شیخ فضلالله نوری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز فرهنگ2016 صفحهٔ فضلالله نوری را به شیخ فضلالله نوری که تغییرمسیر بود منتقل کرد: مطابقت با ویکی پدیا |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳:
[[w:شیخ فضلالله نوری|شیخ فضلالله نوری]] (زادهٔ ۳ دی ۱۲۲۲، لاشک - درگذشتهٔ ۹ مرداد ۱۲۸۸، [[تهران]]) روحانی و از مجتهدان شیعه اهل [[ایران]] بود.
== گفتاوردها
* «خدایا تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم، به این مردم گفتم. خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود.»
** ''[[آخرین کلمات|آخرین سخنانش]] پیش از اعدام''<ref>{{یادکرد وب | نشانی = http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=132402 | عنوان = آخرین گفتههای شیخ فضلالله | تاریخ = ۱۳۸۹/۵/۱۱ | ناشر = تبیان}}</ref>
خط ۶۹:
* در اینجا مناسب میدانم اصل دوم قانون اساسی را که خونبهای آیت الله شهید حاج شیخ فضلالله است، عیناً بیاورم:<ref>مقاله «شیخ فضلالله نوری و مشروطه» از مرحوم محقق علی رجبی دوانی کازرونی - تنظیم برای تبیان: رهنما، گروه حوزه علمیه</ref>
مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تأیید… حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل رحمت اعلی حضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثّرالله امثالهم و عامّه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصری از اعصار، مواد قانونیّه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله نداشته باشد؛ و معیّن است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه، بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده و هست؛ لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیأتی که کمتر از پنج نفر نباشد، از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند، به این طریق که علمای اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه، اسامی بیست نفر از علما که دارای صفات مذکور، باشند به مجلس شورای معرفی بنمایند. پنج نفر از آنها را یا بیش تر به مقتضای عصر، اعضای شورای ملی به اتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند، تا موادی که در مجلسین عنوان میشود، به دقت مذاکره و غور و بررسی نموده، هر یک از آن مواد معنونه که مخالفت با قوانین مقدسه اسلام داشته باشد، طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأس این هیئت علما در این باب مطاع و متّبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر عجل الله فرجه تغییرپذیر نخواهد بود.
* و هیچ دیده و شنیده بودید که رؤساء روحانی هما را عنقاً در مجلس در قطار مادامهای فرنگان کشیده و در ازدحامی که سراپا علیرغم اسلام و اسلامیان است حاضر و مستبشر داشته باشند آن بازار شام آن شیپور سلام آن آتش بازیها آن ورود سفراء آن عادیات خارجه آن هورا کشیدنها و آنهمه کتیبههای زنده باد زنده باد و (زنده باد مساوات) و (برادری و برابری) میخواستید یکی را هم بنویسید (زنده باد شریعت) (زنده باد قرآن) (زنده باد اسلام) حقیقتاً چشم خاتمالانبیاء روشن و خاطر خاتم اوصیاء خرسند قرتالاعین سرتالانفس شما را ای مسلمانها ای اهل تهران به قرآن مجید به امیرالمؤمنین به سیدالشهداء و به امام زمان ارواحنا لهمالفداء قسم میدهیم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلوخان نگارستان را می دید چه میفرمود آیا نفرین میکرد یا تبریک میگفت و آیا میفرمود خوب جشنی برای مجلس گرفتهاید یا میفرمود خوب ختمی برای اسلام گذاشتهاید آیا میفرمود زنده باد مشروطه یا میفرمود اهکذا تخلفون محمداً فیامته.<ref>لایحه شیخ فضلالله نوری درباره برپایی حکومت اسلامی ۶ امرداد ۱۲۸۶ - وبگاه مشروطه</ref>
