شیخ فضل‌الله نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Nikrouz kianouri (بحث | مشارکت‌ها)
تمیزکاری. اضافه کردن اطلاعات از شجره نامه.
Nikrouz kianouri (بحث | مشارکت‌ها)
اجرای سیاست ویکی پدیا در حذف عنوان شهید, مرحوم, دکتر ... در متن (in text but not in direct quoting) در نقل بنا بر پیغام کاربر فرهنگ ۲۰۱۶
خط ۱۱۳:
* [[w:میرزای شیرازی|میرزای شیرازی]] شیخ را به منزله «نفس خویش» می‌شمرد و معروف است در پاسخ این سؤال که آیا اجازه می‌دهید به عنوان ارجاع احتیاطات فتوا به «غیر»، به شیخ رجوع کنیم؟ فرموده بود: میان من و شیخ فضل‌الله، غیریتی نیست؛ او «خود من» و «نفس من» است!<ref>از اظهارات مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی، مورخ، رجال شناس، و متخصص بزرگ کتابشناسی در دوران معاصر</ref> سخن '''میرزای شیرازی''' در جواب یکی از اهالی تهران که برای حل مسائل شرعی به ایشان مراجعه کرده بود، دال بر عظمت علمی ایشان است که فرموده بود: «مگر شیخ فضل‌الله در تهران نیست که به من مراجعه می‌کنید؟<ref>قاعدة ضمان الید، شیخ فضل‌الله نوری کتابخانه آستان قدس رضوی، شماره ۹۶۳۲.</ref>
* [[محدث نوری]] در تقریظ بر «صحیفهٔ مهدویه ی» شیخ، این اوصاف شگرف را در مدح او می‌آورد: «کوه بلند علم و ستون استوارفضل، مقتدای فقیهان برجسته و معتمد عالمان چیره‌دست، جامع علوم معقول و منقول، حاوی حقایق فروع و دقایق اصول، بوستان علم و اقیانوس فضل، عالم عامل کامل…»<ref>در «شاخه طوبی» نیز از شیخ با عنوان مجمع المحاسن والفواضل، مالک ازمه الفروع و الاصول، والاخذ بنواصل المنقول و المعقول، علم الاعلام و الحبر القماقم یاد می‌کند.</ref>
* مرحوم '''مولا محمد آملی''' از یاران شیخ فضل‌الله نوری (۱۲۶۳ ق. آمل - ۱۳۳۶ ق. آمل) پدر بزرگوار '''محمدتقی آملی''' (۱۳۰۴ آمل - ۱۳۹۱ تهران) دربارهٔ مقام علمی مرحوم شیخ فضل‌الله نوری می‌نویسد: روزی حضرت استاد اعظم '''سید ابوالحسن رفیعی قزوینی''' (۱۳۱۰ ق. قزوین - ۱۳۹۵ ق. تهران) معروف به '''علامه رفیعی''' پس از جلسه درس به مناسبتی فرمودند: مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری مجتهد مسلم بوده است و بسیار جای تعجب است که چه پیش آورده‌اند که یک روحانی مجتهد مسلم برای حفظ جانش تقیه نکرده است و نیز حضرت استاد '''علامه شعرانی'''، روزی بعد از جلسه درس مکاسب '''شیخ انصاری''' به مناسبتی فرموده است من حواشی مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری را بر مکاسب شیخ دیده‌ام و حقا با حواشی آقا '''سید محمد کاظم یزدی''' برابری می‌کرد و از آن کم نداشت.<ref>بر اساس نوشتاری از آیت الله حسن‌زاده آملی - پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه</ref>
