وودی آلن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amir8756 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Amir8756 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۲:
* «چیزهایی بدتر از [[مرگ]] هم در [[زندگی]] وجود دارد. آیا تا به حال بعدازظهرتان را با یک مأمور بیمه گذراندید؟»
* «من فیلم‌ها را فقط برای خودم می‌سازم درست مثل کسی که مجبور است سبد ببافد. در حین بافتن به آدم خوش می‌گذرد، بعدش مهم نیست. نگران فیلم‌هایم نیستند. برایم اهمیتی ندارد که بعد از مرگم فیلم‌هایم را در توالت بریزند.»
* «من یک دوره کلاس تندخوانی رفتم و «جنگ و صلح» را در ده دقیقه خواندم. مربوط به روسیه بود.»
* «من اغلب مواقع تفریح چندانی ندارم. در بقیهٔ مواقع همه اصلاً تفریحی ندارم.»
* «تنها حسرت زندگی من این است که کس دیگری نبودم.»
سطر ۸۰ ⟵ ۸۱:
* «البته که من همهٔ کسانی را که فیلم‌های من را می‌بینند خیلی دوست دارم. اما تا به حال خیلی برایم مهم نبوده است که چه کار کنم. من هرگز نشده که کلمه‌ای را تغییر بدهم یا فیلمی را بسازم به این خاطر که فکر می‌کنم آن‌ها دوست دارند. در واقع برای من مهم نیست که آن‌ها می‌آیند یا نه. اگر آن‌ها نخواهند بیایند، خب نمی‌آیند. اگر آمدند که خیلی خوب است. آیا آنچه را که می‌خواهم سرسختانه انجام می‌دهم و آیا خیلی دوست دارم که تماشاچیان زیادی داشته باشم؟ بله این طوری خیلی خوب است. اما من هرگز کاری را برای جذب تماشاچی انجام ندادم گرچه همیشه در طول سال‌ها چنین اتهامی داشته‌ام.»
* «('''در مراسم اسکار حدود سال ۱۹۷۸''') آن‌ها سیاسی هستند و اهل معامله و مذاکره (گرچه انسان‌های شایستهٔ زیادی با لیاقت برنده شدند) و کل مفهوم این جایزه‌ها احمقانه است. من نمی‌توانم خودم را تسلیم قضاوت دیگران بکنم، چون اگر شما وقتی که آن‌ها بگویند تو شایستهٔ جایزه‌ای هستی، این را بپذیرید، در آن صورت، زمانی هم که بگویند شایسته نیستی باید قبول کنی.»
 
* «من یک دوره کلاس تندخوانی رفتم و «جنگ و صلح» را در ده دقیقه خواندم. مربوط به روسیه بود.»
* «می‌دانم که خیلی وحشتناک به نظر می‌رسد، اما برندهٔ اسکار شدن به خاطر آنی هال (۱۹۷۷) برایم هیچ مفهومی نداشت.»
* «وقتی در اوان بیست سالگی بودم، مردی را می‌شناختم که به تازگی مرده بود، او از من خیلی بزرگ‌تر بود، دیوانه‌تر هم بود. لباسی حفاظتی به تن داشت و بستری شده بود، اما به نظرم خیلی بااستعداد بود. اگر دربارهٔ نویسندگی، زندگی، هنر و زنان صحبت می‌کردم، او خیلی خیلی قانع‌کننده حرف می‌زد- اما او نتواست زندگی‌اش را خوب پیش ببرد، او فقط توانایی اداره کردن نداشت.»