احمد صبحی منصور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خوش نیت (بحث | مشارکت‌ها)
این پروژه منبر شخصی برای نفرت پراکنی نسبت به دیگر عقاید نیست از آن در جهت منبر مذهبی استفاده نکنید. ابرابزار
خط ۷:
* «محال است که یک شخص عرب و درس نخوانده در قرن هفتم میلادی بتواند این قرآن را در حالی که در آن انواع بیشماری از إعجازها چون: إعجاز اخبار آینده و إعجاز علمی که هنوز برخی از آنها تا الان هم بدست ما نرسیده و کشف نشده‌است و إعجاز عددی همراه با فصاحت در کلام و امکان فهم و دریافت برای کسی که قصد و اراده آن را داشته باشد و مجال درک و اسنتباط برای کسی که توان و استطاعت آن را دارد، تألیف نماید؛ و البته ما در سایت اهل القرآن این موضوع را بطور تخصصی مورد بحث و بررسی (بسیار) قرار داده‌ایم.»<ref>http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4813</ref>
* «الاقتراض من البنوک بفائدة حلال، لأنه بالتراضی. والتفاصیل فی مقال (معرکة الربا)» یعنی: قرض و وام گرفتن از بانک‌ها در قبال دادن سود (و مبلغ بیشتر) به ایشان حلال است چراکه این کار با رضایت طرفین می‌باشد و توضیح بیشتر را در مقاله ای با عنوان «معرکة الربا» آورده‌ایم.»<ref>http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3174</ref>
* «موسم حج از ابتدای ماه ذی حجه شروع شده و تا مدت چهار ماه بعد، بصورت پی در پی که عبارتند از ۱- ذو الحجه ۲- محرم ۳- صفر ۴- ربیع الاول، ادامه دارد، و هر مؤمنی که به لحاظ مال و صحت جسم، مستطیع باشد باید در خلال این چهار ماه حرام، فریضه حج را (برای یک مرتبه) بجا آورد. شخص حاجّ باید قربانی را در حد وسع و توان خویش مثل: گوسفند، بز، گاو، شتر و غیره خریداری نماید. البته در زمانهای قدیم مردم این حیوانات را در سفرِ حج با خود می‌برده‌اند ولی هم‌اکنون سهل و آسان شده‌است چراکه می‌توان همان‌جا حیوان را برای قربانی خریداری کرد. از مواردی که (مذاهب شیعه و سنی) بدعت در دین گذاشته‌اند این است که ایشان آمده و برای «إحرام» یک لباس و پوششی خاص و معیّن (بعنوان لباس إحرام) قرار داده‌اند و حال آنکه این کار خطا و اشتباه است زیرا از لحظه ای که انسان به قصد ادای مناسک حج، وارد حرَم می‌شود، وی مُحرم بوده و در واقع إحرام، همان نیّت و قصد إحرام می‌باشد.»
* «إحرام بدین معناست که شخص حاجّ باید (به توصیه قرآن کریم) ملتزِم به رعایت تقوا بوده و از مباشرت با همسر و فسق و نافرمانی خداوند متعال و جنگ و جدال پرهیز نماید، ایضاً از صید حیوان اجتناب کرده و متعهد باشد تا قلب خود را از هرگونه فساد و شرارت، پاک و طاهر کرده و این اندک ایام و مناسک حج را فرصتی مناسب برای توبه نمودن از گناهان و طهارت قلب خویش قرار دهد. این إحرام (که گفته شد) به محض وارد شدن در محدوده «حرَم» آغاز می‌شود، بگونه ای که سه حرمت را در برخواهد گرفت که عبارتند از ۱- حرمت مکان و آن در مسجدالحرام. ۲- حرمت زمان و آن در ماه حرام. ۳- حرمت قلب و آن به معنای عزم و اراده انسان بر طهارت و پاکی قلب و دل خویش از انواع گناهان و معاصی است و همچنین به معنای سعی و تلاش در حفظ تقوای الهی می‌باشد. تمام مناسک حج باید با ذکر و یاد خداوند یکتا همراه باشد و البته ذکر و یاد خداوند متعال با فریاد و بالا بردن صوت و صدا شایسته نیست، بلکه ذکر الهی باید آهسته و با خشوع و تواضع توأم باشد.»