* نکتهٔ مورد تأمل دیگر در گزارش مورخان آن است که گزارش‌گران به طور کلی از مخالفان سرسخت شیخ بوده و چه بسا نگارش تاریخ را فرصتی برای تصفیه حساب شخصی و خطی خویش با شیخ انگاشته‌اند. توجه به این نکته نیز دیوار بی‌اعتمادی را بین خواننده و آن‌ها ضخیم‌تر ساخته و پژوهشگران را وامی‌دارد که برای درک «واقعیّت» ماجرا به جست‌وجوی اسناد و مدارک دست اول تاریخی برخیزند. برای نمونه، می‌توان به «ناظم الاسلام کرمانی» اشاره کرد که شیخ فضل‌‏الله نوری او را به علت درج مقالات کفرآمیزدر روزنامهٔ «کوکب دری»<ref>ر. ک، خانه، بر دامنه آتشفشان، از راقم این سطور، صص 115-116، گفتگوی شیخ با سیدین طباطبایی و بهبهانی در تحصن حضرت عبدالعظیم علیه السلام</ref> تکفیر کرده و کرمانی نیز از این امر بسیار ناراحت بود.<ref>تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، 4/169-170</ref>
* '''محمد تقی فلسفی''' فرزند '''محمدرضا تنکابنی''' نقل می‌کند: "حاج شیخ فضل الله نوری به دلیل طرفداری از مشروطه مشروعه در وضعیتی قرار گرفت که ناچار به ترک تهران شد لذا به ری رفت و در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم متحصن شد. در آن ایام هم در مضیقه مالی قرار گرفت اما آن بحران را به خوبی گذراند. شایع شده بود که از نقطه مجهولی برای او پول می‌آید اما کسی نمی‌دانست کجا و چه کسی. بعد از گذشت سالیان طولانی از ماجرای مشروطه مرحوم '''حسین خاکباز''' فرزند مرحوم آیةالله '''محسن اراکی''' (حاج آقامحسن سلطان‌آبادی عراقی (اراکی)) برایم نقل نمود که آن پولها را پدرم که املاک قابل ملاحظه‌ای داشت و در امر زراعت فعالیت می‌کرد به طور محرمانه برای ایشان فرستاد، چون ایشان نیز طرفدار مشروطه مشروعه بود و احساس می‌کرد حاج شیخ در معرض خطر کشته شدن است لذا به همراه پولها بیتی بر روی کاغذی کوچک نوشت و به حامل داد که به ایشان برساند. آن بیت این بود:من نمی‌گویم سمندر<ref>گویند سمندر در آتش نمی‌سوزد لذا به آن آذرنشین (یعنی موجودی که در آتش می‌نشیند و نمی‌سوزد) هم گفته‌اند. (فرهنگ عمید)</ref> باش یا پروانه باش -چون به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش"<ref>خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفی، ص.</ref>
خط ۱۵۵:
* [[عبدالحسین امینی]] مشهور به علامه امینی (عبدالحسین امینی نجفی متولد ۱۳۲۰ هجری قمری در سراب، آذربایجان) در کتاب شهداء الفضیله می‌نویسد: ” تا دسته‌ای از تبهکاران او را که دشمن زشتکاری و فریب و کفر بود، مانع خویش یافتند و او را به دار آویختند و شهید دست ظلم و تجاوز گشت، قربانی راه تبلیغ دین، شهید راه خدا، شهید مبارزه با زشتی و تباهی و فریب؛ شد”<ref>شهداء الفضیله، حاج شیخ عبدالحسین امینی، چ 2، مکتبه الطباطبائی، قم 52.</ref>
* [[مرتضی مطهری]] در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» در خصوص شیخ فضل‌الله، می‌گوید: «مرحوم نوری مرد بزرگی بود، مجتهد مسلم و تا حدودی که شنیده‌ایم مردی بسیار پاک و با تقوا و عادلی بوده است. مجتهد مسلّم العداله و عادل مسلم الاجتهاد بود.»<ref>اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری، ص 159.</ref>
* مرحوم '''سیدمحمد کاظم یزدی''' صاحب کتاب «عروه الوثقی» و از بزرگ‌ترین مراجع تقلید شیعه و مقیم نجف به قدری از جنایت قتل شیخ نوری متأثر شد که نوشته‌اند، وی بعد از این واقعه بیشتر اوقات از ملاقات با ایرانیان خودداری می‌کرد و هیچ‌گاه حاضر نشد مشروطه را تأیید کند. (بهمنی، جواد، فاجعه قرن، ص ۱۷۱.)