* از آن جمله در منشور سلطانی که نوشته بود '''مجلس شورای ملی اسلامی''' دادیم لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت این فقره سند صحیح دارد عندالحاجه مذکور و مشهود میشود و دیگر در موقع اصدار دستخط مشروطیت از اعلیحضرت اقدس شاهنشاه عصردام ظلهالممدود در مجلس در حضور هزار نفس بلکه بیشتر صریحاً گفتند که ما مشروعیت (مشروعه) نمیخواهیم. <ref>همان.</ref>
=== حریّت (آزادی) ===
سطر ۹۲ ⟵ ۹۴:
اطلاعات کتابچه اسناد حقوقی شیخ فضلالله، ما را با مسائل گوناگون حقوقی، اقتصادی، بضاعت مالی مردم، اعتقادات، آداب و رسوم، روابط خانوادگی جامعهای که هنوز قوانین غربی و نفوذ مدرنیسم در آن چندان رسوخ نکرده بود، آشنا میسازد. از نکات جالب توجه فعالیت اقتصادی زنان است. زنان پول قرض میدادند، املاک خود را وقف میکردند، و در معاملات خرید و فروش ملک شرکت میجستند. در دعواهای خانوادگی و غیره حضور داشتند یا گاه به وصیت شوهر قیمومیت فرزندان را داشتند. باید تصریح کرد که نسبت ثروت زنان و تعداد معاملاتی که در آن شرکت داشتند، کمتر از مردان بود؛ ولی در حوزه امور مالی و اقتصادی از لحاظ قانونی و شرعی بین زنان و مردان تفاوتی وجود نداشت و زنان در اداره اموال خود آزادی تصمیمگیری داشتند. البته این به معنی اجرای آن نبود و چه بسا موانع و مشکلات بسیاری در راه آزادی مالی زنان وجود داشت. علاوه بر آن، این کتابچه حاوی اطلاعات جالت توجه دیگری دربارهٔ مشاغل، یا نرخ ربا، قیمت زمین، دکان، کاروان سرا و غیره است. به خصوص نکات با اهمیتی دربارهٔ معاملات طبقات پائین جامعه که در کمتر منبعی موجود است به دست میآید، مثلاًمقدار مهریه دختر یک نفر بوجار، یا یک کلاهدوز یا خرید یک دانگ از یک خانه.<ref>در محضر شیخ فضلالله نوری: اسناد حقوقی عهد ناصری تألیف منصوره اتحادیه و سعید روحی و با پیشگفتاری از علی آل داود</ref>
=== مخالفت با
* انگلیسیها بیشتر در نواحی جنوبی کشور و فرانسویها در تهران توسط میسیون کاتولیکهای فرانسوی، مدرسه سن ژوزف را در سال ۱۲۶۵ش که بعدها به ژاندارک تغییر نام یافت، تأسیس کردند. … مدارسی که خارجیان تأسیس میکردند که بیشک دارای صبغه استعماری و ضد دینی بودند.<ref>آشنایی با نخستین مدارس دخترانه در ایران، اجتماع > آموزش - مریم فتحی:</ref> … گرچه مخالفان شیخ فضلاللّه، علت اصلی صدور لایحه مخالفت با تأسیس مدارس دخترانه را استفاده از کلمه [[w:دوشیزه|دوشیزه]] در نام مدارس عنوان کردند و در روزنامهها و نشریات آن زمان، با نوشتن مقالات متعددی به مقابله با نظر شیخ فضلالله و همفکرانش پرداختند، اما به نظر میرسد که علت اصلی مخالفت این روحانیون، همانگونه که در مقالات اعتراضآمیز مخالفان شیخ نیز پیداست، زمینهسازی این مدارس در گرایش و پیروی زنان و دختران ایرانی از اصول و مبانی فرهنگ غرب و سست شدن پایههای ایمان اسلامی مردم بود.<ref>همان.</ref> دربارهٔ کاربرد امروزی این واژه و تحقیرآمیز بودنش برای زنان بحثهایی وجود دارد، چنانکه در فوریه ۲۰۱۲ فرانسه تصمیم گرفت عنوان [[w:دوشیزه|دوشیزه]] (به فرانسوی: Mademoiselle) را از فرمهای اداری این کشور حذف کند.<ref>«خداحافظ مادموازل: حذف 'دوشیزه' از فرمهای رسمی فرانسه». بیبیسی فارسی، 23 فوریه 2012. بازبینیشده در ۶ مهر ۱۳۹۱.</ref>