* «از مهمترین مناسک حج، هفت مرتبه طواف به دور بیت الله الحرام است بی آنکه بناء کعبه لمس بشود و این طواف از مقابل حجر الاسود شروع می‌شود و باید توجه داشت که که حجر الاسود اصلاً هیچ قداستی ندارد بلکه صِرفا علامتی است برای آغاز طوافِ حج. ایضاً از مناسک حج، اعتکاف و عبادت و تسبیح در حرَم می‌باشد. - همچنین ادای نماز بعد از طواف، واجب است به این دلیل که قرآن کریم می‌فرماید: «وإذ جعلنا البیت مثابة للناس وأمناً واتخذوا من مقام إبراهیم مصلّی وَعهدنا إلی إبراهیم وإسمعیل أن طهّرا بیتی للطائفین والعاکفین والرکع السجود»(۱۲۵/بقره) یعنی: و به یادآور هنگامی که خانه کعبه را محل رجوع و اجتماع و مرکز أمن برای مردم قرار دادیم وگفتیم: از مقام ابراهیم، جایگاهی برای نماز انتخاب کنید و به ابراهیم واسماعیل تکلیف کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان، پاک و پاکیزه نمایید.»
سطر ۱۷ ⟵ ۱۶:
* «اینکه بعضی بر خداوند متعال افتراء بسته و فتوا می‌دهند که ایراد و نُقصان کار در مناسک حج مانند: طواف، موجب حرمت زن و شوهر بر یکدیگر می‌شود، تهمت و دروغی بزرگ بر خداوند متعال است ولذا بجا نیاوردن طواف، هیچ پیامدی ندارد مگر ضایع شدن اجر و مزد خود حاجّ.»
* «رمی جمرات، در واقع یک آئین شیطانی است و از شعائر حج نمی‌باشد و ما در خصوص نفی این آئین شیطانی، مفصل حرف زده‌ایم.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1281</ref><ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_article.php?main_id=10629</ref><ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/chapter.php?main_id=552</ref><ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=2147</ref><ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_article.php?main_id=13823</ref>
* «هنگامی که این طفل، محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب، متولد شد، احدی از خانواده اش خبر نداشت که او خاتَم پیامبران خواهد بود و آن زمان در مکه برای نوزادان، شناسنامه ای نیز صادر نمی‌شد و در حقیقت سرآغاز این تقویم هجری (قمری) به عصر خلافت عمر (خلیفه ثانی) بازمی‌گردد؛ و اولین ضبط و ثبت سیره پیامبر را ابن اسحاق در دوره عباسی، آغاز و مکتوب کرد؛ و این بدین معناست که، حدود ۱۳۰ سال بعد از درگذشت پیامبر، عده ای آمده و برای او «میلاد» و تاریخ تولد اختراع نمودند و چنین پنداشتند که آری، پیامبر در فلان سال و بهمان روز متولد گردیده‌است و در فلان تاریخ و بهمان سن از دنیا رفته‌است؛ و حق این است که تمام این حرف و حدیث‌ها، بی‌پایه و خیالبافی می‌باشد. با وجود اینکه تولد مسیح، واقعاً یک امر خارق‌العاده و شگفت‌انگیز بود، مُضحک این است که مسیحیان در هر دو تاریخِ مختلف، برای ولادت عیسی جنش می‌گیرند که آن را «عید میلاد مجید» می‌نامند. به مانند آنان، مذاهب شیعه و سنی هم برای ولادت پیامبر خاتم (دو) جشن می‌گیرند که آن را «میلاد