شیمی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
←‏درباره: ابرابزار
خط ۴:
 
== درباره ==
=== اشعار ===
* «این علم رشته‌ای است که در تمام شئون زندگی انسان‌های کره زمین به نحوی مورد استفاده قرار می‌گیرد که اگر به آن توجه زیادی شود، می‌توان با مدیریت صحیح تولید ثروت کرد. در ضمن ارزش افزوده آن نیز بسیار نامحدود است.»
* [[فردوسی]]. [[شاهنامه]]
* «نبیره چو شد رای زن بانیا//ازان جایگه بردمد کیمیا»
* «فرستادم اینک به نزد نیا//بسازم کنون سلم را کیمیا»
* «که [[ضحاک]] مهراب را بد نیا//دل [[شاه]] ازیشان پر از کیمیا»
* «نکشتم بگشتم ز راه نیا//کنون ساخت بر من چنین کیمیا»
* «کنون هرچه مانیده بود از نیا//ز کین جستن و چاره و کیمیا»
* «به زین اندر افگند گرز نیا//همی رفت یکدل پر از کیمیا»
* «گر او [[کینه]] جوید همی از نیا//ترا کینه [[زیبایی|زیباتر]] و کیمیا»
* «بزین اندر افگند گرز نیا//پر از [[جنگ]] سر دل پر از کیمیا»
* «بپیش [[پدر]] شد پر از کیمیا//سخن گفت با او ز بهر نیا»
* «که کین پدر بازجست از نیا//بشمشیر و هم چاره و کیمیا»
* «بدو گفت ار ایدونک کین نیا//نجویی نداری به دل کیمیا»
* «چنین گفت کاین کین [[خون]] نیاست//کزو شاه را دل پر از کیمیاست»
* «سرانشان ببرم به کین نیا//پدید آرم از هر دری کیمیا»
* «یکی آنک گفتی که کین نیا//بجستم پر از چاره و کیمیا»
* «و دیگر کزان [[پیر]] گشته نیا//ز [[دل]] دور کرده بد و کیمیا»
* «دگر سام کو بود ما را نیا//ببرد از [[جهان]] [[دانش]] و کیمیا»
* «پرستنده بودی همی با نیا//نجویم همی زین سخن کیمیا»
* «پدر کشته و بند سایه نیا//به [[مغز]] اندرون خون بود کیمیا»
* «یکی نامه بنوشت پیش نیا//پر از [[غم]] دل و سر پر از کیمیا»
* «من اکنون بسازم یکی کیمیا//چو [[اسفندیار]] آنک بودم نیا»
* «ز [[گرگان]] بیامد به [[شهر]] نسا//یکی رهنمون پیش پر کیمیا»
* «ز یک سو نبیره ز یک سو نیا//به مغز اندرون کی بود کیمیا»
* «تو رانیست از روم جز کیمیا//دلت خیره بینم بکین نیا»
 
 
* ''[[حافظ]]. دیوان حافظ''
* «آنان که [[خاک]] را به نظر کیمیا کنند//آیا بود که گوشه [[چشم|چشمی]] به ما کنند»
* «چو زر عزیز وجود است نظم من آری//قبول دولتیان کیمیای این [[مس]] شد»
* «غلام همت آن رند عافیت سوزم//که در [[گدا|گداصفتی]] کیمیاگری داند»
* «از کیمیای [[مهر]] تو زر گشت روی من//آری به یمن لطف شما خاک زر شود»
* «نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی//که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز»
* «وفا مجوی ز کس ور سخن نمی‌شنوی//به هرزه طالب [[سیمرغ]] و کیمیا می‌باش»
* «دریغ و [[درد]] که تا این [[زمان]] ندانستم//که کیمیای [[خوشبختی|سعادت]] [[رفیق]] بود رفیق»
* «غبار راه طلب کیمیای بهروزیست//غلام [[دولت]] آن خاک عنبرین بویم»
* «حافظ غبار [[فقر]] و [[قناعت]] ز رخ مشوی//کاین خاک بهتر از [[کار|عمل]] کیمیاگری»
* «تو که کیمیافروشی نظری به [[قلب]] ما کن//که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی»
* «دست از مس وجود چو مردان ره بشوی//تا کیمیای [[عشق]] بیآبی و زر شوی»
* «ای [[عنصر]] تو [[بشر|مخلوق]] از کیمیای عزت//و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی»
* «بیاموزمت [[کیمیای سعادت]]//ز همصحبت بد جدایی جدایی»
* «هنگام [[تنگدستی]] در عیش کوش و مستی//کاین کیمیای هستی [[قارون]] کند گدا را»
 
 
* «از شیمی و [[جغرافی]] و [[تاریخ]]، نفوریم//از [[فلسفه]] دوریم{{سخ}}وز قال وان قلت، بهر [[مدرسه]] غوغاست//زماست که‌برماست» ''[[ملک‌الشعرای بهار]] (مستزادها. از ماست که بر ماست)''
* «این [[وکالت]] نه به‌ [[آزادی]] و خوش تعلیمی است//نه به دانستن تاریخ و [[حقوق]] و شیمی است» ''[[ملک‌الشعرای بهار]] (ترجیعات. دوز و کلک انتخابات)''
 
=== سخنان ===
* «این علم رشته‌ای است که در تمام شئون زندگی انسان‌های [[کره زمین]] به نحوی مورد استفاده قرار می‌گیرد که اگر به آن توجه زیادی شود، می‌توان با مدیریت صحیح تولید ثروت کرد. در ضمن ارزش افزوده آن نیز بسیار نامحدود است.»
* «دنیا بدون علم شیمی معنا ندارد، چون بدون داشتن این علم، ناتوان از درک بسیاری از مسائل و روابط حیاتی محیط پیرامون خود خواهیم بود. این علم در همه زمینه‌ها کاربرد دارد. همه وسایل دور و اطرافمان مانند مواد غذایی، شیمیایی، پوشیدنی، دارویی و ترکیبات آن مانند عطرها و رنگ‌ها یا تجهیزات عمومی که استفاده می‌کنیم همه مرتبط با علم شیمی است و در هیچ جای دنیا نمی‌توانیم بدون دخالت این علم به زندگی خود ادامه دهیم..»
** ''[[حبیب‌الله فیروزآبادی]]'' <span style="color:#a1a1a1;">مصاحبه با روزنامهٔ ''جام‌جم''؛ چاپ ۴ اوت ۲۰۱۳ / ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ </span><ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://press.jamejamonline.ir/Newspreview/1144882604046545326|عنوان=زندگی آرمانی با علم کیمیاگری|تاریخ=۱ تیر ۱۳۹۲|اثر=روزنامهٔ جام‌جم}}</ref>