سطر ۱۰۵ ⟵ ۱۰۷:
«هان ای کسی که این اوراق را دریافته و بر آنها وقوف مییابی، چنانچه در اعماق دریاها فروروی و سوار بر اُشتر، بیابانهای خشک و لمیزرع را شتابان درنوردی، همانا از حیث تحقیق و تدقیق، بهتر از آنچه که در این دفتر آمده، نخواهی یافت. ضروری است که در مجالس عمومی، به فضل و کمال صاحب این رساله، ندا دردهند و سوارگان دیار به سوی او تشویق گردند، من در این رساله نظر افکنده و آن را زیبا و دلنشین یافتهام چه بسیار دُرهای گرانبها و مرواریدهای بدیع و دست ناخورده که در آنها به امانت نهاده شدهاست، سزاوار است که مضامین آنرا نه با خامه بر صحیفة اوراق، که با ذرّات طلا بر مردم دیدگان بنگارد. آفرین خدای بر مؤلف آن باد و اوست عالم پرسوز و گداز، فروغ دیده و نور چشمم شیخ فضلالله … همانا او در تحصیل قواعد علمی و اصول اجتهادی ـ که مدار اجتهاد و ملاک صحت اعمال عباد بر آنها و وابسته بدانهاست ـ خود را به رنج افکنده و روزگاری دراز و به قدر کفایت را نزد من و اساتید عظام حاضر شدهاست تا به حمدالله به آرزوی خود دست یافته و عالمی ربانی و رهنمایی راستین و حقانی و مجتهدی متبحّر و کامل و جامع و معقول و منقول گردیدهاست. رواست که بندگان مؤمن خدا وی را در امور دینی مرجع خود قرار دهند…»<ref>تقریظ کتاب قاعدة ضمان الید، نسخه خطی آن موجود در کتبابخانة آستان قدس رضوی شمارة 9632.</ref>
* [[w:میرزای شیرازی|میرزای شیرازی]] شیخ را به منزله «نفس خویش» میشمرد و معروف است در پاسخ این سؤال که آیا اجازه میدهید به عنوان ارجاع احتیاطات فتوا به «غیر»، به شیخ رجوع کنیم؟ فرموده بود: میان من و شیخ فضلالله، غیریتی نیست؛ او «خود من» و «نفس من» است!<ref>از اظهارات مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی، مورخ، رجالشناس، و متخصص بزرگ کتابشناسی در دوران معاصر</ref> سخن '''میرزای شیرازی''' در جواب یکی از اهالی تهران که برای حل مسائل شرعی به ایشان مراجعه کرده بود، دال بر عظمت علمی ایشان است که فرموده بود: «مگر شیخ فضلالله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟<ref>قاعدة ضمان الید، شیخ فضلالله نوری کتابخانه آستان قدس رضوی، شماره ۹۶۳۲.</ref>
* [[
*
* نکتهٔ مورد تأمل دیگر در گزارش مورخان آن است که گزارشگران بهطور کلی از مخالفان سرسخت شیخ بوده و چه بسا نگارش تاریخ را فرصتی برای تصفیه حساب شخصی و خطی خویش با شیخ انگاشتهاند. توجه به این نکته نیز دیوار بیاعتمادی را بین خواننده و آنها ضخیمتر ساخته و پژوهشگران را وامیدارد که برای درک «واقعیّت» ماجرا به جستوجوی اسناد و مدارک دست اول تاریخی برخیزند. برای نمونه، میتوان به «ناظم الاسلام کرمانی» اشاره کرد که شیخ فضلالله نوری او را به علت درج مقالات کفرآمیزدر روزنامهٔ «کوکب دری»<ref>ر. ک. خانه، بر دامنه آتشفشان، از راقم این سطور، صص 115-116، گفتگوی شیخ با سیدین طباطبایی و بهبهانی در تحصن حضرت عبدالعظیم علیه السلام</ref> تکفیر کرده و کرمانی نیز از این امر بسیار ناراحت بود.<ref>تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، 4/169-170</ref>
*
* '''پیتر آوری''': «برخی ادعا کردهاند که شیخ به مقام سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی و… رشک میبرد و همین موضوع موجب کنارهگیری او از روحانیون گردید، اما شیخ فضلالله را بایستی نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت را از خداوند میدانند و نه از مردم و شاه.»