شریف پیامبر» می‌نامند. اینجا «شریف»! و آنجا «مجید»! و این عیناً همان بدعتِ در دین خدا می‌باشد. چراکه در هر دو حالت، نه عیسی و نه محمد، هیچ‌کدام شان اقدام به برگزاری جشنِ تولد برای خود نکردند، نه عیسی بنام «میلاد مجیدِ خود» و نه محمد بنام «میلاد شریفِ خود» و هر دوی این جشن‌ها در راستای همان جشن‌های قدیّسان مسیحی یا (به اصطلاح) اولیاء مذاهب شیعه و سنی می‌باشد که تماماً از مصادیق اعیاد و جشن‌های شیطانی در مذاهب شیطانی است و حال آنکه عیسی و محمد، هر دو از این تهمت و دروغ، پاک و مُبرّا می‌باشند.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3283</ref>
* «تشریعات و قوانین میراث «حدودالله» است و هرکس از این حدود الهی تعدّی و تجاوز نماید، وارد در جهنم خواهد شد. در نتیجه بدیهی است که حق میرات افراد را باید محفوظ داشت. وصیت به معنای صحیح کلمه یعنی همان بخشش (در زمان حیاتِ وصیت کننده) و آن نیز پیش از تقسیم ترکه است (چراکه ترکه برای پس از مرگ می‌باشد) و کسی حق ندارد وصیت کند تا کسی را از ترکه و حقِ ارث خویش، بازداشته و محروم نماید.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4712</ref>
* «الحسین لم یخرج ثائرا علی الظلم، بل خرج فی سبیل غرض دنیوی هو الخلافة والثروة. قبلها کان یأکل من أعطیات معاویة وماله السحت راضیا بالظلم الذی یقوم به معاویة.» یعنی: خروج حسین بخاطر قیام علیه ظلم و ستم نبود، بلکه او بخاطر هدف دنیوی که همان خلافت و ثروت بود شورش کرد و قبل از این خروج، از هدایای معاویه و مال حرامش تناول و استفاده می‌نمود و هرآنچه را که معاویه از ستم و بی عدالتی مرتکب می‌شد، بدان راضی بود.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4489</ref>
سطر ۲۷ ⟵ ۲۵:
* «خدا را به حق بنده ای قسم دادن و آنگاه از او حاجت خواستن، کفر و شرک به خداوند متعال است چراکه این عمل، توسل به بشر است. خداوند بزرگ و بلند مرتبه فرمان داده تا او را بدون هیچ واسطه بخوانیم چونکه او بزرگ، بلند مرتبه و نزدیک و قریب به بندگان است. خداوند هرکس که فقط او را بخواند و صدا بزند اجابتش می‌کند. برای محمد و غیر او نزد خداوند متعال، هیچ جاه و منزلتی وجود ندارد، به این خاطرکه، هرکدام از ما (خلائق) وقتی در روز قیامت محشور و حاضر می‌شویم فقط به فکر نجات خود هستیم - و از جمله، همان انبیاءاند - که ایشان نیز تنها به فکر نجات خویش اند. تمام مقام و منزلت و قدرت، خاص خداوند بزرگ و یکتاست که او از رگ گردن به ما بندگان نزدیک تر است. از این گذشته، همانا بهترین دعاها، اذکار و ادعیه قرآنی می‌باشد که همان دعا و خواسته‌هایی است که خود پیامبران از خداوند داشته‌اند و در قرآن کریم ذکر شده‌است؛ و البته ادعیه قرآنی در این سایت (اهل القرآن) در طی مقاله ای منتشر شده‌است.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=2618</ref>
