بازی تاجوتخت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←گفتگوها: سرسی لنیستر برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
انتقال گفتاوردها از گفتگوها |
||
خط ۱:
{{درباره|مجموعه تلویزیونی با این نام|رمان|بازی تاجوتخت (رمان)}}
'''''[[W:بازی تاجوتخت|بازی تاجوتخت]]''''' (به انگلیسی: Game of Thrones) مجموعه [[تلویزیون|تلویزیونی]] [[آمریکایی]] به سبک خیالپردازی حماسی است که توسط دیوید بنیاف و دی.بی. وایس برای شبکه اچبیاو ساخته شدهاست. این مجموعه برگرفته از پرفروشترین مجموعه داستانهای فانتزی جرج آر.آر. مارتین یعنی ترانه یخ و آتش است. نخستین کتاب این مجموعه بازی تاجوتخت نام دارد.
<br />
== گفتاوردها ==
<br />
=== ند استارک: ===
=== سرسی لنیستر ===
=== تیریون لنیستر ===
=== تایوین لنیستر ===
* شیر هرگز خود را نگران نظرات گوسفندان نمی کند.
=== لرد بیلیش (لیتل فینگر) ===
=== دنریس تارگرین ===
== گفتگوها ==
::استنیس براتیون: وقتی بچه بودم یه شاهین زخمی پیدا کردم و ازش مراقب کردم تا خوب شد، اسمش رو مغرور بال گذاشتم. روی شونم مینشست و اتاق به اتاق دنبالم میکرد و از دستم غذا میخورد ولی اوج نمیگرفت. بارها به شکار بردمش ولی از نوک درختها بالاتر نمیرفت. رابرت بهش ضعیف بال میگفت، یه سنقر به اسم تندر داشت که محال بود شکار رو از دست بده. یه روز عموم سر هاربرت بهم گفت پرندهٔ دیگه ای امتحان کنم، گفت با مغرور بال خودم رو مسخره میکنم و حق با اون بود. هفت خدا بهم یه گنجشک هم ندادند، وقتشه پرندهٔ دیگه ای رو امتحان کنم داوس، یه باز سرخ
<hr width="50%"/>
::گریون لنیستر به برادرزاده اش تیریون: تایوین بعد از مرگ جوانا دیگه همون مرد نبود، بهترین بخش وجودش همراه اون درگذشت.
<hr width="50%"/>
::کوروین هور، شاه جزایر آهن به آهنزادگان: جنگ برای تجارت بده… ضعف حمله[دشمنان] رو دعوت میکنه… برای داشتن صلح، ما باید قوی باشیم.
<hr width="50%"/>
::ماتیس روون: «اعلیحضرت همین حالا که صحبت میکنیم خطوط ما به خوبی مستقر شدن. چرا منتظر سپیده بمونیم؟ شیپور حمله رو بزنیم.»
::رنلی: «تا بقیه بگن با حقه بازی بردم؟ یه حملهٔ ناجوانمردانه؟ سحر وقت مقرر شدست.»
<hr width="50%"/>
::دوران مارتل: «اوبرین همیشه یک افعی بود، کشنده، خطرناک و غیرقابل پیشبینی… هیچ مردی جرات خیانت به اون رو نداشت.»
<hr width="50%"/>
▲::لیتل فینگر: در شمال نجنگ.. یا جنوب… هر جنگی در هرجای دنیا رو.. همیشه.. با ذهنت بجنگ…
::استنیس براتیون در توصیف آدرها: “شیاطینی از برف و یخ و سرما…دشمنی باستانی… تنها دشمنی که اهمیت داره.
<hr width="50%"/>
::باربری داستین به تیون گریجوی در وصف روس بولتون:
::“روس هیچ احساسی نداره، خواهی دید.
سطر ۲۳ ⟵ ۵۵:
::اون عاشق نمیشه، اون متنفر نمیشه، اون غمگین نمیشه، این بازی اونه که ملایم پیش میره.
::بعضی مردا شکار میکنن، بعضی باز پرورش میدن، بعضی قمار میکنن؛ ولی روس با مردم بازی میکنه، تو و من، این فریها، لرد مندرلی، زن چاق جدیدش، حتی حرومزادش، همهٔ ما چیزی جز مهرههای بازیش نیستیم. ”
<hr width="50%"/>
::جان اسنو به استاد ایمون از قول استاد لوین:
::“حلقههای گردنبند هر استاد برای به یاد داشتن اینه که سوگند خورده خدمت کنه.
سطر ۲۹ ⟵ ۶۱:
::همینطور معانی دیگه هم دارن. گردنبند برای اینه که استاد به یاد مملکتی که بهش خدمت میکنه باشه.
::لردها طلا هستند و شوالیهها فولاد، اما تنها با دو حلقه نمیشه یه زنجیر ساخت. به نقره، آهن، سرب، قلع، مس، برنز و تمام فلزات دیگه نیاز هست و اونا زارعین، آهنگران، تاجرین و غیره هستند. یک زنجیر به تمام فلزات محتاجه و یه سرزمین به تمام انواع آدمها. ”
<hr width="50%"/>
::تیریون لنیستر به گریف جوان، در وصف سرسی:
::“سرسی به ملایمت شاه میگور، به از خودگذشتگی اگان نالایق و به خردمندی ایریس دیوانه است.
سطر ۳۵ ⟵ ۶۷:
::او احتیاط را بزدلی و اختلاف نظر را مبارزه طلبی میپندارد.
::او حریص است، حریص برای قدرت، برای افتخار و برای عشق. ”
<hr width="50%"/>
▲::ند استارک :برام عجیبه که یه نفر برای محبتی که هیچوقت در حقش نداشتم، عاشقمه و این همه آدم، برای بهترین کارم همیشه بهم توهین میکنن!
▲::ند استارک: سعی کن نجنگی، ولی اگه مجبور شدی حتماً پیروز شو!
▲::تیریون لنیستر: تو مهمترین چیز در مورد روسپیها رو فراموش کردی، نمیشه اونا رو خرید، فقط میشه اجارهشون کرد!
▲::تیریون لنیستر: تو خیلی مهربونی… یه روز این موضوع تو رو به کشتن میده.
::جان اسنو: من فکر میکنم که داری یه اشتباه ناجور میکنی.
::منس رایدر: داشتن این آزادی که بتونم اشتباه کنم، خواستهٔ همیشگیم بوده!
<hr width="50%"/>
▲::دنریس تارگرین: دفعهٔ بعدی که دستت رو روی من بلند میکنی آخرین باریه که دست خواهی داشت!
▲::لرد بیلیش به سانسا: مهم نیست که ما چی مخایم هر وقت به دستش میاریم یه چیز دیگه میخایم.
::رمزی بولتون درمقابل جان اسنو قبل نبرد:
::رمزی: من ارتشم شش هزار نفره، تو حتی ارتشت نصف ارتش من نیست
::جان اسنو: آره، ارتشت بیشتره ولی وقتی سربازات بفهمن حاضر نیستی براشون بجنگی، حاضرن برات بجنگن؟
▲::تیریون لنیستر: آدم با دشمنانش صلح میکند؛ نه با دوستانش.
▲::سرسی لنیستر: اگه فاحشه میخوای یکی بخر، ولی اگه یه ملکه میخوای، بدستش بیار.
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
|