قهوه تلخ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ع م گ (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Amir sadri2006 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۱:
* '''باباشاه''': ببوس، ببوسیم. آخیش.
* '''باباشاه''': امروز نقاشی کشیدیم. یک خانه کوچولو با دودکشی بر آسمان، که دودش بر هوا می‌پراکنید.
* '''پدر اعتمادالملکبابااتی''': کیه؟ کیه؟ ببین من اینجام؟ من دارم می‌رم یا میام؟
* '''بلدالملک''': [[خودکشی]] می‌کنی؟ بدون اجازه اعلاحضرت خودکشی می‌کنی؟ بوی گند جنازه‌ت کاخ را برداشته. می‌دهم پوست از کله‌ات بکنند.
* '''جهانگیر شاه''': می‌گوییم این بحث خانوم‌ها را ولش کن. یکمی از خودت برایمان بگو.
خط ۳۵:
* '''برزوخان''': چه غلطی کردی!
* '''بلدالملک''': من از آنها الاغ‌تر، بدبخت‌تر، بیچاره‌تر، حقیرتر، گوساله‌تر، احمق‌تر.
* '''پدربابا اعتمادالملکاتی''': من یه دوتا فوت کلاً ندارم. دوتا فوتمو کنم می‌میرم دیگه.
* '''بلدالملک''': سریع تند بگو. لب تاب همایونی چه ضعیفه‌ای نشسته بود که توی پدرسوخته دید می‌زدی؟
* '''باباشاه''': در تمام آدم‌ها اینگونه می‌باشد بالاخص هنرمندان. چخوقی، استریژلافسکی، اوژیونسکویه، تئودوراکیس، رابرت دنیروئیو.
* '''بلوتوث کبیر''': به قول شکسپیر، عقرب زلف کج سرکار علیه، با قمر قرینه.
* '''بلوتوث کبیر''': آه! اگر من دو سردار چون شما داشتم، آتن سقوط نمی‌کرد.
* '''پدربابا اعتمادالملکاتی''': ببین! ببین! بله! بله!
* '''بیخودی‌الملک''': آیش فرمودند.
* '''پدربابا اعتمادالملکاتی''': من سه بار یادم رفته، چهار بار گم شدم، دو بار فراموش کردم، سه بار هم سکته ناقص کردم، یه بار هم مردم. باباشاه رو هر روز کلافه کردم، سه بار پخ کردم کاترین بچش بیوفته، چهارصد و پنجاه بار هم سؤال داشتم که کیه؟
* '''اعتمادالملک''': بس کنید آقا، هی جلسه هی جلسه، یک کار عملی انجام بدهید که خلاص شویم ار دست این مردک.
* '''برزو خان''': حالا شما ناراحت نرو اتی جان. الان پای مام وطن در میونه، مو واقعیتا رو باید بگم.