* «در قرآن کریم هیچ توصیه و فرمانی به ادای نماز جماعت نشده‌است مگر در دو مورد که از این قرارند: اول اینکه نماز را با افتادگی، خشوع و فروتنی بجا آوریم و دوم اینکه محافظت و مراقبت بر نمازها داشته باشیم و این نیز یعنی: مواظب باشیم تا در فواصل این نمازهای پنجگانه، آنها را با گناهان بزرگ و کوچک، ضایع ننماییم.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=934</ref>
* «مطالب و متون احادیث، تماماً از فرهنگ و عصر بافنده و مخترع خود حکایت می‌کنند؛ لذا احادیث بُخاری از فرهنگ شخص بُخاری و عصر او در زمان خلفای عباسی دوم سخن گفته و احادیث مالک در مُوَطّأ از همان فرهنگ خود مالک و اهل مدینه در عصر خلفای عباسی اول، حرف می‌زند؛ و از نشانه‌های کفر به کتاب خداوند است که کسانی این اسلامی که با نزول کامل قرآن، تکمیل شده‌ استشده‌است این احادیث را جزئی از اسلامی قرار بدهند. همچنین از علائم کفر به رسول و اتهام به پیامبر است که این احادیث را به او نسبت بدهند، درحالی که او به اعتبار اینکه حدیث و سنت، جزئی از دین اسلام باشد، اقدام به تبلیغ آنها نکرده‌ استنکرده‌است. رسول علیه السلام، فقط قیام به تبلیغ (وحی) کرد و رسالتش را که همین قرآن کریم در دست ماست، بصورت تمام و کمال به مردم ابلاغ نمود و چیزی بعنوان حدیث و سنت برجای نگذاشت. خداوند بزرگ هر رسولی را با فقط یک کتاب فرستاد، نه کتاب و سنت. و یک مؤمن، به هیچ حدیث و سخنی ایمان ندارد مگر تنها به حدیث و سخن خداوند.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1610</ref>
* «بی شک قرآن مایه شفاء و درمان است ولی شفاء به معنای هدایت و ارشاد، و این هدایت و ارشاد نیز بواسطه خواست و اراده خود شخص خواهد بود؛ لذا اگر انسان خواهان هدایت باشد خداوند متعال هم او را هدایت خواهد نمود؛ و چنانچه به دنبال ضلالت و گمراهی باشد خداوند بزرگ نیز او را گمراه خواهد کرد. ما این موضوع را در برنامه‌های تصویری (بنام لحظات قرآنی) توضیح داده‌ایم و در این خصوص مقالاتی را که در زمینه اراده خود افراد برای هدایت و ضلالت می‌باشد نوشته‌ایم. استفاده از کتاب خدا قرآن، به جهت فال و طلسم یا خواندن آن بر شخص بیمار مانند: تعویذه (ضد چشم زخم) و برای درمان بیمار، تماماً این موارد، بی‌پایه و مسخره است.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3665</ref>
* «خرافات شیعه تمام شدنی نیست؛ و اصلاً این جماعت در ساختن افسانه و خرافه بوسیله روایات جعلی مثل: تولد علی بن ابی طالب در درون کعبه و شکاف دیوار آن، منحصر بفردند. کافی است یکی از خودشان خرافه ای را تراشیده و تعریف کند که آری اینگونه چیزی رخ داده‌است، آنگاه دیگری آمده و او را با گریه و زاری تصدیق می‌کند. کلا شیعه بصورت موروثی در قبال خرافات، حال و هوای عجیبی دارد.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3648</ref>
