حفره: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ایجاد صفحه و درج چند گفتاورد از متن کتاب |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۱:
[[wikipedia:Hole_in_My_Life|حفره]] (ماجرای واقعی خلافکاری که نویسنده شد) رمانی در ژانر خاطرهپردازی از [[جک گانتوس]]،
== گفتاوردها ==
* یکی میگفت همه میتوانند لای پر قو آدمِ بزرگی بشوند اما آزمون حقیقی شخصیت این است که آدم در شرایط سخت تصمیمهای درستی بگیرد. از ته دل به این گفته اعتقاد دارم. من اشتباهات زیادی کردم و زندان افتادم اما آنطور که همه میگفتند خودم را تباه نکردم. وقتی آبخنک میخوردم، خودم را
▲* یکی میگفت همه میتوانند لای پر قو آدمِ بزرگی بشوند اما آزمون حقیقی شخصیت این است که آدم در شرایط سخت تصمیمهای درستی بگیرد. از ته دل به این گفته اعتقاد دارم. من اشتباهات زیادی کردم و زندان افتادم اما آنطور که همه میگفتند خودم را تباه نکردم. وقتی آبخنک میخوردم، خودم را جمع و جور کردم و تصمیمهای مهمی گرفتم.
* دوست داشتم کتابها را سرمشق زندگیام قرار بدهم، به همین خاطر نمیخواستم آنها را بخوانم و بعد بگذارمشان روی قفسه و بگویم «آفرین، کتاب خوب». دوست داشتم کتابها تغییری در من به وجود بیاورند و میخواستم کتابهایی بنویسم که دیگران را تغییر بدهند.
* هر بار که کتابی میخواندم، آن بخشهایی را که هوش از سرم میبردند و زیبایی و قدرت و حقیقتش باعث حسودی و تحسینم
* میشد، ثبت میکردم.
* این را فراگرفتهام: مهم نیست دست به چه کار اشتباهی میزنید، مهم این است که بعد از آن به چه کسی تبدیل میشوید.
* وقتی از
* بلافاصله پشیمان شدم از اینکه از دانشگاه انصراف دادم. همیشه به این اصل باور داشتم که بهترین راه برای پیشبینی آینده ساختنش است. حالا دیگر آینده برایم دستنیافتنی شده بود. بدون علم، من مثل غارنشینی شرطیشده بودم که رو به ماه زوزه میکشد.
*
* هر روزِ زندان ترسناکتر از هالووین بود، به همین خاطر نیازی نبود سی و یکم اکتبر کار خاصی انجام بدهند.
* اینها ایدههایی خوب برای رمانهایی پراکنده بودند که نیمههای شب بیدارم میکردند یا وقتی پشت فرمان بودم ناغافل سراغم میآمدند. من هم همان پشت فرمان روی روکش صندلی سفید ماشینم، کنار پایم مینوشتمشان.
*
== پیوند بهبیرون ==
{{ویکیپدیا}}۱. حفره، جک گانتوس،
|