جنگی که نجاتم داد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برای خروج از بن بست |
|||
خط ۲:
== گفتاوردها از رمان ==
* «وقتی از پنجره خانه بیرون را نگاه میکردم، آن طرف خیابان، سه تا خیابان چپتر از ما، سر نبش، یک مغازه ماهی فروشی بود. هر روز صبح ماهی میآوردند و روی سنگ بزرگ و خنکی برای فروش میگذاشتند. در گرما [[تابستان]] ماهی زود خراب میشد؛ بنابراین خانمها خوب بلد بودند بگردند و بهترین و تازترین را جدا کنند. این چیزی بود که ما بچهها بودیم: ماهیهایی روی تخته سنگ.»<ref>کیمبرلی بروبیکر بردلی، کتاب جنگی که نجاتم داد، ترجمهٔ مرضیه ورشوساز، انتشارات پرتقال، ۱۳۹۵.</ref>
== گفتگوها در رمان ==
|