* «برخی عذرها وجود دارد که افطار و نگرفتن روزه را مباح و بلا اشکال می‌کند که همان مرض و سفر است. بر انسان واجب است روزهایی را که روزه نگرفته‌است قضاء نماید. کسی که قادر بر روزه نیست لازم است که در قبال هر روزه ای که نگرفته‌است یک فقیر را اطعام نماید؛ و البته این اطعام، بنا به عرف هر شهر و کشور خواهد بود. شمای سؤال کننده از کسی حرف می‌زنید که بدون عذر شرعی در ماه رمضان روزه نمی‌گیرد و حال آنکه این توان را دارد، آری این شخص اگر روزه‌هایی را که نگرفته‌است قضایش را بجا نیاورد گناهکار محسوب می‌شود. البته در مقابل هر یک قضاء، فقط یک عدد روزه واجب است. - نه شصت عدد.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3633</ref>
* «مشرکان هرگاه داخل معبد خود می‌شوند شروع می‌کنند به ادای نماز برای آن معبد، که همان قیام با تواضع و خشوع، و رکوع و سجود و توسل آنها می‌باشد؛ و این کار مشرکان، دقیقاً همان است که شخصی وارد مسجد شود و دو رکعت نماز به قصد تحیت برای مسجد بخواند. شما هر مقدار که می‌خواهید نوافل را محض رضای خداوند بزرگ بجا آورید و همان‌طور که (به غلط) می‌گویند، (این نوافل و مازاد بر واجبات) بعنوان نماز تحیت برای مسجد یا سنت پیامبر نمی‌باشد.»<ref>http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4050</ref>
* «اوقات نمازهای پنجگانه تقریباً معیّن و معلوم است. وقت نماز صبح از شروع روشنی و فجر (صبح صادق) است تا طلوع خورشید. وقت نماز ظهر هنگامی است که خورشید در وسط آسمان قرار می‌گیرد و فرد سایه او در مقابلش می‌افتد. وقت نماز عصر زمانی است که سایه فرد به اندازه دو برابر طول قدش می‌شود. وقت نماز مغرب هنگام غروب خورشید است و وقت نماز عشاء زمانی است که تاریکی، غالب شده و شب به کمال خود می‌رسد. اگر نماز ظهر یا عصر یا مغرب یا عشاء، وقت آن گذشت واجب است که آنرا قضاء نمود، ولو چندین سال از آن گذشته باشد. نمازهای پنجگانه با جمع و زودتر بجا آوردن آنها از انسان ساقط نمی‌شود چراکه بر ذمّه و گردن تو بوده و تو در هر صورت باید محض رضای خدایی که حیات و عمر را به تو بخشیده (همه را در وقت خود) بجا آوری. البته تو حق داری که نماز صبح را از اول وقت (اذان) تا قبل از طلوع خورشید عقب انداخته یا نماز ظهر را تا قبل از نزدیک شدن وقت نماز عصر به تأخیر اندازی. در هر صورت، تو این اختیار داری که همه نمازها را به مانند نماز صبح، در فاصله و محدوده زمانی خود (که گفته شد) بجا آوری.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1723</ref>
 
* «بارها گفته‌ایم که ادای نماز با هر لغت و زبان و لسان، جایز و صحیح می باشد،می‌باشد، مهم همان خشوع قلب در نماز است و خشوع، فارغ از زبان و رنگ انسانها، به معنای احساس و درک و آگاهی قلوب و دلهای بشر است. خداوند متعال که پروردگار همه هستی است، محمد رسول خود را با (معجزه) قرآن کریم که رحمتی برای جهانیان است به پیامبری مبعوث کرد، در حالی که مردم دنیا زبانهای گوناگون و متفاوتی را داشتند و قبل از قرآن کریم نیز همه انبیاء الهی و پیروانشان، عبادات و نمازهای خود را با زبان غیر عربی بجا می‌آوردند و روز قیامت که فرا می رسد،می‌رسد، تمام خلائق، همه یک آواز و هم زبان خواهند شد بی آنکه از (نوع) آن زبان، هیچ اطلاعی در دست باشد.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4612</ref>
