آرتور شوپنهاور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏دارای منبع: افزودن مطلب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
اصلاح و ویکی سازی
خط ۳۹:
* «می توان زندگی را با قطعه‌ای پارچه گلدوزی شده مقایسه کرد که هر کس در نیمه اول عمر خود روی آن را می‌بیند، اما در نیمه دوم پشت آن را. آنچه در نیمه دوم می‌بینید آنقدرها زیبا نیست، اما بیشتر آموزنده است، زیرا او را قادر می‌سازد که ببیند چگونه نخها به یکدیگر متصل شده‌اند.»
** "در باب حکمت زندگی، آرتور شوپنهاور، محمد مبشری"
▪در* «در سختکوشی مداوم مورچه‌های کوچک بدبخت تأمل کنید. زندگی اکثر حشرات چیزی نیست مگر کاری بی‌وققه به منظور تأمین غذا و مسکن برای نسل بعدی‌ای که از تخم‌های آن‌ها به وجود می‌آیند؛ و نسل بعدی پا به عرصهٔ حیات می‌گذارند، صرفاً برای این‌که همان کار را دوباره از سر گیرند. غیر از این‌که بپرسیم تمام این کارها چه فایده‌ای دارد، هیچ کمکی نمی‌توانیم بکنیم.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌یترجمهٔ عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۱۵ص۲۳۵
▪در سختکوشی مداوم مورچه‌های کوچک بدبخت تأمل کنید. زندگی اکثر حشرات چیزی نیست مگر کاری بی‌وققه به منظور تأمین غذا و مسکن برای نسل بعدی‌ای که از تخم‌های آن‌ها به وجود می‌آیند؛ و نسل بعدی پا به عرصهٔ حیات می‌گذارند، صرفاً برای این‌که همان کار را دوباره از سر گیرند. غیر از این‌که بپرسیم تمام این کارها چه فایده‌ای دارد، هیچ کمکی نمی‌توانیم بکنیم.
▪طبیعت* «طبیعت هر شخصی پیمانهٔ رنج و دردی را که باید در طی زندگی تحمل کند تعیین کرده‌است. این پیمانه نه خالی خواهد ماند و نه سر خواهد رفت. اگر فشار اندوهی از دل ما برخاست، اندوه دیگری جای آن را می‌گیرد که مایهٔ آن از پیش آماده شده بود ولی نمی‌توانست محسوس شود زیرا اندوه قبلی جای خالی برای آن نگذاشته بود؛ ولی همین که جا خالی شد فوراً می‌آید و آن را اشغال می‌کند.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌هایتاریخ فلسفه، آلنویل دوباتن،دورانت، ترجمهٔ عرفانعباس ثابتی،زریاب خوئی، انتشارات ققنوس،علمی فرهنگی، چاپ هفدهم۱۳۹۷،بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۲۳۵ص۲۹۰
▪طبیعت* «طبیعت توجه ندارد که بداند آیا پدر و مادر برای همیشه خوشبختند یا برای یک روز، آنچه طبیعت بدان علاقه‌مند است این است که بداند تولیدمثل تا کجا انجام می‌گیرد.
عشق بهترین راه اصلاح نژاد است. عشق فریب طبیعت است، ازدواج مایهٔ فرسودگی عشق و رفع اشتباه و فریب است. عشق فریبی است تا آنچه بیشتر به نفع نوع است تا نفع فرد انجام گیرد. پس از آن‌که این مقصود انجام شد و هدف نوع حاصل آمد فریب و اشتباه رفع می‌گردد و فرد درمی‌یابد که او بازیچه و گول‌خوردهٔ نوع بوده‌است.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌یترجمهٔ عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۲۸۸ص۲۸۷و۲۸۸
▪طبیعت هر شخصی پیمانهٔ رنج و دردی را که باید در طی زندگی تحمل کند تعیین کرده‌است. این پیمانه نه خالی خواهد ماند و نه سر خواهد رفت. اگر فشار اندوهی از دل ما برخاست، اندوه دیگری جای آن را می‌گیرد که مایهٔ آن از پیش آماده شده بود ولی نمی‌توانست محسوس شود زیرا اندوه قبلی جای خالی برای آن نگذاشته بود؛ ولی همین که جا خالی شد فوراً می‌آید و آن را اشغال می‌کند.
▪آن‌چه* «آن‌چه دوران جوانی را دلهره‌آور و ناخرسند می‌سازد جستجوی خوشبختی بر اساس این فرض استوار است که باید در زندگی با خوشبختی روبرو شویم. این امر منجر به امیدی همواره واهی و فریبنده و نارضایی می‌شود. رویاهای ما سرشار از انگاره‌های فریبنده‌ی خوشبختی هستند که به صورت‌های گزینش شده‌ی هوس‌انگیزی در خیال ما پرسه می‌زنند و ما بیهوده دنبال نسخه‌ی اصلی آن‌ها می‌گردیم. جوانان فکر می‌کنند جهان چیزهای زیادی دارد که به آن‌ها بدهد؛ اگر می‌توانستیم به کمک پند و اندرز و تعلیم به‌موقع این فکر نادرست را از اذهان آن‌ها بزداییم، به موقعیت‌های زیادی نایل می‌شدیم.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریختسلی‌بخشی‌های فلسفه، ویلآلن دورانت،دوباتن، ترجمهٔترجمه‌ی عباسعرفان زریاب خوئی،ثابتی، انتشارات علمی فرهنگی،ققنوس، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶،هفدهم۱۳۹۷، ص۲۹۰ص۲۳۶و۲۳۷