* '''ماشاءالله آجودانی''': «بیانصافی است اگر بخواهیم حمایت بیدریغ او [شیخ فضلالله] را از محمدعلیشاه و مخالفت عمیق و بنیادیاش را با مشروطه، صرفاً به مسائل شخصی و اختلافات خصوصی با بهبهانی و طباطبایی بر سر ریاست روحانی مجلس تقلیل دهیم… او به روشنی بر تناقض عمیق دموکراسی و نظام مشروطیت با اسلام و مبانی اعتقادی آن انگشت نهاد.»
* [[w:جلال آلاحمد|جلال آلاحمد]] در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران مینویسد: «شیخ شهید نوری نه به عنوان مخالف مشروطه که خود در اوایل امر مدافعش بود بلکه به عنوان مدافع مشروطه باید بالای دار برود و من میافزایم و به عنوان مدافع کلیت تشیع اسلامی … و به هر صورت از آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال بر بام مملکت ما افراخته شد و اکنون در لوای این پرچم ما شبیه به قومی از خود بیگانهایم.»
* [[سید محمود طالقانی]] گفتهاست: «کشته شدن مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد.»
* ناظم الاسلام از مخالفان سرسخت شیخ بعد از جلسهای خصوصی با [[شیخ فضلالله نوری]] (که '''علامه قزوینی''' سرشناسترین [[غرب]]شناس [[تاریخ]] [[ایران]] هم شاگردش بود و هم معلم فرزندانش) چنین میگوید: «ناظم الاسلام، ترابه حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»<ref>ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول ج اول، رودکی ۱۳۶۱</ref>
*
*
* شیخ شهید نسبت به علوم زمان و رویدادهای عصر آگاهی داشت و هرگاه احساس میکرد چیزی را که باید بداند، به یادگیری آن همت میگماشت. یکی از هم عصران شیخ میگوید: در این اواخر نزد مرحوم میرزا جهانبخش منجّم مشغول خواندن علم نجوم و اسطرلاب بود. من عرض کردم آقا در این آخرعمر برای چه علم نجوم تحصیل میکنید؟ فرمود: من از این علم بی بهرهام و این مسئله برای من، یعنی برای اهل علم، خوب نیست که از آن بی بهره باشند. بمیرم و این علم را بدانم بهتر است که نادانسته بمیرم.<ref>اکبر رضایی تبریزی، صفحه 141</ref>
* «قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بیآنکه خود بدانیم. شیخ فضلالله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود، چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعهای از شرطها و حدود – یعنی قانون – مبدل میشود.»<ref>فردایی دیگر، [[مرتضی آوینی]]، آخرین رنج دوران، ص۹۲، نشر واحه، چاپ دوم تابستان ۱۳۹۰، شابک ۹۷۸–۶۰۰–۹۱۷۶۸–۲–۳</ref>
سطر ۱۲۲ ⟵ ۱۲۴:
* «روزی که مشار الیه (شیخ فضلالله) در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفت ملای سیصد سال قبل به کار امروز نمیخورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمیخورد. ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز بداند.»<ref>تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ص ۲۵۶</ref>
* '''محمداسماعیل رضوانی''': «شیخ فضلالله مقام اجتهاد داشت و این مقام بر همه کس مسلم بود، به طوری که حتی سرسختترین دشمنان او نیز نتوانستند عظمت علمی او را انکار کنند و حتی بسیاری او را از بهبهانی و طباطبایی و امثال آن دو برتر میدانستند. در بحبوحه انقلاب (مشروطه) آنچه امکان داشت به این پیرمرد، به دروغ یا راست، افتراء و تهمت زدند؛ اما هیچکس منکر مقام علمی او نشد.» انقلاب مشروطیت ایران، دکتر '''محمداسماعیل رضوانی'''، ص ۱۹۹
* [[سید روحالله خمینی]]: «اینکه من میگویم، آقایان اهل سنت هستند، آقایان متشیّعین هم هستند، علمای استان مازندران هم هستند، علمای اهل سنت هم هستند، خطاب من به همه علمای سرتاسر کشور [است]، از علمای اهل سنت و از علمای اهل تشیع و همه مراجع اسلام وهمه ملت اسلام، این ملتی که از اول قیامش برای اسلام بود، برای قرآن بود، این ملتی که در طول چندین سال، تقریباً دو دهه و اخیراً چند سال، آن قدر زحمت کشیدند، آن قدر تحمل بلیّات کردند، و آن قدر جوان دادند و آن قدر خانمانشان به باد فنا رفت، اینها با صراحت گفتند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم. جمهوی اسلامی معنایش این است که رژیم، رژیم اسلامی باشد؛ حکومت، حکومت اسلامی باشد، و قوانین، قوانین اسلامی. شما خوب [است] به قانون سابق هم یک نظری بکنید. قانون سابق که در صدر مشروطیت تصویب شده بود به وسیله ملت، ومتمم قانون را، با جدیت مرحوم '''شیخ فضلالله نوری'''، به آن ضم کردند و ملت به او رأی دادند، شما بیایید به آن قانونی که سابق بود و حالا برای او میخواهید سینه بزنید، و رفیق شفیق شما آن وقت که میخواست آشوب کند و در ایران بود، قبل از فرارش، میگفت بیایید به قانون عمل کنید! خوب، شما هم به این قانون عمل کنید. این قانون میگوید که: هر قانونی که بر خلاف اسلام است قانون نیست. پس قوانین باید قوانین اسلامی باشد.»▼