*«اوقات نمازهای پنجگانه تقریباً معیّن و معلوم است. وقت نماز صبح از شروع روشنی و فجر (صبح صادق) است تا طلوع خورشید. وقت نماز ظهر هنگامی است که خورشید در وسط آسمان قرار می‌گیرد و فرد سایه او در مقابلش می‌افتد. وقت نماز عصر زمانی است که سایه فرد به اندازه دو برابر طول قدش می‌شود. وقت نماز مغرب هنگام غروب خورشید است و وقت نماز عشاء زمانی است که تاریکی، غالب شده و شب به کمال خود می‌رسد. اگر نماز ظهر یا عصر یا مغرب یا عشاء، وقت آن گذشت واجب است که آنرا قضاء نمود، ولو چندین سال از آن گذشته باشد. نمازهای پنجگانه با جمع و زودتر بجا آوردن آنها از انسان ساقط نمی‌شود چراکه بر ذمّه و گردن تو بوده و تو در هر صورت باید محض رضای خدایی که حیات و عمر را به تو بخشیده (همه را در وقت خود) بجا آوری. البته تو حق داری که نماز صبح را از اول وقت (اذان) تا قبل از طلوع خورشید عقب انداخته یا نماز ظهر را تا قبل از نزدیک شدن وقت نماز عصر به تأخیر اندازی. در هر صورت، تو این اختیار داری که همه نمازها را به مانند نماز صبح، در فاصله و محدوده زمانی خود (که گفته شد) بجا آوری.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1723</ref>
* «خداوند بزرگ در سوره‌های روم و انعام و آل عمران تأکید نموده ‌استنموده‌است که تفرّق در دین جایز نیست و فقط باید به قرآن متمسک شد و مشرکان همان افرادی اند که دین خود را فرقه فرقه نموده و گروه گروه شده‌اند و هرکدام نیز به عقاید خود، شادمان اند. کسی که با این حالتِ شرک از دنیا برود جاودان در جهنم خواهد بود.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3736</ref>
 
* «کلمه (الْوَتْرِ) فقط یک مرتبه در قرآن کریم ذکر شده استشده‌است و (وَتْر) به معنای فرد و تنها و جدا می باشدمی‌باشد و طبق تصریح قرآن کریم، همه خلائق در روز قیامت هرکدام، تنها و جدا محشور می شوندمی‌شوند و (شَفْع) همان چیزی است که آن وتر و فرد تنها را حمایت و یاری می کند،می‌کند، به این معنا که وی را شفاعت نموده و با او جفت و همراه می شود.می‌شود؛ و روز قیامت ما بندگان همگی بصورت (وَتْر) یعنی: تنها و جدا در محضر خداوند متعال محشور خواهیم شد و هیچ چیز نمی تواندنمی‌تواند این وتر و فرد تنها را که در محضر خداوند متعال حاضر شده است،شده‌است، شفاعت و حمایت نماید مگر تنها عمل صالح و شایسته خودش، و هر فردی - در منطق قرآن کریم در این دنیا - دو (رَقیبٌ و عَتیدٌ) به معنای مراقب و آماده باش دارد که باز این دو نیز - در آخرت - به (سائِقٌ و شَهیدٌ) به معنای سوق دهنده و گواه دهنده، تبدیل و توصیف شده اندشده‌اند و وی را همراهی می کنند،می‌کنند، به این منظور که، یکی او را سوق و حرکت داده و دیگری نیز اگر اعمال صالح داشته باشد، به نفع او گواه و شهادت خواهد داد و اینگونه این اعمال خیر و صالح، شفیع و نجاتبخش بنده در روز قیامت خواهد شد. پس (شَفْع) به معنای اعمال صالح و شایسته هرکس می باشدمی‌باشد که (وَتْر) و بنده بی کس و تنها را در روز قیامت، شفاعت و حمایت و همراهی خواهد نمود.