ضرب‌المثل‌های فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Maaziaar (بحث | مشارکت‌ها)
ابرابزار
خط ۹۲:
* «آب را گل‌آلود می‌کند که [[ماهی]] بگیرد.»
* «آب را باید از سرچشمه بست.»
* سرچشمه شاید که بستن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل ) سعدی)
* «آب زیر پوستش افتاده.»
* «آب که یه جا بماند، می‌گندد.»
خط ۱۳۴:
* «آسیاب به نوبت.»
* «آسه برو آسه بیا که [[گربه]] شاخت نزند.»
* «آشپز که دوتا شد، آش یا شورمیشه یا بی‌نمک.»
* «آش با جاش.»
* «آش نخورده و دهن سوخته.»
خط ۱۴۴:
* «آمدم صواب کنم، کباب شدم.»
* «آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد.»
* «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا.» بیوفا اکنون که من افتاده امافتاده‌ام از پا چرا؟ [[شهریار]]
* «آنان که غنی‌ترند، محتاج‌ترند.» درویش و غنی بنده این تاج و درند~ [[سعدی]]
* «آنچه دلم خواست نه آن شد// آنچه خدا خواست همان شد.»
خط ۱۵۳:
* «آن‌قدر [[مار]] خورده که افعی شده.»
* «آن ممه را لولو برد.»
* « جیک‌جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟»
* «آن یکی می‌گفت [[شتر|اشتر]] را که هی// از کجا می‌آیی ای فرخنده‌پی// گفت: از حمام گرم کوی تو// گفت: خود پیداست از زانوی تو.»
* «آواز دهل شنیدن از دور خوش است.»
* از دور دل میبره ،میبره، از نزدیک زهره!
* «آه نداشت که با ناله سودا کند.»<ref>http://www.loghatnameh.org/dehkhodaworddetail-39e94170b23246e7b8fa74a9ce13eee1-fa.html</ref>
* آینه‌داری در محفل/محلهٔ کوران
خط ۲۳۱:
* «از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند.»
* «از گیر دزد درآمده، گیر رمال افتاد.»
* از چاله در آمدم ،درآمدم، به چاه افتادم!
* «از ماست که بر ماست.»
* «از مال پس است و از جان عاصی.»
خط ۲۴۳:
* «از این گوش می‌گیره، از آن گوش در می‌کنه.»
* «اسباب خونه به صاحبخونه میره.»
* کاسه جایی میرودمی‌رود که باز آید قدح
* «[[اسب]] پیش‌کشی‌رو، دندوناشو نمی‌شمرند.»
* «[[اسب]] تازی در طویله گر ببندی پیش [[خر]]// رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود» [[میرزا حبیب روحی]]
* نه عجب گر فروفرورود رود نفسش ،نفسش، عندلیبی غراب همقفسش (سعدی)
''([[اسب]] و [[خر]] را که یک جا ببندند، اگر هم‌بو نشند همخو می‌شند)''
* «[[اسب]] تازی شده مجروح به‌زیر پالان// طوق زرین همه در گردن [[خر]] می‌بینم» [[حافظ]]
خط ۴۶۹:
* «تعارف شاه عبدالعظیمی است.»
** معنا: این که به زبان گوید به منزل من آیید یا فلان متاع از شما باشد و از دل راضی نیست. (امثال و حکم دهخدا).
** چون بلیط ماشین دودی به شابدول عظیم دوسره رفت و برگشت بود ،بود، اهالی شابدول عظیم به تهرانی هاتهرانی‌ها اصرار میکردندمی‌کردند که تشریف داشته باشید !
* «تعارف آمد و نیامد دارد.
** معنا: «اگر گمان کرده بودید که او احسان شما را نمی‌پذیرد بر خلاف پذیرفت. (امثال و حکم دهخدا). و این مثل را در موردی زنند که خواننده و دعوت کننده به دروغ و ریا چیزی را به اصرار هدیه می‌کنند یا دعوتی را پیشنهاد می‌نماید به گمان آن که دعوت شونده از قبول آن سر باز خواهد زد ولی در عمل خلاف این فکر پیش آید.»<ref>درآیند تعارف واژه‌نامهٔ دهخدا</ref>
خط ۵۸۳:
* «خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسی.»
* «خدا برف را به اندازه بام میده.»
* هر که بامش بیش ،بیش، برفش بیشتر
* «خدا جامه می‌دهد کو اندام؟ نان می‌دهد کو دندان؟»
* هر آنکس که دندان دهد ،دهد، نان دهد
* جمله را رزاق روزی می دهد،می‌دهد، قسمت هرکس به پیشش می نهدمی‌نهد
* «خدا [[خر]] را شناخت، شاخش نداد.»
