والریا لوئیزلی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز فرهنگ2016 صفحهٔ اگر به خودم برگردم را به والریا لوئیزلی منتقل کرد: با توجه به سرشناسی نویسنده در ویکی پدیای انگلیسی بهتر است فعلا کتاب به نوشتار نویسنده منتقل شود و در صورت گسترش و نیاز در آینده مستقل شود
اصلاح نوشتار بر اساس نویسنده رمان
خط ۱:
'''[[W:en:Valeria Luiselli|والریا لوئیزلی]]''' (به [[انگلیسی]]: Valeria Luiselli؛ زادهٔ ۱۶ اوت ۱۹۸۳) نویسندهٔ [[مکزیک|مکزیکی]] است.
کتاب «اگر به خودم برگردم» نوشته‌ی [[wikipedia:Valeria_Luiselli|والریا لوئیزلی]]، نویسنده‌ی جوان مکزیکی، است که شامل ده جستار روایی درباره‌ی پرسه در شهر است. این کتاب را کیوان سررشته به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر «[https://atraf.ir/product/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85/ اطراف]» آن را به عنوان سومین کتاب از مجموعه کتاب‌های «جستارهای روایی» منتشر کرده است.
 
== از متن کتاب ==
 
== گفتاوردها ==
=== اگر به خودم برگردم ===
* نقشه‌ها، این سطوح ذاتاً ساکن و منجمد در زمان، هیچ محدودیتی برای تخیل خواننده‌شان قائل نمی‌شوند. ذهن فقط روی سطحی ساکن و بی‌زمان است که می‌تواند آزادانه پرسه بزند. ص. ۳۶
* این روزها فقط کسی که آنقدر عقلش برسد دوچرخه داشته باشد می‌تواند ادعا کند ذهنی کاملاً رها و آزاد دارد: کلاهش را سر کند، از اتاق تحریر یا «اتاق اشباح» بیرون بیاید و از پله‌ها بدود پایین تا زنجیر دوچرخه‌اش را باز کند و سریع بزند به خیابان. ص. ۵۵
* فرق پرواز با هواپیما، پیاده راه رفتن و دوچرخه‌سواری مثل فرق نگاه کردن با تلسکوپ، میکروسکوپ و دوربین فیلم‌برداری است: هرکدام امکان شکل خاصی از دیدن می‌دهد. از داخل هواپیما جهان بازنمایی دوری از خودش است و روی دو پا ما محکومیم به دیدن حجمی از جزئیات میکروسکوپی. ص. ۵۵
* نوستالژی همیشه نوستالژی گذشته نیست. بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد می‌کنند: فضاهایی که به محض یافتن‌شان می‌دانیم از دست خواهند رفت، جاهایی که می‌دانیم در آن‌ها خوشحال‌تر از هر زمانی در آینده خواهیم بود. ص. ۶۶
* بدترین موقع برای دست کشیدن از نوشتن همان وقتی است که دیگر دلم نمی‌خواهد ادامه بدهم. در این موارد بهترین کار این است که آنقدر به تایپ کردن افکارم روی صفحه، مثل کندن سوراخ‌هایی روی زمین، ادامه بدهم تا بالاخره کلمۀکلمهٔ درست پیدا شود. ص. ۹۳
* محال است برگردیم به جایی و همان‌طوری بیابیمش که آخرین بار ترکش کرده بودیم. ص. ۱۰۳
* آدم تنهایی را پیدا نمی‌کند، می‌سازد. ص. ۱۰۳
* برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر می‌کنیم شهر ما هستند ولی در واقع فراموش‌شان کرده‌ایم و فراموش‌مان کرده‌اند. در شهر ـ در کتاب ـ بیهوده به گذرگاه‌ها سر می‌زنیم و دنبال نوستالژی‌هایی می‌گردیم که دیگر مال ما نیست. ص. ۱۰۳
* زندگی همسایه‌هایم هم به اندازۀاندازهٔ زندگی خودم بی‌ماجرا و ملال‌آور است. آنها هم مثل من، مثل همۀهمهٔ آدم‌های دیگر شهر، کامپیوتر دارند و برای همین هم در پنجره‌های رو به رویی هیچ وقت هیچ اتفاقی نمی‌افتد. ص. ۱۱۲
* هر بار تنهایی می‌روم بیرون باید دوباره از اول کشف کنم که تنها بودن مساویِ با خودم بودن نیست. یا حتی بدتر این‌که من الزاماً بهترین همراه برای خودم نیستم. ص. ۱۱۵
* ادبیات می‌تواند خانه‌ای بزرگ باشد، منطقه‌ای بدون مرز برای پناه دادن به آن‌هایی که نمی‌دانند چطور باید در جایی ساکن شوند. ص. ۱۲۵
 
== منابع ==
''اگر به خودم برگردم''، والریا لوئیزلی، ترجمه‌یترجمهٔ کیوان سررشته، نشر اطراف، شابک: 978۹۷۸-622۶۲۲-99224۹۹۲۲۴-2۲-2۲