===[[سید روحالله خمینی|سید روحالله خمینی]] اولین رهبر و ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران===
* [[سید روحالله خمینی]]: «تمام اینها را به آنها بد گفتند! آن روزنامه جبهه ملی را پیدا بکنید: میرزای شیرازی را متهم کرده به دروغگویی! شیخ فضلالله را این قدر فحش داده! جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلالله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضلالله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست، انسانی است.»▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]]: «همان طوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است آن وقت ترور کردند سیدعبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود، برگرداندند به یک مسیر دیگر.»▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]]: شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت میکردند، یک دسته بر ضد استبداد. دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسیاری از جاها این مشروطهای بود، آن مستبد؛ و این یک نقشهای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند. تا آنجا که مثل مرحوم '''حاج شیخ فضلالله نوری''' در ایران برای خاطر اینکه میگفت باید «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند.<ref>صحیفه امام، ج18، ص: 1</ref>▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]]: «یکی از شخصیتهای برجسته تاریخی که سهم زیادی در بیداری دین باوری و دین محوری کشور در یکصد سال اخیر داشتهاست، شهید شیخ فضلالله نوری است. این مجتهد وارسته و شجاع و خداجو و دین محور سهم بایستهای در حرکت عمومی مردم در جریان مشروطیت داشت. مرحوم شیخ فضلالله به همراه دو یاور انقلاب مشروطه، مرحوم آیت الله سید عبدالله بهبهانی و مرحوم آیت الله سیّد محمد طباطبایی مردم را در جهت پایان دادن به حکومت خودکامه شاهان مستبد قاجار و درباریان فاسد، به حرکت درآورد. او پس از چند تحصن در صحن حضرت عبدالعظیم و صحن حضرت معصومه (سلام الله علیها) نخست مردم را از تفکرات خود در تشکیل حکومت دینی آشنا کرد سپس با حرکتهای برنامهریزی شده و دقیق خود به لزوم ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام ناب فراخواند.»▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]]: «در جنبش مشروطیت همین علما در راس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت. این قدری که آنها میخواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد، شد لکن بعد از آنکه شد، دنباله اش گرفته نشد. مردم بیطرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلستان در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند یا به ترور یا به تبلیغات گویندگان و نویسندگان، آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که میتوانند به قول آنها، یعنی فرنگ رفتهها و غربزدهها و شرقزدهها و کردند آنچه را کردند، یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد، آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از (این) زمان، و حتماً بدتر از زمانهای سابق.»▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]]: "در مشروطه دیدند که یک ملا یا چند ملا درنجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد و حکومت خودکامهای که در آن وقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر کردند و در این مسائل آنهایی که مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعالیت خودشان را میکردند که حالا بخواهیم همه را بگوییم طولانی است. لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل الله نوری ـ رحمه الله علیهم ایستاد که «مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد.» در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچون قدرتی را در روحانیت میدیدند کاری کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند ."▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]] در سخنرانیهای بسیاری از شیخ فضلالله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد کردهاست. سید روحالله خمینی در جمع مردم قم گفت: «لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضلالله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجیهایی که قدرتی را در روحانیت میدیدند کاری کردند که برای شیخ فضلالله مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» و در جای دیگر میگوید: «جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلالله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضلالله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی میکنید.»▼
▲*
* [[سید روحالله خمینی]] در پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن ۱۳۶۲) «اگر هر شهرستانی، چند نفر مؤثر، افکاری مثل مرحوم مدرس شهید را داشته، مشروطه بهطور مشروع و صحیح پیش میرفت و قانون اساسی یا متمم آن، که مرحوم حاج شیخ فضلالله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتی که در آن شد، نمیگردید، اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنجهای طاقت فرسا را نمیکشیدند…»▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «نتیجه این شد که کسی که '''میدانست''' و '''میفهمید''' - مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نوری - جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند».<ref>بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 4 فروردین 1388</ref>▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «در تاریخ خودمان در نهضت مشروطیت که روحانیون آمدند یک حادثه بزرگ (نظام مشروطیت) را در کشور ایجاد کردند و پایان دوره استبداد را تدارک دیدند، بعد همین مشروطیت، پایگاهی برای ضدیت با دین و روحانیت شد و هنوز ابتدای کار بود که روزنامه صدر مشروطیت، به نام آزادی شروع به کوبیدن دین کردند، تا جایی که یکی از شخصیتهای روحانی آن زمان مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری که جزو پیشروان مشروطیت بود، در مقابل آن مجلس و مشروطیت ایستاد و سرانجام هم به شهادت رسید».<ref>سخنرانی، 2/12/1368.</ref>▼
* [[سید علی خامنهای]] «در تهران سه نفر عالم بزرگ مرحوم شیخ فضلالله نوری، مرحوم سید عبدالله بهبهانی، مرحوم سیدمحمد طباطبایی پیشوایان مشروطه بودند، پشتوانه اینها هم دستگاه حوزه علمیه در نجف بود، اینها چه میخواستند؟ اینها میخواستند که در ایران عدالت برپا بشود؛ یعنی استبداد از بین برود».».<ref>سخنرانی، 14/7/1379.</ref>▼
===[[w:سید علی خامنهای|سید علی خامنهای]] دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران===
* [[سید علی خامنهای]] «نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دینخواهی بود، بعد از مدت بسیار کوتاهی منتهی به این شد که شیخ فضلالله نوری (...) را که در تهران به دار کشیدند، بعد از اندکی سید عبدالله بهبهانی را در خانهاش ترور کردند، بعد از اندکی سید محمد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت، مشروطه را هم برگرداندند به همان شکلی که خودشان میخواستند، مشروطهای که بالاخره منتهی شد به حکومت رضاخان».».<ref>همان.</ref>▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری مظهر جریانی است که در مقابل انحراف مشروطیت ایستاد، بنده به دلیل همین خصوصیت از شیخ شهید نوری با همه وجود دفاع میکنم».».<ref>ویژهنامه منشور، ش26، مرداد 1383، ص3.</ref>▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «طبیعی است که ما نمیخواهیم بگوییم شیخ نوری (رضواناللهعلیه) در همه موضعگیریها و حرکات و گفتههایش صد در صد بر طبق مصلحت رفتار کرده، نه ممکن است یک جا چیزی را درست تشخیص نداده باشد، اما این حقیقت فراموشنشدنی است که مرحوم شیخ فضلالله نوری شهید ابقای اسلام در محتوای مشروطیت شد».».<ref>همان.</ref>▼