* اولین تلگرافی که مرحوم '''آخوند خراسانی''' پس از فتح تهران و تجدید مشروطه، به دولت ایران زده و اولین اقدامی که کرده، ارسال تلگراف برای حفظ حریم و جان حاج شیخ فضل‌الله بوده است. مطلب دیگری که، باز از مرحوم والد نقل می‌کنم، این است که: مرحوم آخوند خراسانی از درس می‌آمدند. در خلال مسیر، خبر اعدام شیخ را به ایشان دادند پدرم می‌فرمود: برای اولین و آخرین بار ما چنین عکس العملی را در مرحوم آخوند دیدیم مردی با آن شجاعت و استقامت، بر اثر شنیدن این خبر از شدت ضعف همان‌جا وسط کوچه به زمین‌خورد، چندانکه زیر بغلش را گرفتند و از جا بلند کردند. ایشان تأکید می‌کرد که: در هیچ مورد دیگری، حتی در قضیه اشغالِ شمال ایران توسط قشون تزاری، چنین عکس العمل شدیدی از آخوند دیده نشد!.<ref>روابط و مناسبات آیت‌الله خراسانی و شیخ فضل‌الله نوری در گفتگو با نواده آخوند: «آخوند» هرگز راضی به اعدام «شیخ» نبود.</ref> مرحوم '''آخوند خراسانی''' پس از خبر به دار آویختن شیخ که مورد انتظارش نبود، مجلس ترحیمی در منزل خود ترتیب داد و از چنین رویدادی اظهار تأسف و تأثر کرد. (انصاری، مهدی، شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت، ص ۳۷۷.)
* '''سیدحسن تقی‌زاده''' در یکی از نامه‌های خود به «ادوارد براون» آورده است: «در تبریز در خانه‌ها و مساجد برای شیخ فضل‌الله و میرهاشم و سایرین مجلس ختم گذاشته و ماتم می‌گیرند». (همان، ص۳۸۰.)
* '''سیدمحمد طباطبایی''' پس از بازگشت از مشهد در پیامی که برای خانواده شیخ فرستاد، ضمن تسلیت شهادت وی صریحاً اعدام شیخ را عمل دشمنان اسلام خواند. (همان، ص۳۸۰.)
* حاج آقا نورالله اصفهانی '''(محمدمهدی نجفی اصفهانی)''' «پس از مشاهده… و واقعه شهادت مرحوم شیخ شهید نوری و شهرت مسمومیت مرحوم آخوند خراسانی و امثال این وقایع گفته بود «ما انگور انداختیم که سرکه شود، آن را شراب کردند». (دیوان طرب، مقدمه جلال الدین همایی، ص۱۳۶.)
