مقصود فراستخواه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Saeedigimon (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Saeedigimon (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸:
*ناکارآمدی‌های اداره کشور به گونه‌ای بود که جامعه به جای ارزش‌های خودشکوفایی و خود بیانی به سمت ارزش‌های معیشتی و بقا حرکت کرده است. در شرایط کنونی مردم تنها درگیر معیشت و روزمرگی و بقای خود  شده‌اند. این وضعیت در سطوح مختلف جامعه خود را نشان می‌دهد. حتی یک رئیس دانشگاه و یا یک مدیر نیز در این اوضاع تنها به دنبال بقا و سرپا نگه داشتن خودش هست. بدون شک از توی این نوع زندگی، هیچ‌وقت رشد و توسعه بر نمی‌‌آید. <ref>[http://akharinkhabar.ir/analysis/4578600 دکتر مقصود فراستخواه: «نااطمینانی‌های امروز» ما را به «آینده مبهم» پرتاب می‌کند]</ref>
*جوان دوره ما «دلشده آرمانشهر» بود اما جوان دوره کنونی «دلزده ویرانشهر» است. ما جوان‌ها را نه تنها «ابژه» بلکه به «دیگری» هم بدل کرده‌‌ایم؛ از همین رو است که مناسبات ما با جوانان این روزها بحث‌برانگیز شده است. <ref>[http://tnews.ir/site/5c52115881564.html مقصود فراستخواه:تأملی بر رنج‌‌‌های جوان امروز ایرانی / بیگانه‌ای میان ما]</ref>
*وقتی ما صحبت از شکاف ملت و دولت می کنیم یعنی اینکه بین دولت و ملت هیچ فضاهای واسطی وجود ندارد، هیچ ساختارهای میانی نهادینه شده ای وجود ندارد، یعنی نهادهایی وجود ندارد که بین دولت و ملت امکان مبادله، گفت وگو و اطلاعات از یکدیگر را ایجاد کند، فضاهای میانی و فضاهایی که بمانند و پایدار باشند و در آن فضاهای میانی فعالیت هایی صورت گیرد که این پیوند میان ملت و دولت را شکل دهند.<ref>[https://melimazhabi.com/goftogoo/%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9/ چهار سناریو درباره آینده سیاسی اجتماعی ایران» در گفتگو با مقصود فراستخواه]</ref>
*یکی از عوامل مهم تحولات بزرگ سده ۱۲۰۰ در ایران، هزار نفر نخبه‌ای بودند که در سده ۱۲۰۰ به خارج از کشور مهاجرت کردند و رنسانس ناتمام ایرانی قرن دوازدهم هجری را کلید زدند. جامعه ایران، نخبه‌پرور نیست و به دنبال میان‌مایگی و پوپولیسم است.<ref>[https://www.atnanews.ir/archives/262519/1-2-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1%D8%8C-%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7/ «چرخش مغزها» باید جایگزین «فرار مغزها» شود]</ref>
*بوبر کتابی به نام «کسوف خدا» (Eclipse of God) نوشته است، ایشان می گوید: اصلاً خدا از آسمان ما کسوف کرده، علم ما، عقلانیّت ما، مثل ماه شده است. نور ماه انسانیت و عقلانیت ما آمده است و جلوی نور خورشید الوهی را گرفته است. این است که می گوید: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز…، یعنی یک حالتی است که در واقع بین ما و خدا، خود ما حائل شده ایم، یعنی عقلانیّت ما، علم ما، تکنیک و تمدن ما آن قدر توسعه پیدا کرده که حجابی برای حس امر الوهی شده است.
*سرزمین ما معمولا لگدمال موج سواران و قبرستان پیاده نظام ها بود؛ یعنی مردمانی که همیشه بر آنها موج سواری می شده است راه حل عمده و اساسی که به ذهن من می رسد «سازمان یابی اجتماعی مدنی و درون زا» است. جامعه ای جوزده می شود که توده است و سازمان یابی محلی، مدنی، صنفی، حرفه ای و ان جی اویی پیدا نکرده است متاسفانه طبقه متوسط در ایران معاصر بیشتر «دولت ساخته» و وابسته به دولت نفتی، ارتش و آموزش و پرورش دولتی بود؛ در نتیجه، ویژگی های طبقه متوسط کلاسیکی که در دنیا وجود دارد در ایران چندان کافی دیده نمی شود و در نتیجه ضعیف تر است و خودساخته و روی پاهای خودش نیست. یکی از ویژگی های مهم جامعه ایرانی متاسفانه نوسان ذره وارگی و توده وارگی بود. جامعه ایرانی ویژگی سینوسی داشت و گاهی مردم ذره وار می شدند و به لاک خود فرو می رفتند. در این حالت هر کسی دغدغه معیشت خودش را دارد، هوا سرد و سرها در گریبان است. هر کس به دنبال درد خویش است تا گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. در این حالت دیگر کسی به فکر مسائل و مشکلات اجتماعی عمومی و مصلحت عمومی نیست و دغدغه شخصی خودش را دارد. نقطه مقابل آن