی در کتابی به نام "برتانیکا" گفته اند</ref>». تذکرات محدث نوری انگیزهای شد که مرحوم شیخ محمدجواد بلاغی به فرانسه رفت و عبری یاد گرفت.<ref>ابعاد شخصیتی محدث نوری در گفتگو با عبدالحسین طالعی
در حق محدث نوری ظلم شده است. ۴ ویژگی «صاحب مستدرک»</ref>
=== رسول جعفریان ===
|