گراهام گرین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲:
* «هیچ وقت فقر را نشناختهام. به آن نزدیک بودهام. بله، به این معنی که در هشت سال اول بزرگسالیام باید مراقبش میبودم، اما هیچ وقت به آن نزدیکتر نشدم.»<ref>http://www.theparisreview.org/interviews/5180/the-art-of-fiction-no-3-graham-greene</ref>
=== ''قدرت و جلال'' (۱۹۴۰) ===▼
▲=== ''قدرت و جلال'' (۱۹۴۰) ===
''قدرت و جلال، ترجمه: هرمز عبداللهی، طرح نو ، ۱۳۷۳''
*«[[مرگ]] در راه خوبی یا زیبایی، به خاطر وطن یا بچهها یا یک تمدن، کار بسیار آسانی است . اما برای مردن در راه دودلی و فساد به وجود یک [[خدا]] نیاز است.»
**ص ۱۳۴
*«وقتی [[انسان]] بتواند چهره [[زن]] یا [[مرد|مردی]] را بهدقت درنظر مجسم کند، همیشه میتواند به او احساس ترحم نیز داشته باشد، این صفتی است که با تصویر خدا قرین و همراه است. وقتی انسان خطهای گوشه [[چشم|چشمها]] و شکل [[دهان]] کسی را ببیند و ببیند که [[مو]]هایش چگونه رشد میکنند، دیگر محال است بتواند به او نفرت داشته باشد. نفرت تنها از کمبود و درماندگی نیروی تخیل سرچشمه میگیرد.»
**ص ۱۸۳
*«[[امید]] [[غریزه]]ای است که تنها [[ذهن]] استدلالی و معقول بشر میتواند آن را از بین ببرد.»
**ص ۱۹۷
*«[[غریزه]] مانند حس [[وظیفه]] است – آدم آن را براحتی با [[وفاداری]] اشتباه میکند.»
**ص ۱۹۸
=== "مرد سوم" ===▼
▲=== "مرد سوم" ===
* «هیچوقت باورمان نمیشود که شاید آنقدر که بقیه به چشم ما مهم اند ما برایشان مهم نباشیم.»
=== "مامور معتمد" ===
* «آدم باید به مردهها حسادت کند. آدمهای زنده از تنهایی و بیاعتمادی رنج میبردند.»<ref>گراهام گرین، مأمور معتمد، ترجمهٔ تورج یار احمدی، انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۹.</ref>
* «قبلاً تصور میکرد بیاعتمادیای که زندگیاش را دربرگرفته بود ناشی از جنگ داخلی است، ولی حالا دیگر باورش میشد که بیاعتمادی در همه جا وجود دارد: پارهای از زندگی انسان بود. مردم را عادات بدشان به هم پیوند میداد: زانیها و دزدها هم در میان خود به همدیگر حرمت میگذاشتند.»
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
[[رده:نویسندگان|گرین، گراهام]]
|