نمود؛ و البته ما توضیحات بیشتر را در این خصوص - با استناد به تصریحات کلام وحی - در (کتابُ الشّفاعة) آورده ایمآورده‌ایم.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=2577</ref>
*«بارها گفته‌ایم که ادای نماز با هر لغت و زبان و لسان، جایز و صحیح می باشد، مهم همان خشوع قلب در نماز است و خشوع، فارغ از زبان و رنگ انسانها، به معنای احساس و درک و آگاهی قلوب و دلهای بشر است. خداوند متعال که پروردگار همه هستی است، محمد رسول خود را با (معجزه) قرآن کریم که رحمتی برای جهانیان است به پیامبری مبعوث کرد، در حالی که مردم دنیا زبانهای گوناگون و متفاوتی را داشتند و قبل از قرآن کریم نیز همه انبیاء الهی و پیروانشان، عبادات و نمازهای خود را با زبان غیر عربی بجا می‌آوردند و روز قیامت که فرا می رسد، تمام خلائق، همه یک آواز و هم زبان خواهند شد بی آنکه از (نوع) آن زبان، هیچ اطلاعی در دست باشد.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4612</ref>
 
*«خداوند بزرگ در سوره‌های روم و انعام و آل عمران تأکید نموده ‌است که تفرّق در دین جایز نیست و فقط باید به قرآن متمسک شد و مشرکان همان افرادی اند که دین خود را فرقه فرقه نموده و گروه گروه شده‌اند و هرکدام نیز به عقاید خود، شادمان اند. کسی که با این حالتِ شرک از دنیا برود جاودان در جهنم خواهد بود.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3736</ref>
 
*«بزرگترین جرم و جنایت متوجه آن دسته از پیشوایان (مذاهب شیعه و سنی) است که علی رغم اینکه با دست خود مرتکب قتل افراد نشده اند، ولی باز به غیر از قصاص نفس، در جواز قتل کسی، احادیث شیطانی را اختراع نموده اند. چراکه این شریعت و فتواها و احادیث شان موجب فساد در زمین می باشد و اینگونه خون یک عده افراد بیگناه را فریضه دینی قرار می دهد. (مثلا) گرچه ای بسا ابن تیمیه در زمان حیات خویش هیچکس را به قتل نرسانید، ولی وی با تالیفات خود، کشتار بیشماری از انسانها را واجب کرد و هرکس از اهل سنت با رأی و نظرش مخالفت می نمود، ابن تیمیه نیز وی را ولو توبه می کرد، زندیق و کافر نامیده و قتل این مسلمان سنّی را بدون محاکمه و به محض دست یافتن بر وی، واجب می دانست. البته این نوع فتواها فقط به آراء ابن تیمیه منتهی نمی شود و بلکه در عصر ما افرادی چون: ابوبکر الجرایری و سید سابق آن را پیروی و دنبال نموده اند. ما این موضوع را در کتاب حدّ ارتداد که در سال 1993 تالیف شده است توضیح داده ایم – و حدّ مرتدّ را شدیدا ردّ کرده ایم - که در سایت مان «اهل القرآن» به زبان های عربی و انگلیسی منتشر شده و موجود می باشد.»