▪تمام* «تمام جهان با همه‌ی حوادث خود تجسم یک اراده‌ی نامرئی است و صورت آن همه‌ی صور را به هم اتصال می‌دهد.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌ی عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۳۰۴ص۲۸۸
▪طبیعت توجه ندارد که بداند آیا پدر و مادر برای همیشه خوشبختند یا برای یک روز، آنچه طبیعت بدان علاقه‌مند است این است که بداند تولیدمثل تا کجا انجام می‌گیرد.
▪اگر* «اگر زندگی و هستی شادی‌آفرین بود، در آن صورت همه با بی‌میلی به حالت ناهشیار خواب نزدیک می‌شدند و با شادی، دوباره از خواب برمی‌خاستند. ولی درست عکس این امر مصداق دارد، زیرا همه با اشتیاق زیاد به خواب می‌روند و با بی‌میلی دوباره از خواب برمی‌خیزند.»
عشق بهترین راه اصلاح نژاد است. عشق فریب طبیعت است، ازدواج مایهٔ فرسودگی عشق و رفع اشتباه و فریب است. عشق فریبی است تا آنچه بیشتر به نفع نوع است تا نفع فرد انجام گیرد. پس از آن‌که این مقصود انجام شد و هدف نوع حاصل آمد فریب و اشتباه رفع می‌گردد و فرد درمی‌یابد که او بازیچه و گول‌خوردهٔ نوع بوده‌است.
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریختسلی‌بخشی‌های فلسفه، ویلآلن دورانت،دوباتن، ترجمهٔترجمه‌ی عباسعرفان زریاب خوئی،ثابتی، انتشارات علمی فرهنگی،ققنوس، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶،هفدهم۱۳۹۷، ص۲۸۷و۲۸۸ص۲۱۵
▪می‌توانیم* «می‌توانیم زندگی خود را رویدادی بدانیم که به طرزی بی‌فایده‌ و ناراحت‌کننده خواب سعادتمندانه‌ی نیستی را بر هم می‌زند.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۵
▪حقیقت* «حقیقت این بود که امکان نداشته این جهان کار موجودی رحیم بوده باشد، بلکه کار شیطانی بوده که موجودات را آفریده تا از مشاهده‌ی رنج‌های آن‌ها لذت ببرد؛ داده‌ها به این نکته اشاره می‌کردند، و من به این امر عقیده پیدا کردم.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۶
▪آن‌چه دوران جوانی را دلهره‌آور و ناخرسند می‌سازد جستجوی خوشبختی بر اساس این فرض استوار است که باید در زندگی با خوشبختی روبرو شویم. این امر منجر به امیدی همواره واهی و فریبنده و نارضایی می‌شود. رویاهای ما سرشار از انگاره‌های فریبنده‌ی خوشبختی هستند که به صورت‌های گزینش شده‌ی هوس‌انگیزی در خیال ما پرسه می‌زنند و ما بیهوده دنبال نسخه‌ی اصلی آن‌ها می‌گردیم. جوانان فکر می‌کنند جهان چیزهای زیادی دارد که به آن‌ها بدهد؛ اگر می‌توانستیم به کمک پند و اندرز و تعلیم به‌موقع این فکر نادرست را از اذهان آن‌ها بزداییم، به موقعیت‌های زیادی نایل می‌شدیم.
▪زندگی* «زندگی کسب و کاری اندوهناک است، تصمیم گرفته‌ام آن را صرف تأمل درباره‌ی خودش کنم.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۳۶و۲۳۷ص۲۰۸
▪زندگی* «زندگی آن قدر کوتاه، نامعلوم، و زودگذر است که ارزش ندارد با تقلای زیاد خود را به دردسر بیندازیم.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۸
▪زندگی* «زندگی به مرگ فردی و شخصی می‌خندد؛ زیرا پس از مرگ شخص در نسل او و نسل اشخاص و افراد دیگر باقی می‌ماند و حتی اگر جریان آن در یک مسیر خشک گردید، در هزاران مسیر دیگر جریانی پهن‌تر و عمیق‌تر پیدا می‌کند. انسان چگونه می‌تواند نجات پیدا کند؟»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌ی عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۲۷۹ص۳۰۴
▪تمام جهان با همه‌ی حوادث خود تجسم یک اراده‌ی نامرئی است و صورت آن همه‌ی صور را به هم اتصال می‌دهد.
▪در* «در میان این‌همه نگرانی و اضطراب دو دلداده را می‌بینیم که با حرص و شوق تمام همدیگر را در نهان و با ترس و لرز در آغوش می‌کشند. این ترس و واهمه بهر چیست؟ برای این‌که این دو عاشق دلداده خیانت می‌کنند و می‌خواهند این زندگی ذلت‌بار مسکنت‌آمیز را به دیگری منتقل کنند؛ زیرا در غیر این صورت حیات به زودی به پایان خواهد رسید؛ این است سرّ عمیق حیا و شرمی که در عمل تولید مثل موجود است.»
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌ی عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۲۸۸
 
