صادق هدایت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←زنده به گور: کمی تمیزکاری |
←حاجی آقا: کمی تمیزکاری |
||
خط ۲۶۵:
'''عروسک پشت پرده'''
=== [[حاجی آقا]] ===
*
* «حاجی جلو چشمش تیره و تار شد، پس رفت، پیشآمد و از روی چادر یک سیلی محکم زد به آن [[زن]] و میگفت: بیخود… بیخود صدای خودت را عوض نکن، من از همان اول تو را شناختم. فردا… همین فردا طلاقت میدهم.»
* «اکنون تهیدست مانده بود، همه از او گریزان بودند، رفقا عارشان میامد با او راه بروند، زنها به او میگفتند: «قوزی را ببین» این بیشتر او را از جا در میکرد. سال پیش دو بار خواستگاری کرده بود، هر دو دفعه، زنها او را مسخره کرده بودند.»
*
*«حتی چند سال پیش هم که هنوز باد فتق نگرفته بود با رفقایش گاهی به شهر نو هم گریز میزد و خانهای را قرق میکرد.»
*«اما از همه مهمتر دلبستگی حاجی به [[پول]] بود. پول معشوق و درمان و مایهٔ لذت و وحشت او بود و یگانه مقصدش در زندگی بهشمار میرفت. از اسم پول، صدای پول و شمارش پول، دل حاجی غنج میزد و بی تاب میشد.»
*
*
▲* اعتقاد و مذهب و اخلاق و این حرفها همه دکانداریست. اما باید تقیه کرد، چون در نظر عوام مهم است!
*«ما در حال تعفن و تجزیه هستیم، از صوفی و درویش و پیر و جوان و کاسب کار و گدا همه منتظر پول و مقام هستند. آن هم به طرز بی شرمانه وقیحی.»▼
*«مردم هر جای دنیا ممکن است که به یک چیز یا حقیقتی پایبند باشند، مگر اینجا که مسابقه پستی و رذالت میدهند.»▼
*
▲* نظامی ما تا سربازه توسری می خوره، همین که درجه گرفت توسری می زنه و می دزده و دیگر شمر جلودارش نیست. این معنیه قشونه!
*
*
*«فردا بیا به آنها بگو که همهٔ اینها چرت و پرته که او کار کرده و من کارشکنی کردم، آنوقت خر بیار و باقالی بار کن! دیگر جای زندگی برای من و شما باقی نمی مانه!»▼
▲* نه ذوق، نه هنر، نه شادی. همه اش دزدی، کلاهبرداری و روضه خوانی!
*«برای اینکه ما به مقصود برسیم باید ملت ناخوش و گشنه و بیسواد و کر و کور بماند و حق خودش را از ما گدایی کنه؛ ولی فراموش نکنید که ظاهرن برای مردم باید اظهار همدردی و دلسوزی کرد چون امروز مد شده، اما در باطن باید پدرشان را درآورد.»▼
▲ما در حال تعفن و تجزیه هستیم، از صوفی و درویش و پیر و جوان و کاسب کار و گدا همه منتظر پول و مقام هستند. آن هم به طرز بی شرمانه وقیحی.
*
▲مردم هر جای دنیا ممکن است که به یک چیز یا حقیقتی پایبند باشند، مگر اینجا که مسابقه پستی و رذالت میدهند.
*«در صورت لزوم ما با اجنه و شیاطین هم دست به یکی خاهیم شد تا نگذاریم وضعیت عوض بشه. عوض شدن جامعه یعنی مرگ ما و امثال ما.»▼
*«پس وظیفهٔ ما رواج قمه زدن، سینه زدن، بافور خونه، جنگیری، روضه خوانی، افتتاح تکیه و حسینیه، تشویق آخوند و چاقوکش و نطق و موعظه بر ضدکشف حجاب است. باید همیشه این ملت را به قهقرا برگردانید و متوجه عادات و رسوم دو سه هزار ساله پیش کرد، سیاست اینطور اقتضاء می کنه!»▼
*
▲* اینجا وطن دزدها و قاچاقچیها و و زندان مردمانش است. ما در چاهک دنیا داریم زندگی میکنیم و مثل کرم در فقر و ناخوشی و کثافت میلولیم و به ننگینترین طرزی در قید حیاتیم؛ و مضحک آنجاست که تصور میکنیم بهترین زندگی را داریم!
*
*
*«هر کس می خاهد در میان این هرج و مرج و بخور و بچاپ به بهانهٔ اینکه "از نان خوردن نیفتیم" گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و دست به اصلاحات اساسی نمیزنیم.»▼
▲* اصلاً خاک مرده توی این مملکت پاشیدهاند. هر چه این مادر مرده میهن را بزک بکنند و سرخاب سفیداب بمالند دیگر فایده ندارد، چون علایم تعفن و تجزیه از سر و رویش میبارد.
*
*
*
▲* اگر ما مردم را از عقوبت آن دنیا نترسانیم و در این دنیا از سرنیزه و مشت و توسری نترسانیم فردا کلاهمان پس معرکه است. اگر عمله روزی ده ساعت جان می کنه و کار می کنه و به نان شب محتاجه و من انبار قالی ام تا طاق چیده شده باید معتقد باشه که تقدیر این بوده!
