۲
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
(←آشنایی با صادق هدایت: جز) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
* «[[سیاست]] چیز گُهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را میدهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من؛ ولی ضمناً همهمان بچهٔ سیاستیم. با سیاست کاری نداریم، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقّش را گذاشت کف دستش. [[ژان پل سارتر|سارتر]] همین کار را کرد. با سلام و صلوات به آمریکا دعوتش کردند. اولاً یک ربع ساعت بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند. به جای اینکه راجع به [[ادبیات]] و [[فلسفه]] صحبت بکند، پرید به وضع آمریکا. سیاهها، حقکشی، راسیسم.»
** ''[[مصطفی فرزانه]]، آشنایی با صادق هدایت''
* «کافی است یک نفر فیزیونومیست ریخت این موجود ([[رضا شاه]]) را نگاه بکند و ببیند کهاست. در کنج لبهایش کاراکتریستیک بلاهت است. حالا هم افتاده تو پنجول یک موجودی مثل مصدقالسلطنه که در دماگوژی (عوام فریبی) دوّمی ندارد.»
** ''[[مصطفی فرزانه]]، آشنایی با صادق هدایت''
* «مضحک این است که اغلب مرا به این و آن میبندند… بیجا…[[گی دو موپاسان|موپاسان]]، [[ادگار آلن پو|ادگار پو]]، [[آنتون چخوف|چخوف]]،.. درست است. اوّلها و بعضی وقتها حتی بدون اینکه خودم متوجّه شده باشم به نسبتِ موضوع یک چیزهایی از اینهاست… ولی اصل مطلب جای دیگر است… اصلِ مطلب توی نگاه است… توی گوش است. همان مطلب را، همان چیز را، همان داستان را میشود بهصورتهای مختلف نقل کرد… و شاید کسی که بیشتر از همه به من تأثیر کرد [[گوبینو]] باشد یا حتی [[پیر لوتی]].»
* «همهٔ این اعتراضات دلخوشکنک است. همهاش گهاست. دولت، مملکت، سینمایش، ادبیاتش، مزقانش… آدم عُقِش مینشیند.»
** ''[[مصطفی فرزانه]]، آشنایی با صادق هدایت''
* «نه تنها یک تشابه بین چشمهای او و انسان وجود داشت، بلکه یکنوع تساوی دیده میشد. دو چشم مشی پر از درد و زجر و انتظار که فقط در پوزه یک سگ سرگردان ممکن است دیده شود.» ([[سگ
== جستارهای وابسته ==
|
ویرایش