نیما یوشیج: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
[[تصویر:Image:Nima_Yushij.jpg|thumb|left|بیخبر شاد و بینا فسردهاست. - نیما یوشیج]]
'''[[W:نیما|نیما یوشیج]]'''(علی اسفندیاری)، پدر شعر
== دارای منبع ==
* «آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!//
** ''۲۷ آذر ۱۳۲۰''
* «از مقابل تمام این اشخاص ناشناس (مخالفان و معاندان) مثل [[شیر]] میگذرم، کوه محکم هستم که از اثر بادهای مخالف و شوریده از جا حرکت نخواهد کرد.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[میرزاده عشقی|عشقی]]''
* «امسال از سهچیز خوشحال شدم، عینک که نداشتم برای من خریدند. کفش راحت لاستیکی و چراغ دمدستی، که چیزی باآن میتوانم بنویسم. و این هرسه تا بهحال بهعقل من نرسیده بود.»
** ''نامههای نیما یوشیج''
* «بدون مباهات به دیگران، امروز من پیشرو و مجدد شعر و نثر هستم. کیستند این وجودهای خشکیده که در چاردیوار شهر بزرگ شدهاند. کدام یک از اینها که بهتقلید قلم بهدست گرفتهاند میتوانند خیال مرا بشکنند. احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قلهها و زندگانی، یک طبیعت ساده
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[میرزاده عشقی|عشقی]]''
* «
** ''نامههای نیما یوشیج''
* «چیزی که بیشتر مرا بهاین شیوه معتقد کرده است، همانا رعایت معنی و طبیعت خاص هرچیز است و هیچ حسنی برای شعر و شاعر بالاتر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را بهطور ساده جلوه دهد.»
** ''دیوان شعر''
* «رو، فسانه! كه اينها فريب است// دل زوصل و خوشی بینصيب است// ديـدن و سـوزش شـادمانی// چه خيالـی و وهمـی عجيب است// بیخبر شاد و بينا
** ''تقدیم به استاد نظام وفا- دیماه ۱۳۰۱''
* «سنگ به از گوهر نايافته»
** ''امثال و حکم- [[علیاکبر دهخدا|دهخدا]]''
* «کاری را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن انجام دادهام، که بهنتیجهٔ زحمت، آنها را رام کردهام. در این کار ِ من مخالف زیاد هست زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه وجود دارد. سوسکها بالا میروند و ضجه میکشند و مثل "واشریعتا"
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[صادق هدایت]]''
* «ملت ما محتاج بهشنیدن حرفهای جدی است. این کار با دکلاماسیون انجام میگیرد. من معتقدم که شعر فارسی باید وزنی را اختیار کند که بهواسطه جدا شدن از [[موسیقی]] ِ یکروند ِ ما، بهکار دکلاماسیون بخورد.»
** ''دیوان شعر''
* «من پرنده عجیبی هستم که در شهرها بهصدای اول، همه دور من جمع شده و کمکم وقتی که نمیتوانند مرا و اسرار مرا بشناسند از من دور میشوند.»
** ''نامه های نیما یوشیج - نامه به نظام وفا''
* «من مدتها از عقب سر بهیک گدا نگاه میکنم یا فلان
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه بهدوست [[ناشناس]]''
== پیوند به بیرون ==
سطر ۳۱ ⟵ ۳۲:
{{ناتمام}}
[[رده:شاعران|یوشیج، نیما]]
|