شوالیه تاریکی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹:
* '''جوکر''': (به ریچل در حالی که چاقو را بر روی صورت او نگه داشته) "من یه همسر داشتم … زیبا بود، مثل تو. کسی که بهم میگفت من زیادی نگرانم … که باید بیشتر لبخند بزنم. کسی که قمار میکرد و خودشو تو دردسر مینداخت. یه روز اونا صورتشو زخمی کردن و ما برای جراحی پولی نداشتیم. اون نمیتونست تحمل کنه. من میخواستم دوباره لبخندشو ببینم. پس … یه چاقو گذاشتم تو دهانم و این کارو کردم … با خودم! و میدونی چی شد؟ اون دیگه تحمل دیدنمو نداشت … ترکم کرد. حالا من جنبه بامزه قضیه رو میبینم … حالا همیشه لبخند میزنم!"
* '''جوکر''': (به گمبل در حالی که چاقو را بر روی دهان او نگه داشته) "میخوای بدونی این زخما از کجا اومدن؟ پدرم، یه الکلی بود، یه شیطان؛ و یه شب از همیشه دیوونه تر میشه. مادر واسه دفاع از خودش چاقوی آشپزخونه رو برمیداره. اون (پدرم) از این کار خوشش نمیاد… کم نه. من دارم نگاه میکنم که چجوری چاقو رو به مادر نزدیک میکنه و میخنده. برمیگرده سمت من و میگه: چرا انقدر جدی پسرم؟ با چاقو میاد سمت من: چرا انقدر جدی پسرم؟ چاقو رو میجسبونه گوشه لبم: یه لبخند رو صورتت بذارم؟ و … چرا انقدر جدی؟"
------------------------------------------------------------------------------
* '''بتمن''': "پس چرا میخوای منو بکشی؟"
* '''جوکر''': (میخندد) "من نمیخوام … من نمیخوام تو رو بکشم! بدون تو من چیکار کنم؟ برگردم با اون خلافکارا سر و کله بزنم؟ … نه.نه. نه… نه! تو … مکمل منی!"
* '''بتمن''': "تو آشغالی. واسه پول آدم میکشی"
* '''جوکر''': "مثل اونا حرف نزن! تو نیستی [مثل اونا]! حتی اگه خودت بخوای که باشی. واسه اونا تو فقط یه دیوونهای، مثل من! الان بهت احتیاج دارن، وقتی که نداشته باشن، میذارنت کنار. ببین … اخلاق اونا، رمز اونا … شوخیه بدیه. با اولین نشونه از دردسر، اونا فقط اونقدری خوبن که دنیا بهشون اجازه میده! نشونت میدم، وقتی همه چی به هم بریزه این … مردم متمدن، همدیگرو میخورن. ببین من یه هیولا نیستم، فقط پیک منحنی ام!"
---------------------------------------------------------------------------------
* '''جوکر''': (خطاب به '''بتمن''' در حالی که در زیر مشت و لگد بتمن قهقه میزند
* '''بتمن''': «بعضی وقتا حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. بعضی وقتا مردم لایق چیز بیشتری هستن، اینکه امیدشون ثمره بخش باشه»
* '''جوکر''': (خطاب به هاروی دنت
* '''جوکر''' خطاب به مأمور بازداشتگاه: «میدونی چرا من از چاقو استفاده میکنم؟ تفنگها خیلی سریعن. با تفنگ نمیتونی تمام اون حسش رو احساس کنی. میدونی… مردم در اون لحظههای آخر نشونت میدن که واقعاً کی هستن. پس از یه جهت، من دوستای تو رو بیشتر از خودت میشناسم. میخوای بدونی کدومشون بزدل بودن؟»
|