مزایای گوشه‌گیر بودن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸:
* '''چارلی:''' نمی دونستم بقیه دربارهٔ من فکر می کنن، نمی دونستم منو می بینن و بهم توجه می کنن. روی کف زیرزمین اولین پارتی واقعی زندگیم بین سم و پاتریک نشسته بودم، یادم میاد سم منو به عنوان دوستش به باب معرفی کرد و یادمه پاتریک هم به برد همین رو گفت. شروع کردم به گریه کردن. هیچ‌کس تو اون اتاق به خاطر این کار بهم نگاه می‌کرد برای همین واقعاً زدم زیر گریه.
----
* '''چارلی:''' پاتریک شروع کرد به رانندگی، با سرعت زیاد. قبل از اینکه به تونل برسیم سم، سرپا ایستاد و باد، دامنش رو پر از موج می‌کرد. وقتی وارد تونل شدیم همه صداها بابه خلأ کشیده شدووقتیشد و وقتی از تونل اومدیم بیرون، سم جیغ کشید. جیغی از سر خوشی واقعی و واقعاً هم همین‌طور بود. مرکز شهر، چراغ‌های ساختمونا و همه چیز اون لحظه آدم رو با خودش می‌برد. سم نشست و شروع کرد به خندیدن. پاتریک خندید و منم خندم گرفت؛ و تو اون لحظه… قسم می‌خورم که ما بی‌کران بودیم.
 
== منابع ==