* «خدا داده بما مالی، یک [[خر]] مانده سه تا نالی (نعلی).»
خط ۶۱۶:
* «[[خر]] بیارو باقلا بار کن.»
* «[[خر]]، پایش یک بار به چاله میره.»
* آدم عاقل از یک سوراخ دو بار نیش نمیخوره
* «خرج که از کیسه مهمان بود// حاتم طایی شدن آسان بود.»
* «[[خر]] چه داند قیمت نقل و نبات؟»
خط ۶۴۲:
* «[[خر]] ما از کرگی دم نداشت.»
* «[[خر]] میاد پای بار، نه بار پای خر.»
* اگر خر نیاید به نزدیک بار، تو بار گران را به نزد خر آر
* «[[خر]] نر را از تخمش می‌شناسند.»
* «[[خر]] ناخنکی صاحب سلیقه می‌شود.»
خط ۶۶۱:
* «خوبی لر به آنست که هر چه شب گوید روز نه آنست.»
* «خودتو خسته ببین، رفیقتو مرده.»
* «گفتن:آش بخور نگهت میداره، گفت خودشو نمیتونه نگهداره !
* «خود گویی و خود [[خنده|خندی]]، عجب مرد [[هنر]]مندی.»
* «خودم کردم که لعنت بر خودم باد.»
* «خوردن خوبی داره، پس دادن بدی.»
* «خوشا به حال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند.»
* گر تو قرآن بر این نمط خوانی ،خوانی، ببری رونق مسلمانی (سعدی)
* زیبقم در گوش نه تا نشنوم ،نشنوم، یا درم بگشای تا بیرون روم !(سعدی)
* «خوش آن چاهی که آب از خود برآرد.»
* «خوش بود گر محک تجربه آید به میان// تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد»
خط ۷۴۱:
* «درویش از ده رانده، ادعای کدخدایی کند.»
* «درویش مومیایی، هی میگی و نمیایی.»
* هزار وعده خوبان ،خوبان، یکی وفا نکند
* «درویش را گفتند: در دکانتو ببند دهنشو هم گذاشت.»
* «در، همیشه به یک پاشنه نمی‌گرده.»
خط ۷۵۷:
* «دست بالای دست بسیار است.» (در جهان [[فیل|پیل]] مست بسیار است …) [[سعدی]]
* «دست به دنبک هر کی بزنی صدا میده.»
* باغچه هر کس رو بیل بزنی ،بزنی، دوتا کرم توش پیدا میشه
* «دست بریده قدر دست بریده را میدونه.»
* «دست بشکند در آستین، سر بشکند درکلاه.»
خط ۷۹۸:
* «دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره.»
* «دستی را که نمی‌توان برید باید بوسید.»
* دستی که به دندان نتوان برد، ببوس (سعدی)
* «دستی را که از من برید، خواه [[سگ]] بخورد خواه [[گربه]].»
* «دشمنان در زندان با هم [[دوستی|دوست]] شوند.»
خط ۹۶۱:
== س ==
* «سال به دوازده ماه ما می‌بینیم یکدفعه هم تونبین
* همیشه شعبون، یه دفعه هم رمضون
* «سال به سال دریغ از پارسال.»
* «سالها میگذره تا شنبه به نوروز بیفته.»
خط ۹۸۳:
* «با پنبه سر می‌برد.»
* «سر را قمی می‌شکنه تاوانش را کاشی میده.»
* گنه کرد در بلخ آهنگری ،آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری
* «سر زلف تو نباشد سر زلف دگری.»
* «سرش از خودش نیست.»
خط ۱٬۰۰۴:
* «سر گنده‌اش زیر لحافه.»
* «سرم را می‌شکنه نخودچی جیبم می‌کنه.»
* سرم را بشکن ،بشکن، نرخم رو نشکن
* «سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی// که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی.»
* «سرنا را از سر گشادش میزنه.»
خط ۱٬۱۱۹:
* «شنونده باید عاقل باشه.»
* «شنیدی که زن آبستن گل می‌خوره اما نمی‌دونی چه گلی.»
* «شوهر کردم وسمه کنم ،کنم، نه که بشینم وصله کنم.»
* «شوهر بره کاروانسرا، نونش بیاد حرمسرا.»
* «شوهرم [[شغال]] باشد، نونم در تغار باشد.»