* آیت‌الله '''سیدعبدالحسین لاری''' پس از مشاهده وقایع فوق فرمود: «مذهب ما مذهب مُخَطِّئه است نه مُصَوبه و خطا بر غیر معصوم جایز است. سرکه انداختم، شراب بیرون آمد». (آیت‌الهی، سیدعلی اکبر، دوحه احمدیه فی احوال الذریّه الذکیه، (شرح حال آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری))
* مرحوم '''نائینی''' در اواخر عمر خویش ضمن جمع‌آوری نسخه‌های کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» (کسروی، احمد، بخوانند و داوری کنند، ص ۱۰۶.) «نه تنها از فعالیت‌های مشروطه خواهی کناره جست، بلکه دیگر حتی نام مشروطه را به زبان نیاورد و به هیچ گفت‌وگویی که مربوط به مشروطه بود نیز گوش نداد». (حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت، ص۱۶۷.)<ref>... و بازگفتم که خود از زبان شاگرد صادق القول آخوند خراسانی و مورخ بزرگ و محدث امین شیعه، صاحب ذریعه که شخصاً نیز در جریان حرکت مشروطه بود و تا آخر عمر هم پیشوایان نهضت مشروطه را تقدیس می‌کرد، شنیدم که مرحوم میرزای نائینی از مرحوم آخوند خواست تا برای جلوگیری از اعدام شیخ اقدام کند و او نیز تلگرافی بدین منظور به تهران فرستاد ولی کار از کار گذشته بود و شد آنچه شد. (این نکته از زبان برادر مرحوم نائینی هم نقل شده است. بنگرید به: (تشیع و مشروطیت در ایران) عبدالهادی حائری، ص 200). و مرحوم آخوند برای آنکه طرفداران استبداد سوء استفاده نکنند، مجلس ختم شیخ را مخفیانه برگزار کرد و الخ. (این مطلب اخیر را - علاوه بر صاحب ذریعه - از حاج میرزا احمد کفائی فرزند و شاگرد مرحوم در شرح احوال وی تألیف کردم، ایشان با حیرتی زایدالوصف استماع فرمودند و بعد هم که با ارائه مستندات کافی راه چون و چرا مسدود گردید، از تصوری که نسبت به علمای نامبرده داشتند استغفار و این ناچیز را به خاطر دفع تهمت از آنان و رفع آن اشتباهات از شخص ایشان دعا کردند… (در جستجوی استاد نویسنده: صادق حسن‌زاده)</ref>
* '''سید عبدالله بهبهانی''' هم پس از بازگشت به ایران و در اولین برخورد با پسرش، سید محمد، به وی پرخاش کرده بود که چرا نکردی پیش از اعدام شیخ طناب دار را به گردن خود بیاویزی؟<ref>در جستجوی استاد نویسنده: صادق حسن‌زاده. (این مطلب را از شیخ بهاء الدین نوری، داماد سید محمد بهبهانی، شنیدم و به گمانم در مقاله‌ای به قلم سید محمد علی امام شوشتری از فضلاء و محققان متاخر و از شاگردان شیخ فضل‌الله نوری هم خوانده‌ام)</ref>
* مرحوم آیت‌الله شیخ '''عبدالله مازندرانی''' یکی دیگر از کسانی است که از حمایت اولیه خود از مشروطه دست برداشت، وی چهارده ماه پس از شهادت شیخ فضل‌الله، رنج‌نامه پرسوز و گدازی برای یکی از دوستان خویش نوشت وی همچنین وقایع بعدی مشروطه را از قبیل ما قُصِدَ لمْ یَقَعْ و ما وَقَعَ لَمْ یُقْصَدْ معرفی کرد. (حرزالدین، محمد، معارف الرجال… ج۲، ص۱۹–۲۰، (آنچه می‌خواستیم نشد و آنچه واقع شد مطلوب ما نبود).) مرحوم آمیرزا عبدالله مازندرانی در پاسخ به نامه یکی از بزرگان تبریز که می‌پرسد چرا سرانجام مشروطه بدانجا رسید که شیخ فضلالله اعدام و علمای زیادی زندانی، تبعید و شهید شدند، پاسخ می‌دهد ما از تهران دور بودیم و نامه‌ها بهسختی رد و بدل می‌شدند و عناصر ناشناخته … و … توسط عناصر مجلس با ما رفت و آمد کردند و مطالبی را به ما رساندند که بهتدریج بین ما و [[شیخ فضل‌الله نوری]] فاصله انداخت. پس از اعدام شیخ بود که متوجه شدیم هدف ایجاد تفرقه بین علمای نجف و تهران بوده است.<ref>مجتهدی که صد سال پیش زبان فرانسه می‌دانست، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی انصاری - مشرق نیوز 21 آوریل 1393</ref>
 
===گفتاوردها شیخ فضل الله نوری تألیفات، چاپ و نشر ===