*«در صورتیکه ما صدها سال است که همه اش دلهدزدی و جاسوسی و دغلی کردهایم و حرف صد تا یک غاز زدهایم و ملت را در فقر و فشار نگهداشتهایم و هنوز هم مشغولیم!»▼
▲فردا بیا به آنها بگو که همهٔ اینها چرت و پرته که او کار کرده و من کارشکنی کردم، آنوقت خر بیار و باقالی بار کن! دیگر جای زندگی برای من و شما باقی نمی مانه!
*
▲برای اینکه ما به مقصود برسیم باید ملت ناخوش و گشنه و بیسواد و کر و کور بماند و حق خودش را از ما گدایی کنه؛ ولی فراموش نکنید که ظاهرن برای مردم باید اظهار همدردی و دلسوزی کرد چون امروز مد شده، اما در باطن باید پدرشان را درآورد.
*
*«تو تنها اسیر شکم و زیرشکمت هستی. حرص میزنی که این زندگی ننگین که داری در زمان و مکان طولانیتر بکنی.از کرم، از خوک هم پست تری! تو پستی را با شیر مادرت مکیدی. کدام خوک جان و مال همجنس خودش را به بازیچه گرفته یا پول آنها را اندوخته یا خوراک و دوای آنها را احتکار کرده؟!تو خون هزاران بی گناه را از صبح تا شام مثل زالو میمکی و کیف میکنی و اسم خودت را سیاستمدار و اعیان گذاشتی!»▼
▲* به شما خاطرنشان میکنم که فقط به وسیلهٔ شیوع خرافات و تولید بلوا به اسم مذهب میتوانیم جلوی این جنبشهای تازه که از طرف همسایهٔ شمالی به اینجا سرایت کرده بگیریم. بعد هم یک نره غول برایشان میتراشیم تا این دفعه حسابی پدرشان را دربیاره!
▲در صورت لزوم ما با اجنه و شیاطین هم دست به یکی خاهیم شد تا نگذاریم وضعیت عوض بشه. عوض شدن جامعه یعنی مرگ ما و امثال ما.
▲پس وظیفهٔ ما رواج قمه زدن، سینه زدن، بافور خونه، جنگیری، روضه خوانی، افتتاح تکیه و حسینیه، تشویق آخوند و چاقوکش و نطق و موعظه بر ضدکشف حجاب است. باید همیشه این ملت را به قهقرا برگردانید و متوجه عادات و رسوم دو سه هزار ساله پیش کرد، سیاست اینطور اقتضاء می کنه!
▲* همیشه در این آب و خاک دزدها و قاچاقچیها همهکاره بودهاند، چون که مقامات صلاحیت دار خارجی اینطور صلاح دیدهاند!
▲* از زمان شاه شهید خدا بیامرز شاگرد به فرنگستون فرستادیم و این حال و روزمان هست، اما ژاپن که خیلی بعد از ما به صرافت افتاد حالا کسی نیست بهش بگه بالای چشمت ابروست!
▲* همه اینها تقصیر خودمان است که میدانیم و هیچ اقدامی نمیکنیم. همین بی علاقگی و ندانم کاری جلو هر اقدام سودمندی را گرفته. هر کس میگوید: "به من چه؟!"
▲هر کس می خاهد در میان این هرج و مرج و بخور و بچاپ به بهانهٔ اینکه "از نان خوردن نیفتیم" گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و دست به اصلاحات اساسی نمیزنیم.
▲* حق با شماست که به این ملت فحش میدهید، تحقیرش میکنید و مخصوصن لختش میکنید. اگر ملت غیرت داشت امثال شما را سر به نیست کرده بود.
▲* یک عمر مردم را گولزدی، چاپیدی، به ریششان خندیدی، آنوقت پولهای دزدی را بردهای کلاه شرعی سرشان بگذاری، دور سنگ سیاه لی لی کردی، هفت تا ریگ انداختی و گوسفند کشتی. این نمایش تمام فداکاری توست!
▲* مگر ممالک اروپا از روز اول آباد بودهاند؟! اروپاییان زمامداران باعلاقه داشتهاند و دلسوزی کردهاند و کار را از پیش بردهاند.
▲در صورتیکه ما صدها سال است که همه اش دلهدزدی و جاسوسی و دغلی کردهایم و حرف صد تا یک غاز زدهایم و ملت را در فقر و فشار نگهداشتهایم و هنوز هم مشغولیم!
▲* مردم همیشه زیر چکمهٔ استبداد و دیکتاتوری مرعوب و خفه شدهاند و رمقشان رفته، از این جهت به خون خودشان زیاد اهمیت میدهند و از رنگ خون میترسند، در صورتیکه در روز هزاران هزار از آنها را با پنبه سر میبرند!
▲* اینجا قبرستان هوش و استعداد است
▲* تو وجودت دشنام به بشریت است. تو هیچوقت در زندگی زیبایی نداشتی و ندیدی و اگر هم دیدی سرت نشده. یک چشمانداز زیبا هرگز تو را نگرفته، یک صورت قشنگ یا موسیقی دلنواز تو را تکان نداده و کلام موزون و فکر عالی هرگز به قلبت اثر نکرده.
▲از کرم، از خوک هم پست تری! تو پستی را با شیر مادرت مکیدی. کدام خوک جان و مال همجنس خودش را به بازیچه گرفته یا پول آنها را اندوخته یا خوراک و دوای آنها را احتکار کرده؟!
=== مردی که نفسش را کشت ===
|