روایت یک استعفا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۴:
=== ممنوع التصویرها ===
* «وقتی دولت آقای خاتمی مستقر شد، متوجه شدند علی لاریجانی (رئیس وقت صداوسیما) را نمیتوانند عوض کنند. شرط گذاشته بودند سه نفر از معاونها باید عوض شوند و یکی هم من بودم و از طریق وزارت اطلاعات هم برای من پرونده سازی کردند؛ اما از طریق رهبری جلوی آن کار گرفته شد.
*شاید فکر میکردند چون من از روزنامه رسالت آمدهام و در سایت " یه خبر " فعال هستم، مثلاً جناح راست محسوب میشدم و چنین آدمی نباید در شورای تصمیمگیری سازمان صداوسیما باشد؛ اما واقعیت این است که من هیچگاه تفکر حزبی و تعصب جناحی نداشتم.» صفحهٔ ۴۰
* «آقای مروتی مدیرکل حراست پرسنلی که نماینده وزارت اطلاعات بود به صورت خودمختار افرادی را ممنوع الورود به سازمان یا غیرقابل پخش اعلام میکرد. درخواست دادم لیست آنها را اعلام کنند. وقتی لیست دادند شامل چند هزار نفر از اساتید دانشگاه، هنرمندها، مجریها و افراد متفرقه بود. برخی از افراد این لیست فوت شده بودند. برخیها یک خطای مربوط به سالهای دور مرتکب شده بودند و بدون دلیل تمدیدشده یا در لیست مانده بودند. برای اساتید دانشگاه که اصولاً توجیهی نداشتند. این اقدامشان قابل درک نبود.» صفحهٔ ۱۳۳
* «برخی مثل آقای مهران مدیری بودند که هم خودش و هم کلیه سریالهایش غیرقابل پخش بودند و من برای ساخت سریال جدیدش بنام "درحاشیه" به دفتر رهبری رفتم و صحبت کردم تا ساخته شود. برای آقای رشید پور شخصاً به آقای پورمحمدی مجوز دادم برنامه بسازد.» صفحهٔ ۱۳۳
خط ۱۴:
=== شهرزاد میرقلیخان ===
* «شهرزاد میر قلیخان بعد از آشنایی با یکی از مدیران پرستیوی و با توصیه یکی از مدیران وزارت اطلاعات برای کار در اینجا به من معرفی شد. زمانی که کسی در ایران نمیدانست اپلیکیشن چیست او برای آی فیلم، پرستیوی و هیسپانتیوی اپلیکیشن بومی طراحی کرد و در گوگل پلی و اپ استور قرار داد.» صفحه ۱۸۴ و ۱۸۸
* «آقای هاشمیان مدیر ارشد اطلاعات سپاه پیش من آمد و گفت به ایشان ظن جاسوسی داریم. ایشان در آمریکا زندان نبودهاست. گفتم چه دلایلی دارید. با توجه به اینکه خانم میرقلی خان زندان به زندان و روز به روز حوادث را در کتابش توضیح داده و نام همسلولیهایش را نوشته، شما بگوئید مثلاً این بخش کتاب را قبول ندارید و ایشان در فلان
*۲۲ شهریور وقتی ایشان فهمید میخواهند با او برخورد کنند داوطلبانه به حراست سازمان رفت و گفت من خودم میروم. من گفتم موضوع شما باید برای ما روشن شود. دیماه نماینده اطلاعات سپاه مستقیماً ایشان را فرا میخواند و میگوید از ایران برو وگرنه دستگیرت میکنیم!
*من نامهای به آقای طائب نوشتم و خواستم که توضیح دهند اما جوابی نگرفتم. به دفتر رهبری نامه نوشتم و ماجرای ایشان را توضیح دادم اما باز هم جوابی نگرفتم. در ملاقات حضوری با رهبری نیز این مسئله را مطرح کردم.» صفحه ۱۹۰ و ۱۹۱
=== استعفا ===
|