نورالدین کیانوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
2 ويرايش به وسيله? Nikrouz kianouri (بحث) واگرداني شد: مقاله ایجاد نکنید و از ارجاع نامعتبر خودداری کنید. (توينکل)
برچسب: خنثی‌سازی
Nikrouz kianouri (بحث | مشارکت‌ها)
تمیزکاری
خط ۱۵:
۲- قانون اساسی جمهوری، که یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب شکوهمند میهن ما است و از همین رو مورد تأیید حزب تودة ایران قرار گرفته، چهارچوب مناسبی را برای تأمین و تضمین این آزادیها به وجود آورده‌است ولی این قانون خالی از برخی نارساییها و کمبودها نیست برای از بین بردن این کمبودها باید این قانون در جهت تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تود ه‌های محروم، در جهت غیرممکن ساختن هرگونه دستبرد به این حقوق، تکمیل گردد.<ref>در مناظره با بهشتی، خرداد ۱۳۶۰ , بخش دوم</ref>
* در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی و تکمیل آن، باید آزادی عقیده، آزادی دین، بیان، قلم و مطبوعات، اجتماعات، احزاب، اتحادیه‌های صنفی، سکونت، مسافرت، انتخاب شغل، حق اعتصاب برای زحمتکشان، و آزادی دفاع در محاکم و مصونیتهای فردی، به‌طور خدشه ناپذیر تأمین گردد و هرگونه دستبرد به این آزادیها مورد پیگرد قانونی قرارگیرد مواد قانون اساسی در مورد تشکیل شوراها به عنوان ارگانهای اعمال حاکمیت محلی، از روستا تا استان، باید بدون خدشه به مورد اجرا درآید زنان میهن ما که سهم عظیمی در پیروزی انقلاب داشت هاند و هم‌اکنون برابر با مردان در پاسداری از انقلاب حماسه می‌آفرینند، با کمال تاسف علاوه بر محرومیتهایی که بر همه محرومان جامعه تحمیل شده، فشار طاقت فرسای یک رشته محرومیتهای اجتماعی اضافی را به عنوان زن به دوش می‌کشند با آنکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی مقام زن مورد ستایش قرار گرفته‌است، ولی در عمل، این محرومیتها نه تنها از بین نرفته، بلکه بر اثر عمل قشریون و واپسگرایان برآن افزوده شده‌است واقعیت این است که زنان کشورما، هنوز هم نیمة محرومتر جامعه ما را تشکیل می‌دهند {رمز} شکوفایی میهن ما، در تأمین برابری کامل زنان با مردان در همة میدانهای زندگی اجتماعی است.<ref>همان. ۱۳۶۰</ref>
* چیز دیگری که در بحث گفته شد و ما با آن اختلاف نظر نداریم، و من خیال می‌کنم که در توضیح باید به آن توجه کرد، این است که آقای دکتر بهشتی گفتند اسلام به انسان می‌گوید تو از همة قیود و جبر اجتماعی آزادی. بلکه می تواد آزاد باشد حق آزادی از این قیود را دارد انسانی آهکه در جنوب شهر تهران در زاغه زندگی می آند، تابع یک جبر جامعة ماست. شرایط جامعة ما او را مجبور آردهکرده آهکه در زاغه زندگی بکند، در عین حال که هزاران اتاق مجلل قشنگ، تمیز، با آب گرم و آب سرد، در شمال تهران خالی است آنچه ما می‌گوییم این است آهکه انسان در شرایط جبر قرار گرفته‌است. جامعه او را مجبور می آندکند به آن چیزی که نمی‌خواهد تن دهد. او دلش می‌خواهد حق داشته باشد برود آنجا در آن اتاق تمیز و گرم زندگی بکند، ولی جبر جامعة کنونی ما، حتی در جمهوری اسلامی، نمی‌گذارد او برود در آنجا زندگی بکند او حق آزادی دارد کاملاً اسلام این حق را به او می‌دهد وای همین جمهوری اسلامی، این حق را برای او تأمین نکرده که او برود و بتواند در آنجا زندگی کند و از آن زاغه، از داخل آن کثافت و آشغال، درآید به این ترتیب، در اینجا هم موافقم آهکه انسان حق آزادی از تمام قیود را دارد او برای این حق باید مبارزه بکند تا مبارزه نکند نمی‌تواند این قیود را از بین ببرد و آن جبر جامعه را از بین ببرد ولی انسان تابع این جبر است از پنج نفری آه اینجا نشست‌هایم، فکر م یکنم سه نفر ما در زندان بوده‌ایم این جبر اجتماعی، ما را گرفته و به زندان انداخته‌است. این جبر است جبر جامعه ما را مجبور آرده بود در زندان باشیم ما حق آزادی داشتیم، مایل به آزادی بودیم؛ و برای آزادی مبارزه می آردیمكردیم ولی تا این مبارزه برای آزادی، اکثریت جامعه را نگیرد، اقلیت تابع این جبر است و این جبر به او تحمیل می‌شود این جبر سیاسی است این جبر اقتصادی است، اآثریته نمونه اش را گفتیم جبر فرهنگی است جبر ملی است تمام این جبرها واقعیت جامعة ماست.<ref>همان.</ref>
 
== کیانوری خبر کودتای نوژه ==
* در چند مورد که خبر حساس و مهم بود، آقای کیانوری یا آقای محمدعلی عمویی یا آقای ابوعبدالله خبر را می‌آوردند که معمولاً در نامه‌ای با مهر رسمی حزب توده یا امضای دبیر اول آن، آقای کیانوری بود. به خاطر دارم که دو - سه بار آقای کیانوری با نام یک حاجی بازاری، که در سفر حج با من هم کاروان بود، از دفتر وقت گرفته بود. آقای کیانوری با عصا و کلاه‌شاپو و شال در هیئت حاج‌آقا بازاری به دفتر من آمد و منشی و افراد دفتر من او را حاج‌آقا خطاب می‌کردند، اما من دیدم ایشان آقای کیانوری است. (مقاله تریخ ایرانی، خسروشاهی: کیانوری خبر کودتای نوژه را داد)