در سینوس رفتاری جامعه ما، توده وارگی است؛ یعنی زمانی که همه به توده تبدیل می شوند، جماعتی که یکسان فکر کرده، یکسان حرف می زنند و یکسان عمل می کنند. آموزش و پرورش ایران به ویژه در چند دهه اخیر نه به درستی احساسات و تخیلات خلاق و صور خیال بچه ها را تعالی می دهد و نه تحلیل عقلی آنها را. آموزش و پرورش نمی تواند بچه ها را عقلانی پرورش دهد؛ بچه هایی که سوال بپرسند، بررسی و تحلیل کنند یا از پس تبیین منطقی و تحلیل عقلانی بربیایند. جوزدگی همان تحریک پذیری هیجانی بالاست. کسانی که زود عصبانی شده زود واکنش نشان می دهند و زود واله و شیدا و زود متنفر می شوند؛ علت دیگر وجود جوزدگی، ضعف در تمرین گفتگو و توافق عقلایی است. ناتوانی در سازش، گفتگو و چانه زنی سبب می شود مردم تابعی از جوهایی می شوند که عده ای برای شان می سازند. یکی از راه حل های کاهش جوزدگی در جامعه امکانی است که باید برای جوانان فراهم شود که در اوقات فراغت بتوانند به تخلیه خلاق انرژی بپردازند. افرادی که به درستی تخلیه انرژی می کنند عقلانی تر هستند. وقتی نتوانند به اندازه کافی تخلیه انرژی به صورت مثبت و سازنده و معقول داشته باشند این کمبود در ذهن و روان آنها تثبیت شود، در نتیجه همیشه تخلیه انرژی واکنشی و منفی نشان می دهند.<ref>[http://www.bartarinha.ir/fa/news/634232/%D9%85%D9%82%D8%B5%D9%88%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%88%D9%91%D8%B2%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF مقصود-فراست-خواه-از-جوّزدگی-در-جامعه-ایرانی-می‌گوید]</ref>
* تنها بدیل ممکن برای بورکراسی علیل اداریِ ما، یک [[دموکراسی]] اصیل اجتماعی است. همسایگان، اهل محل، کسبه محل، سمَن‌ها، بخش‌های داوطلبانه وغیر انتفاعی و نهادهای مدنی، مهم‌ترین رگ وپی ارگانیزم اجتماعی، حساس‌ترین اندام‌های حسّی جامعه و دیرپاترین وتجدید شونده‌ترین ظرفیت‌ها برای اداره شهر هستند. به منطق بی‌نهایت کوچک‌ها، به منطق صنف‌ها وحرفه‌ها و سمن‌ها وهمسایگان واهل محل و کسبه محل، وبه منطق سازمان یابی خودگردان شهری وخود تنظیمی ها وابتکارات مردمی برگردیم. در سنت‌های تاریخی دیرین ما خاطرات همیاری و کارهای دسته جمعی هست. در فرهنگ ما روح غمخواری هست، عقلانیتی نیرومند در دل آداب وعادات ایرانی هست که به مصائب همسایگان و اهالی محل واهالی شهر حساسیم. نی نواز با نواختن نی نواز می‌شود ومعمار با ساختن معمار می‌شود. مردم نیز با گفتگوها و مشارکت‌ها و هم‌اندیشی‌ها و تمرین‌های تدریجی است که می‌آموزند چگونه شهرشان را اداره بکنند. ما شنا را در آب یادمی‌گیریم و دوچرخه سواری را با رکاب زدن.<ref>https://www.ricac.ac.ir/files/plasco/02/plasco---%20Pelasco%20va%20neshanehshenasi%20209-214.pdf</ref>
سطر ۲۷ ⟵ ۳۰:
* انسان توانایی آغاز دارد. چرا؟ چون انسان می‌تواند قابلیتی تازه در خود کشف کند. جای پایی جدید در خود بیابد. تفسیری دیگرواره از خود به دست دهد. معنایی نو به خود و به اشیاء پیرامون خویش بدهد. [[انسان]] گنجینه‌ای از خیال است و خیال، مخزن اسرار آغازهاست.<ref>http://farasatkhah.blogsky.com/1395/01/13/post-307/</ref>
* علم باید از دیوانسالاری دولتی، برج و باروهای دانشگاهی و محدودیت های نخبه گرایانه بیرون آمده و وارد زندگی مردم بشود.<ref>[http://sinapress.ir/news/70168/%D9%87%D8%AC%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AA%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AC-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF مراسم هجدهمین دوره جایزه ترویج علم (پنج شنبه 25 آبان 1396)]</ref>
* سرآغاز تمام آغازهایی که در بیرون داریم، آغازی از درون ما ودر خودماست. بیش از هرموجود دیگر، انسان توانایی آغاز دارد...(از کتاب ذهن وهمه چیز) <ref>[http://atharebartar.com/category/books/%D8%B0%D9%87%D9%86-%D9%88-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2/ ذهن و همه چیز: طرح واره هایی برای زیستن]</ref><ref>[http://kargadanpub.com/authors/%D9%85%D9%82%D8%B5%D9%88%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87/ ذهن و همه چیز: طرح‌واره‌هایی برای زیستن]</ref>
 
== منابع ==