آژانس شیشه‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 137595 توسط 5.127.87.132 (بحث)
خط ۸:
* یکی بود یکی نبود. یه شهری بود خوش قد و بالا. آدمهایی داشت محکم و قرص. ایام ایام جشن بود. جشن غیرت. همه تو اوج شادی بودن که یه هو یه غول حمله کرد به این جشن...
* حاج کاظم به گروگان‌ها «من واسه صبرتون یه یا علی می‌خوام. همین!»
* سلحشور به حاج کاظم: «دوره تدورَت گذشته مربی
* دود این موتوری‌ها امثال من و عباس خفه میکنه.
* حاج کاظم: من خیبری ام. اهل نی، هور، آب. عباس: خیبری ساکته، دود نداره. سوز داره.