 
▪اگر زندگی و هستی شادی‌آفرین بود، در آن صورت همه با بی‌میلی به حالت ناهشیار خواب نزدیک می‌شدند و با شادی، دوباره از خواب برمی‌خاستند. ولی درست عکس این امر مصداق دارد، زیرا همه با اشتیاق زیاد به خواب می‌روند و با بی‌میلی دوباره از خواب برمی‌خیزند.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۱۵
 
 
▪می‌توانیم زندگی خود را رویدادی بدانیم که به طرزی بی‌فایده‌ و ناراحت‌کننده خواب سعادتمندانه‌ی نیستی را بر هم می‌زند.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۵
 
 
▪حقیقت این بود که امکان نداشته این جهان کار موجودی رحیم بوده باشد، بلکه کار شیطانی بوده که موجودات را آفریده تا از مشاهده‌ی رنج‌های آن‌ها لذت ببرد؛ داده‌ها به این نکته اشاره می‌کردند، و من به این امر عقیده پیدا کردم.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۶
 
 
▪زندگی کسب و کاری اندوهناک است، تصمیم گرفته‌ام آن را صرف تأمل درباره‌ی خودش کنم.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۸
 
 
▪زندگی آن قدر کوتاه، نامعلوم، و زودگذر است که ارزش ندارد با تقلای زیاد خود را به دردسر بیندازیم.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم۱۳۹۷، ص۲۰۸
 
 
▪زندگی به مرگ فردی و شخصی می‌خندد؛ زیرا پس از مرگ شخص در نسل او و نسل اشخاص و افراد دیگر باقی می‌ماند و حتی اگر جریان آن در یک مسیر خشک گردید، در هزاران مسیر دیگر جریانی پهن‌تر و عمیق‌تر پیدا می‌کند. انسان چگونه می‌تواند نجات پیدا کند؟
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌ی عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۳۰۴
▪زندگی* «زندگی کوتاه است ولی حقیقت دورتر می‌رود و بیشتر عمر می‌کند؛ بگذار تا حقیقت را بگوییم.»
 
** آرتور شوپنهاور، از کتاب تسلی‌بخشی‌هایتاریخ فلسفه، آلنویل دوباتن،دورانت، ترجمه‌ی عرفانعباس ثابتی،زریاب خوئی، انتشارات ققنوس،علمی فرهنگی، چاپ هفدهم۱۳۹۷،بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۲۰۸ص۲۷۹
 
▪در میان این‌همه نگرانی و اضطراب دو دلداده را می‌بینیم که با حرص و شوق تمام همدیگر را در نهان و با ترس و لرز در آغوش می‌کشند. این ترس و واهمه بهر چیست؟ برای این‌که این دو عاشق دلداده خیانت می‌کنند و می‌خواهند این زندگی ذلت‌بار مسکنت‌آمیز را به دیگری منتقل کنند؛ زیرا در غیر این صورت حیات به زودی به پایان خواهد رسید؛ این است سرّ عمیق حیا و شرمی که در عمل تولید مثل موجود است.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌ی عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۳۰۴
 
 
▪زندگی کوتاه است ولی حقیقت دورتر می‌رود و بیشتر عمر می‌کند؛ بگذار تا حقیقت را بگوییم.
 
آرتور شوپنهاور، از کتاب تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه‌ی عباس زریاب خوئی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ بیست‌وششم۱۳۹۶، ص۲۷۹
 
== بدون منبع ==