قلعه حیوانات: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
صفحهٔ جدید: '''مزرعهٔ حیوانات''' (منتشر شده در ۱۹۴۵)، رمان کوتاهی به زبان انگل...
 
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[W:مزرعه حیوانات|مزرعهٔ حیوانات]]''' (منتشر شده در ([[W:۱۹۴۵ (میلادی)|۱۹۴۵ میلادی]])، رمان کوتاهی به زبان انگلیسی و نوشتهٔ [[جورج اورول]] است. این رمان دربارهٔ گروهی از [[حیوانات]] است که انسان‌ها را از مزرعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند بیرون می‌کنندمی‌رانند و خود ادارهٔ مزرعه را به دست می‌گیرند، ولی پس از مدتی این حکومت به حکومتی خودکامه با شرایط مشابه قبل تبدیل می‌شود.
 
===فصل اول===
* «بشر یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دور سازید، ریشه‬ ‫گرسنگی و بیگاری برای ابد خشک می‌شود. ‫بشر یگانه مخلوقی است که مصرف می‌کند و تولید ندارد. نه شیر می‌دهد، نه تخم‬ می‌کند، ضعیف‌تر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که‬ ‫خرگوش‫[[خرگوش]] بگیرد. معذلک ارباب مطلق حیوان است. اوست که آنها را به کار می‌گمارد، و از‬ ‫دسترنج حاصله فقط آنقدر به آنها می‌دهد که نمیرند، و بقیه را تصاحب می‌کند.»
 
* «پس چطور است که ما با این نکبت زندگی می‌کنیم؟‬ علتش این است که تقریبا تمام دسترنج کار ما به دست بشر ربوده می‌شود.»
 
* «رفقا به یاد داشته باشید که هرگز نباید در شما تردیدی پیدا شود،هیچشود، هیچ استدلالی‬ ‫نباید شما را گمراه سازد. هیچگاههیچ‌گاه به کسانی که می‌گویند انسان و حیوان‬ ‫مشترک المنافعند‫مشترک‌المنافعند و یا ترقی یکی منوط به پیشرفت دیگری است اعتماد نکنید. این‬ ‫حرفها‫حرف‌ها دروغ محض است. بشر به منافع هیچ موجودی نمی‌اندیشد. در این مبارزه باید‬ ‫بین ما حیوانات رفاقت و اتحاد کامل وجود داشته باشد. بشر جملگی دشمن و حیوانات‬ ‫جملگی [[دوستی|دوستند]]
 
* «‫فوراً رایرأی گرفتند و با اکثریت چشمگیری تصویب شد که موشها[[موش|موش‌ها]] از دوستانند. فقط‬ ‫چهار رای مخالف بود: سه [[سگ]] و یک [[گربه]]. بعد معلوم شد گربه له وعلیه هر دو رای‬ ‫داده‌است.‬»
 
===فصل دوم===
* هفت فرمان‬: <br>''۱. هر چه دو پاستدوپاست دشمن است.‬''<br>''۲. هر چه چهار پاستچهارپاست یا بال دارد، [[دوستی|دوست]] است.‬''<br>''۳. هیچ حیوانی لباس نمی‌پوشد.‬''<br>''۴. هیچ حیوانی بر تخت نمی‌خوابد.‬''<br>''۵. هیچ حیوانی الکل نمی‌نوشد.‬''<br>''۶. هیچ حیوانی حیوان کُشی نمی‌کند.‬''<br>''۷. همه [[حیوانات]] برابرند.‬''
 
===فصل سوم===
* «نه کسی دزدی می‌کرد و نه کسی از‬ ‫سهم جیره‌اش شکایتی داشت.از نزاع و گاز گرفتن و حسادت که از عادات زندگی ایام‬ ‫گذشته بود تقریبا اثری نبود.»
 
* «بنجامین،بنیامین، [[خر|الاغ]] پیر، بعد از انقلاب‬ کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سر سختی و کُندی دوران جونز انجام‬ ‫می‌داد، نه از زیر بار کار شانه خالی می‌کرد و نه کاری داوطلبانه انجام می‌داد. هیچگاه‬ ‫دربارهٔ انقلاب و نتایج آن اظهار نظر نمی‌کرد و وقتی از او می‌پرسیدند: مگر خوشحالتر‬خوشحال‌تر‬ ‫از زمان جونز نیست، فقط می‌گفت: '''خرها عمر دراز دارند. هیچکدام شما تا حال خر‬ مرده ندیده‌اید.''' و دیگران ناچار خود را به همین جواب معماآمیز قانع می‌ساختند.‬»
 
* «چهارپا‬ خوب، دو پا بد»
 
