صادق هدایت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←۸۲ نامه به حسن شهید نورایی: تصحیح شماره یک نامه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰۳:
[[پرونده:Hedayat10.jpg|300px|thumb|left|دستخط صادق هدایت، آذر ۱۳۲۴]]
* «من همان قدر از شرح حال خودم رم میکنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مآبانه. آیا دانستن [[تاریخ]] تولدم به درد چهکسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمین مشورت کردهام اما پیشبینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزییات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم به علاوه خیلی از جزییات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آنها مناسبتر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزییاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در برندارد نه پیشآمد قابلتوجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت رو به رو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست روی هم رفته موجود وازدهٔ بیمصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
=== گفتاوردهای پراکنده ===
* « ... از زبان صادق هدایت بخوانیم که:
بیا بریم تا می خوریم
شراب ملک ری خوریم
حالا نخوریم کی خوریم
حالا نخوریم کی خوریم.» به نقل از محمد عاصمی (یادنامه عبدالحسین نوشین،به کوشش نصرت کریمی، ص ۴۰)
== دربارهٔ هدایت ==
سطر ۳۱۷ ⟵ ۳۲۴:
* سرِ مزار آزادهمردی از جهان جمع شدهایم که همچون ما، آوارگان، در به در و آواره زیست و شهامت و شجاعتش تا بدان حدّ بود که نقطه پایان زندگیش را، عزرائیل نه، که خود گذاشت، و بدان سان که مشت بر سینه زندگی نکبت بار طبقهٔ آلوده خویش زد، مشت محکمتری نیز بر سینهٔ مرگ اجباری زد… هوشیاری و درایت هدایت در این بود که به چیزی که نمیخواست تن نمیداد و هیچ چیز شکل گرفته و جاافتاده را قبول نمیکرد؛ هوشیاری او در این بود که معترض بود؛ مدام معترض بود؛ هوشیاری او در این بود که زندگی را تنها، خوردن و خوابیدن و تخم و تَرکه پس انداختن، راست و ریس کردن حساب بانکی و غرغره کردن خاطرات نمیدانست… این آوارهٔ معترض را اگر انزواگر و انزواجو و مرگ طلب خواندهاند به غلط خواندهاند و نامیدهاند؛ او زندگی را در پویایی میدید؛ در بیقراری خویش میدید؛ دنبال آب زندگی بود، از حضور در مجامع رسمی و انجمنهای ادبی امتناع داشت، قهوهخانه کنار آب کرج را بیشتر میپسندید… آزادمردان ادا درنمیآورند؛ آزادمردان چنان مینمایند که هستند؛ و این چنین بود که با مردم اُخت شد… او برای همه مینوشت… او یک روشنفکر به تمام معنی بود، دُم خود را به جایی نبست، از هیچ حزب و دستهٔ دَمدمی مزاج سردرنیاورد. تقلّا کرد، جستجو کرد، نوشت و مدام نوشت، غریبانه زیست، آنچنان که در وطن خویش نیز غریب بود… هدایت پیوند استبداد را با تسلّط مذهبی بسیار خوب میفهمید… او بوی گنداب جامعهٔ متحجّر را میفهمید. جادوگر غریبی بود. بی آن که با جانوران و حَشرات حوزههای علمیه و مدارس علوم دینی حَشر و نَشری داشته باشد، همه را به روشنی میشناخت… هدایت اگر امروز زنده بود و تسلّط دستاربندان را بر وطن ما میدید… «حَیّ بن یَقظان» یا «زنده بیدار» بود. روشنفکری که دُم به تله نداده بود، سرِ تسلیم؛ هیچ وقت سر تسلیم، درمقابل هیچ قدرتی فرونمیآورد، مطمئناً، هدایت رودررو با رژیم جمهوری اسلامی میایستاد، هم با قلم و هم با اسلحه. هدایت تن به خودکشی نمیداد.
** ''[[غلامحسین ساعدی]] - بر سر مزار هدایت در فروردین ۱۳۶۲''(مجلهٔ «الفبا»، دورهٔ جدید، جلد دوم، بهار ۱۳۶۲)<ref>[https://www.hambastegimeli.com/ديدگاه-ها/55398-عبدالعلي-معصومي-صادق-هدایت?tmpl=component&print=1&layout=default عبدالعلی معصومی درباره صادق هدایت - آرشیو مقالات وبسایت همبستگی ملی (چهارشنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۳)]</ref>
** « بعضی از جوانان شیفته شهرت، صادق هدایت را مدل قرار دادهاند، اما از تمام صفات بارز او، متأسفانه فقط تریاک کشیدن و مصرف مشروبات الکلی را تقلید میکنند.» عبدالحسین نوشین (یادنامه عبدالحسین نوشین،به کوشش نصرت کریمی، ص ۱۸)
=== آشنایی با صادق هدایت ===
|