نادر شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Estaroshan (بحث | مشارکت‌ها)
حذف (این مزخرفات در هیچ منبع معتبری نیامده)
جز ویرایش Estaroshan (بحث) به آخرین تغییری که فرهنگ2016 انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
خط ۱:
[[پرونده:Nader Shah Afshar.jpg|بندانگشتی|«اگر جانبازی جوانان ایران نباشد، نیروی ده‌ها نادر هم به جایی نخواهد رسید.»|چپ]]
'''[[W:نادر شاه|نادر شاه افشار]]''' نام وی نادرقلی ملقب به '''تهماسب‌قلی خان''' و '''نادرشاه''' از [[w: ایل افشار|ایل افشار خراسان]] بود که به پادشاهی [[ایران]] رسید و بنیانگذار دودمان [[w: افشاریان|افشاریه]] شد. او دوازده سال (از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶) بر ایران حکومت کرد و پایتخت وی شهر [[مشهد]] بود.
 
== دارای منبع ==
* «میدان [[جنگ]] می‌تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند.»<ref name=tebyan>[http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=411803 سایت تبیان]</ref>
* «[[سکوت]] شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته‌ام .»<ref name=tebyan />
* «تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم.»<ref name=tebyan />
* «باید راهی جست. در تاریکی شب‌های عصیان‌زده سرزمینم، همیشه به دنبال نوری بودم، نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی‌توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست. تو می‌توانی. این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می‌زند، تو می‌توانی جراحت‌ها را التیام بخشی و این‌گونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ.»<ref name=tebyan />
* «از [[دشمن]] بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی‌منشی جوانان واهمه داشت. [[جوانی]] که از آرمان‌های بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است.»<ref name=tebyan />
* «اگر جانبازی جوانان ایران نباشد، نیروی ده‌ها نادر هم به جایی نخواهد رسید.»<ref name=tebyan />
* «خردمندان و دانشمندان سرزمینم، [[آزادی]] اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسل‌های آینده با شما، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد، دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود.»<ref name=tebyan />
* «وقتی پا در رکاب اسب می‌نهی بر بال تاریخ سوار شده‌ای شمشیر و عمل تو ماندگار می‌شود چون هزاران فرزند به‌دنیانیامده این سرزمین آزادی‌شان را از بازوان و اندیشه ما می‌خواهند. پس با عمل خود می‌آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی‌تفاوت نبوده‌اند و آنان خواهند آموخت آزادی‌شان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند.»<ref name=tebyan />
* «هر سربازی که بر زمین می‌افتد و روح‌اش به آسمان پر می‌کشد نادر می‌میرد و به گور سیاه می‌رود نادر به آسمان نمی‌رود، نادر آسمان را برای سربازانش می‌خواهد و خود بدبختی و سیاهی را، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می‌خرد. پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می‌آورد و مرا بی‌محابا به قلب سپاه دشمن می‌راند.»<ref name=tebyan />
* «شاهنامه فردوسی خردمند، راهنمای من در طول زندگی بوده است.»<ref name=tebyan />
* «فتح [[هند]] افتخاری نبود. برای من دستگیری متجاوزان و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند. اگر به‌دنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می‌گرفتم؛ که آن‌هم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود.»<ref name=tebyan />
* «کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است. نادرها بسیار آمده‌اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد. این آرزوی همه عمرم بوده است.»<ref name=tebyan />
* «هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه‌ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است. سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است.»<ref name=tebyan />
* «لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم.<ref name=tebyan />
* «برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی‌کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می‌آورم.»<ref name=tebyan />
* «گاهی [[سکوت]]م، [[دشمن]] را فرسنگ‌ها از مرزهای خودش نیز به عقب می‌نشاند.»<ref name=tebyan />
* «کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخ‌های فروریخته به قصد انتقام بیرون می‌آیند. [[انتقام]] از خراب‌کننده و ندایی از درونم می‌گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم.»<ref name=tebyan />[
 
== دربارۀ او ==