شیمی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۱۶:
==== [[عطار نیشابوری]]، دیوان اشعار ====
[[File:Conference of the birds.jpg|thumb|180px|<center>«نفس ما هم رنگ [[جان]] شد گوییا{{سخ}}نفس چون مس بود و جان چون کیمیا»{{سخ}}- ''[[عطار نیشابوری]]''.</center >]]
- ''غزلیات''
 
* «نفس ما هم [[رنگ]] [[جان]] شد گوییا//نفس چون مس بود و جان چون کیمیا»
* «کیمیای سعادت دو جهان//گرد خاک در سرای تو است»
* «فانی مطلق شود از خویشتن//هر دلی که کو طالب این کیمیاست»
* «ذره‌ای گر ز پرده در تابد//شرق تا غرب کیمیا بخشد»
* «ای عشق تو کیمیای اسرار//سیمرغ هوای تو جگرخوار»
* «چون غم تو کیمیای شادی است//چون [[شکر]] [[زهر]] غمت زان می‌خورم»
* «عمری مس نفس را بپالودیم//گفتیم مگر که کیمیا گشتیم»
* «ما مسیم و این نفس‌های به درد//بر امید کیمیایی می‌زنیم»
* «کان بود کل [[عالم]] و او بود [[آفتاب]]//مس بود خاک آدم و او بود کیمیا»
* «چون مس بود وجود [[عدو]] کیمیای اوست//یک ذره آفتاب ضمیر منورم»
* «در نسخهٔ کیمیای توحید//خواندم که فناست مغز ایمان این است»
* «چون غم تو کیمیای [[شادی]] است//من غمت را مرحبایی می‌کنم»
 
- ''الهی نامه''
* «دو پر در سایهٔ سیمرغ کن باز//بر ادریس بنشین کیمیا ساز»
* «پدر را گفت آن خواهم همیشه//که باشد کیمیا سازیم پیشه{{سخ}}اگر یابم بعلم کیمیا راه//شوند از من جهانی کیمیا خواه»
* «پدر گفتش که [[حرص|حرصت]] غالب آمد//دلت زان کیمیا را طالب آمد»
* «بزر چون دین و [[دنیا]] می‌شود راست//ز حق هم کیمیا هم زر توان خواست»
* «ولی زانم هوای کیمیا خاست//کزو هم دین و هم دنیا شود راست»
* «پسر گفت ای پدر این کیمیا چیست//که بی اودست می‌ندهد مرا زیست{{سخ}}بیان کیمیا کن تا بدانم//که بی آن دست می‌ندهد جهانم»
* «چنان از جوهر خود کیمیا کرد//که از نورش دو عالم پر ضیا کرد»
* «کنون گر عاقلی این کیمیا ساز//دو عالم در ره این کیمیا باز»
* «چو قشر بیضه و موی سر امروز//ز جهدت کیمیائی گشت مکنوز{{سخ}}گر اکسیری کنی از جوهر خویش//بود آن کیمیا از عالمی بیش»
* «چنان اکسیر کرد و معتبر کرد//که ز اندک کیمیا بسیار زر کرد»
* «ولیکن کیمیا آنست مادام//که نورالله نهندش سالکان نام»
* «اگر تو کیمیا سازی چنین ساز//ولی این کیمیا در راهِ دین باز{{سخ}}چو نیست این کیمیا در عرش و کرسی//ز جان خود طلب، دیگر چه پرسی{{سخ}}بساز این کیمیاگر مردِ راهی//که جان را کیمیائیست از الهی»
 
- [[خسرونامه]]
* «زر خالص ز کان کبریا اوست//همه عالم مس آمد کیمیا اوست»
* «غبار کوی تو از توتیا بیش//ز وصلت ذرهیی از کیمیا بیش»
 
- [[مختارنامه]]
* «آن نقطه که کیمیای دولت آن است//بگذر ز جهان که بیخ آن در جان است»
* «ای عشقِ تو کیمیای سرگردانی//وی کوی تو در بادیهٔ حیرانی»
* «عشق رخ تو که کیمیای خطرست//از یک جو او دو کون زیر و زبرست»
 
- [[بیان الارشاد]]
* «خوشا مرغی که اصل کیمیا شد//بصورت درد و در معنی دوا شد»
* «مثال کیمیا دان صحبت چند//که بر افعال و اعمال تو افکند»
* «بود چون کیمیا آن وقت و آن حال//بگردد جمله رازان جمله احوال»
 
- [[منطق الطیر]]
* «گر نخواهی کرد تو این کیمیا//یک [[نفس]] باری بنظاره بیا»
 
==== دیگران ====