▲* [
* [[سید علی خامنهای]] «واقعاً به شیخ فضلالله خیلی ظلم شدهاست، اوایل انقلاب یکوقت من در نمازجمعه راجع به مشروطیت و مرحوم شیخ فضلالله صحبت کردم، بعد یکی از دوستان نزدیک ما به من اعتراض کرد! من دیدم حتی در محافل روحانی و نزدیک به خود ما هم همین تفکرات وجود دارد که چرا از شیخ فضلالله صحبت میشود».<ref>همان، ش114، مرداد1385.</ref>▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضلاللَّه نوری را بالای دار بکِشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود،»<ref>بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۸۴/۰۸/۰۸</ref>▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «این روشنفکران به جای اینکه دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانی و یک فرمول ایرانی برای ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدت بسیار کوتاهی منتهی به این شد که شیخ فضلالله نوری را - که این شهید بزرگوار همینجا مدفون است - در تهران به دار کشیدند.»<ref>«درسهای مشروطه» از نگاه حضرت آیتالله خامنهای - ۱۳۸۹/۰۵/۱۴</ref>▼
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «در خطبه دوم نماز جمعه نیز با اشاره به افتتاح مجلس شورای ملی اظهار داشتند: هفتهای که گذشت هفته شروع دمکراسی واقعی در ایران بود، اما در اینجا باید مطلبی را به یاد ملت بیاورم و آن خاطره شهادت شیخ فضلالله نوری است که ۶۷ سال قبل که در راه مشروطیت کمال سعی را کرده بود در برابر کسانی که حضور اسلام و روحانیت را در متن ارگانهای حکومتی به حال خود خطر میدانستند در سن ۷۰ سالگی در همین میدان توپخانه این عالم را به دار آویختند که البته کسانی خون گریستند و کسانی هم دست زدند و البته کسی نگفت که او را به جرم مسلمان بودن میکشیم بلکه او را ضد مشروطه قلمداد کردند و این تجربه همیشه بودهاست که هر گاه بخواهند شتابندگان به سوی حکومت عدل اسلامی را متوقف سازند او را به کهنه پرستی و ضدیت با آرمانهای دمکراتیک متهم میکنند». <recf>نظر آیت الله خامنهای دربارهٔ دلیل شهادت شیخ فضلالله نوری - روزشمار تاریخ انقلاب -۰۹ خرداد 1393</ref>▼
▲*
▲*
▲* [
▲*
* [[سید علی خامنهای]] «شیخ فضلالله نوری میگفت مجلس ما مجلس شورای اسلامی است ولی مخالفین وی میگفتند مجلس شورای ملی، شیخ فضلالله میگفت من با ملی بودن مخالف نیستم ولی ملت ما مسلمانند و میخواهند که مجلس از قوانین اسلام تبعیت کند».<ref>نظر آیت الله خامنهای دربارهٔ دلیل شهادت شیخ فضلالله نوری - روزشمار تاریخ انقلاب - 09 خرداد 1393</ref>
سطر ۱۴۷ ⟵ ۱۵۳:
* [[مرتضی مطهری]] در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» در خصوص شیخ فضلالله، میگوید: «مرحوم نوری مرد بزرگی بود، مجتهد مسلم و تا حدودی که شنیدهایم مردی بسیار پاک و با تقوا و عادلی بودهاست. مجتهد مسلّم العداله و عادل مسلم الاجتهاد بود.»<ref>اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری، ص 159.</ref>
* '''سیدمحمد کاظم یزدی''' صاحب کتاب «عروه الوثقی» و از بزرگترین مراجع تقلید شیعه و مقیم نجف به قدری از جنایت قتل شیخ نوری متأثر شد که نوشتهاند، وی بعد از این واقعه بیشتر اوقات از ملاقات با ایرانیان خودداری میکرد و هیچگاه حاضر نشد مشروطه را تأیید کند. (بهمنی، جواد، فاجعه قرن، ص ۱۷۱.)
* محمدتقی بهجت فومنی گیلانی: «بعد از شهادت مرحوم شیخ فضلالله نوری، مشروطهخواهان یک هفته یا دو روز جشن گرفتند که رئیس مستبده را کشتند! ولی بعد از آن یک هفته، چنان ذلیل و خوار شدند و شکست خوردند که تعداد علمای مشروطهخواه به بیست نفر تنزل کرد».<ref>مشروطیت، خاطراتی از شهيد آیتالله شيخ فضلالله نوری درآئينه بيانات آيتالله بهجت</ref>
* اولین تلگرافی که
*
*
* حاج آقا نورالله اصفهانی
*
*
*
*
== نمونه شعر شیخ فضلالله نوری ==
|