 
*«پیشوایان مذاهب شیعه و سنی با نظرات نامشرع شان، جدای از قصاص نفس، مبنی بر قتل و حلال شمردن خون افراد، مانند: حد ارتداد و حد رجم و حد تارک الصلاة و جزای دست کشیدن از مذهب تسنن، مرتکب جنابت شده و قبل از ایشان نیز خلفاء راشدین از ابی بکر گرفته و تا افراد پس از وی، با نام و عنوان فتوحات، اقدام به کشتار بسیاری از مردم نمودند و این عمل خود را جهاد در راه خداوند متعال برشمردند، و حال آنکه این کارشان، فجیع ترین فساد در زمین بود.»<ref>http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4871</ref>
 
*«کلمه (الْوَتْرِ) فقط یک مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است و (وَتْر) به معنای فرد و تنها و جدا می باشد و طبق تصریح قرآن کریم، همه خلائق در روز قیامت هرکدام، تنها و جدا محشور می شوند و (شَفْع) همان چیزی است که آن وتر و فرد تنها را حمایت و یاری می کند، به این معنا که وی را شفاعت نموده و با او جفت و همراه می شود. و روز قیامت ما بندگان همگی بصورت (وَتْر) یعنی: تنها و جدا در محضر خداوند متعال محشور خواهیم شد و هیچ چیز نمی تواند این وتر و فرد تنها را که در محضر خداوند متعال حاضر شده است، شفاعت و حمایت نماید مگر تنها عمل صالح و شایسته خودش، و هر فردی - در منطق قرآن کریم در این دنیا - دو (رَقیبٌ و عَتیدٌ) به معنای مراقب و آماده باش دارد که باز این دو نیز - در آخرت - به (سائِقٌ و شَهیدٌ) به معنای سوق دهنده و گواه دهنده، تبدیل و توصیف شده اند و وی را همراهی می کنند، به این منظور که، یکی او را سوق و حرکت داده و دیگری نیز اگر اعمال صالح داشته باشد، به نفع او گواه و شهادت خواهد داد و اینگونه این اعمال خیر و صالح، شفیع و نجاتبخش بنده در روز قیامت خواهد شد. پس (شَفْع) به معنای اعمال صالح و شایسته هرکس می باشد که (وَتْر) و بنده بی کس و تنها را در روز قیامت، شفاعت و حمایت و همراهی خواهد نمود. و البته ما توضیحات بیشتر را در این خصوص - با استناد به تصریحات کلام وحی - در (کتابُ الشّفاعة) آورده ایم.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=2577</ref>
 
*«آئین اسلام همان (تنها) دین خداوند متعال است که از طریق کتب آسمانی بر همه انبیاء الهی که آخرین آن، قرآن کریم بوده معرفی و نازل شده است. به غیر از آن کتابهای آسمانی که خداوند متعال بر بندگانش نازل کرده و ما نیز به تمام آن کتب الهی ایمان داریم، همیشه در هر زمان و مکانی، بوده و هستند افرادی که دست به اختراع وحی و احادیث شیطانی زده و بواسطه آن، یک آئین زمینی و فرقه و مذهبی را تراشیده و اقامه میکنند. در واقع بین مذاهب تسنن و تشیع و تصوف هیچ فرقی نیست کما اینکه بین بهائیت و اُرتُدکس و بودایی و سیک نیز هیچ تفاوتی وجود ندارد و در حقیقت مشکل بهائیت و بابیت این است که این دو دیر آمده و نوظهور می باشند و بهائیت هم از بابیت متفرّع و شاخه شده است و سپس از مذهب تشیع جدا شده و خود را یک آئین مستقل قرار داده است. حقیقت این است که من این جماعت بابی و بهایی را بهتر از تسنن و تشیع و تصوف می دانم چراکه، این دو فرقه بابیت و بهائیت خود را به دین اسلام نسبت نداده و در نتیجه برخلاف مذاهب تسنن و تشیع و تصوف که در پی تحمیل عقاید و افکار باطله خود بر دیگرانند، این دو فرقه بابیت و بهائیت هرگز عقاید خویش را به نام اسلام بر کسی حمل نمی کنند و مضاف بر آن، این دو فرقه، نجیب و صلح طلب بوده و - از دیگر محاسن آنان این است که – دین و سیاست را یکی ندانسته و بین آن دو فرق قائل اند، و باز اینکه این دو فرقه، آئین خود را وسیله تجارت و ارتزاق قرار نمی هند. صدق مطلب این است که: تمام مذاهب و آئین های زمینی شرور و نادرست اند، منتها بعضی شرارت شان کمتر بوده و بعضی بیشتر، که در این میان فرقه وهابیّت که منشعب از مذهب حنبلی و اهل سنت است به مانند مرض وباء می باشد. – و شرارت و پلیدی این فرقه از تمام فرقه ها شدیدتر است.»<ref>http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3466</ref>
 
== جستارهای وابسته ==