هاون: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ویکپدیای آزاد |
خنثیسازی ویرایش 141562 توسط Sonia Sevilla (بحث) برچسب: خنثیسازی |
||
خط ۱:
'''[[w:هاون|هاون]]''' یا '''هَوَنگ''' ابزاری متشکل از یک ظرف غالباً مسی یا سنگی با دستهای از همان جنس که توسط آن ادویه یا تخم گیاهان را میکوبند و نرم میکنند. در دوران باستان یکی از آلات مقدس پرستشگاه مزدیسنان بوده و گیاه هوم را در آن کوبیده و شربت مقدس هوم را میساختند. موبدِ مأمور تهیه شربت هوم، هاوَنان نام داشتهاست.
== گفتاوردها ==
* «این سخن را ذوالنون بشنود. دانست که وی حقیقت کار نرسیدهاست که دنیا به نزد او خطیر است. ذوالنون آن کودک را بخواند و گفت: به دکان فلان عطار رو، و بگوی از من تا سه درم فلان دارو بدهد. برفت و بیاورد. گفت: در هاون کن، و خرد بسای. آنگاه پاره ای روغن بر وی افگن تا خمیر گردد، و از وی سه مهره بکن و هر یک را به سوزن سوراخ کن وبه نزدیک من آر. کودک چنان کرد و بیاورد. ذوالنون آن را در دست مالید و در او دمید تا سه پاره یاقوت گشت، که هرگز آن چنان ندیده بود. گفت: اینها را به بازار بر و قیمت کن، ولیکن مفروش. کودک به بازار برد و بنمود. هر یکی را به هزار دینار بخواستند. بیامد، و با شیخ بگفت. ذوالنون گفت: به هاون نه وبسای و به آب انداز. چنان کرد و به آب انداخت. گفت: ای کودک! این درویشان از بی نانی گرسنه نیند، لیکن این اختیار ایشان است.»
** ''[[عطار نیشابوری|عطار]]، تذکرة الأولیاء، ذکر ذالنون مصری رحمة الله علیه''
[[پرونده:16th century Italian mortar & pestle CPLH 75.18.51a-b.JPG|بندانگشتی]]
== ضربالمثل ==
* «آب در هاون کوبیدن»
** کنایه از کار بیهوده انجام دادن
== در شعر فارسی ==
* «چند استخوان که هاون دوران روزگار / خردش چنان بکوفت که خاکش غبار کرد»
** [[سعدی]]
* «ببند ار کحل دین خواهی کمر چون دستهٔ هاون / به پیش آنکه ارواحند هاونکوب دکانش»
** [[خاقانی]]
* «در هاون اقبال عنایت گهری کوفت / صد دیده حق بین ز دل کور برآمد»
** [[مولوی]]
* «وین سرمه عشق او اندرخور هاون نی / دیدی تو چنین سرمه کو هاونها ساید»
** [[مولوی]]
* «به آب اندر چنان تابی که سیمینه یکی مجمر / به میغ اندر بدان مانی که زرّینه یکی هاون»
** [[محمدتقی بهار|بهار]]
* «هاون ار چند چیزها ساید / هم بسوده شود چو وقت آید»
** [[سنایی]]
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ویکیانبار-رده}}
[[رده:موضوعها]]
[[رده:ضربالمثلهای فارسی]]
|