ویکتور هوگو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۳۷:
* «هوس‌های زندگی طبقات بالا باید در نظر زیر دستان ملکوتی جلوه کند. خزندگانی که به نام بینوایان معروف اند وظیفه ای جز این ندارند که به محض دیدن امر خارق‌العاده ای در سوراخ‌های خود بخزند. حیرت زدگی نشانهٔ خیره سری است. اگر سعادت نابینایی یارتان نیست لااقل چشمان خود را هم بگذارید. اگر اقبال بر شما روی آور نیست و گوش‌هایتان می‌شنود لااقل آنها را ببندید. اگر فضیلت لالی به شما ارزانی نشده‌است لااقل زبان خود را ببرید. بزرگان هرچه می‌خواهند و کوچکان هرچه بتوانند انجام می‌دهند. اساطیر را ناراحت نکنیم، احترام ارباب انوا ع را حفظ کنیم. چون پیرزنان از دیدن فراز و نشیب مقامات عالی که علل آن بر ما پوشیده‌است به وراجی نپردازیم. دیدگان ما ضعفا غالباً نزدیک بین است. تناسخ از معجزات خدایان است. ما هرگز دارای فهم و ادراک این مسائل نیستیم. کنجکاوی و دقت زیاد در تفریحات کاخ نشینان حوصلهٔ آن‌ها را سر می‌برد. در این حال غرش رعد برمی‌خیزد و به این وسیله کنجکاوان پی می‌برند که ژوپیتر را به جای گاو گرفته‌اند. چین‌های بالاپوش بزرگان را هرگز به کنار نزنیم. بی‌توجهی نشانه ذکاوت است. از جای خود تکان نخورید. خود را به موش مردگی بزنید تا هلاکتان نسازند!!!حشرات از چنین ذکاوتی برخوردارند.»
* «از کردار زشت دودی برمی‌خیزد. تنفس آن برای وجدان خفقان‌آور است. وقتی شرافت اغوا شد، انسان به سرگیجهٔ جهنمی و تاریکی مبتلا می‌شود. هر ماجرا بوئی دارد، اشخاص نیرومد از بوی آن هوشیار و ضعفا دچار سرگیجه می‌شوند.»
* «این یکی نابیناست. آیا او فردی ست استثنایی؟ البته خیر همهٔ ما نابیناییم. خسیس نابیناست زیرا طلا را می‌بیند، ولی از دیدن ثروت عاجز است. ولخرج نابیناست، اول کار را می‌بیند ولی از دیدن پایان کار عاجز است. زن عشوه گر نابیناست زیرا زشتی‌های خود را نمی یبند. دانشمند نابیناست، زیرا از دیدن جهل خود عاجز است. مرد شرافتمند نابیناست، زیرا کلاهبردار را نمی‌بیند. کلاهبردار نابیناست زیرا خدا را نمی‌بیند. خدا نابیناست، زیرا روزی که جهان را می آفریدشیطانآفرید،شیطان را در میان آن ندید. من نابینا هستم، صحبت می‌کنم ولی نمی‌بینم که گوش‌های شما کر است.»
 
=== خطابه ===