* «سکوئیلر به صدای رسا گفت: «رفقا، امیدوارم تصور نکرده‬ ‫باشید که ما خوک‌ها این عمل را از روی خودپسندی و یا به عنوان امتیاز‬ ‫می‌کنیم. بسیاری از ما خوک‌ها از شیر و سیب خوشمان نمی‌آید. و من به شخصه از آن‌ها‬ ‫بدم می‌آید. تنها هدف از خوردن آن‌ها حفظ سلامتی است. شیر و سیب (از طریق علمی‬ ‫به اثبات رسیده، رفقا) شامل موادی است که برای حفظ سلامتی خوک کاملاً ضرروری است. ما خوک‌ها کارمان فکری است. تمام کار تشکیلات مزرعه بسته به ماست. ما شب و‬ ‫روز مواظب بهبود وضع همه هستیم. صرفاً به خاطر شماست که ما شیر را می‌نوشیم و‬ ‫سیب را می‌خوریم.»
 
* «رفقا، به طور حتم کسی بین شما‬ ‫نیست که طالب مراجعت جونز باشد؟»
خط ۲۷:
 
===فصل پنجم===
* «تا این وقت [[حیوانات]] به دو دسته مساوی تقسیم شده بودند، ‬‫اما در یک لحظه فصاحت سنوبال این تعادل را بر هم زد.»‬
 
* «سکوئیلر: «‫رفقا، تصور نکنید پیشوا بودن لذتبخش است. درست برعکس، کاری است بسیار دقیق و‬ ‫پرمسئولیت.‬ ‫هیچ کس به اندازه رفیق ناپلئون به تساوی [[حیوانات]] معتقد نیست. او به شخصه بسیار‬ ‫خوشحال هم میشدمی‌شد که مقدرات شما را به خودتان واگذار کند اما چه بسا ممکن است‬ ‫که شما به غلط تصمیمی اتخاذ کنید.‬»‬
 
===فصل ششم===
* «‫یک بار دیگر حیوانات به طرز مبهمی احساس ناراحتی کردند. ارتباط نداشتن با بشر،‬ ‫معامله تجاری نکردن، پول به کار نبردن مگر این‌ها جزو تصمیمات اولین جلسه فتح و‬ ‫ظفر پس از اخراج جونز نبود؟‬»
 
* «ناپلئون: «‫رفقا می‌دانید مسئول این قضیه کیست؟ آیا دشمنی راکه شبانه آمده و آسیاب ما را واژگون ساخته می‌شناسید؟ سنوبال!»‬
 
===فصل هفتم===
* «‫باکسر گفت: «خوب پس قضیه صورت دیگری پیدا کرد! البته اگر رفیق ناپلئون چنین می‌گوید حتماً صحیح است.‬‬»
 
* «'''‫قلعهٔ حیوانات، قلعهٔ حیوانات‬،<br>‫هرگز از من به تو آسیبی نخواهد رسید!‬'''»
 
===فصل هشتم===
* «اما وقتی موریل فرمان را خواند، این چنین بود‬: «هیچ حیوانی ''بدون علت'' حیوان کُشی نمی‌کند.»
 
* «‫به جهتی از جهات دو کلمه بدون علت از ذهن حیوانات رفته بود. به هر حال متوجه شدند خلاف فرمان کاری صورت نگرفته‌است، چه کاملاً واضح بود کشتن خائنینی که با سنوبال هم عهدهم‌عهد بوده‌اند کاملاً با علت است.‬»
 
* «در پای دیوار انتهای طویله بزرگ، نزدیک دیواری که هفت فرمان بر آن نوشته شده بود نردبامی روی زمین افتاده و شکسته بود.‬ ‫سکوئیلر، از حال رفته، کنار نردبام شکسته روی زمین پهن شده بود. در کنارش یک‬ ‫چراغ بادی، یک قلم‌مو و یک ظرف پر از رنگ سفید واژگون شده بود.»
 
* «‬‫هیچ کدام از حیوانات سر از این ماجرا در نیاوردند، جز بنجامینبنیامین پیر که با رندی ‬‫پوزه‌هایش را می‌جنباند و پیدا بود که مطلب را فهمیده‌است ولی چیزی نمی‌گوید.»
 
===فصل دهم===
* «‫مزرعه به تحقیق غنی‌تر شده بود، بدون اینکه حیوانات به استثنای خوک‌ها و سگ‌ها،[[سگ|سگ‌ها]]، غنی‌تر‬ ‫شده باشند.»
 
* «‫چهار پا‫چهارپا خوب، دو پادوپا بهتر!‬»
 
* «'''‫همهٔ حیوانات برابرند‬<br>‫اما بعضی برابرترند.‬'''»