ویکتور هوگو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۳:
* «فلسفه، میکروسکوپ افکار است.»
* «گاهی کار فقر و بیچارگی به جائی می‌رسد که رشته‌ها و پیوندها را می‌گسلد، این مرحله‌ای است که تیره‌بختان و سیاه‌کاران چون بدانجا رسند درهم آمیخته و در یک کلمه که «شومی» است شریک می‌شوند، این کلمه بینوایان است.»
* «وقتی نتیجه انتخابات اعلام شد، یعنی رأی بالاترین مرجع اعلام شده استشده‌است
* «همه‌جا [[شادی|شادمانی]] قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده‌اند.»
* «هیچ چیز مثل بدبختی [[کودک|کودکان]] را ساکت نمی‌کند.»
* «یک [[زن]] کامل کسی است که بداند چگونه فرمان‌روائی کند.»
 
=== گوژپشت نتردام ===
* «وقتی آتش خاموش شد،خاکسترشد، سردخاکستر میسرد شودمی‌شود
 
=== شاه تفریح می‌کند ===
* «جسد دشمنی را که تشییع می‌کنی سنگین نیست.»
سطر ۳۰ ⟵ ۳۲:
 
=== مردی که می‌خندد ===
* «معجزه عشق این طوراین‌طور است، زمانی غرق در تصورات مختلفی هستید ولی زنی که محبوبه شما می‌باشد از در به داخل می‌آید. آن وقت یک باره تمام افکاری که بر سر داشته‌اید از میان می‌رود و به جز او و فکر او چهره و اندام او چیز دیگری باقی نمی‌ماند.»
* «مردم به مثابه گاوی هستند که به گاوآهن بسته میمی‌شوند. شوند.گاوها با مردم شخم زن و اسب هایاسب‌های درشگه با درشگه چی تفاوت دارند.رای گیریرای‌گیری کار بیهوده است چنان است که مملکت را به اختیار و اراده وزش باد بگذراند. دولت ابر نیست که باد آن هاآن‌ها را به هر طرف خواست بکشاند. اگر هرج و مرج معمار ساختمان باشد،جزباشد، جز برج بابل چیزی بنا نخواهد کرد. از این گذشته چه جنایت هاجنایت‌ها که آزادی ادعائی مرتکب میمی‌شود! شود!من میخواهممی‌خواهم تفریح و وقت گذرانی کنم نه حکومت. من به جای رای دادن میخواهممی‌خواهم برقصم. چه مشیتی بالاتر از این که بزرگواری تمام مسئولیت هامسئولیت‌ها را بر دوش کشد.واقعا واقعاً چقدر باید از چنین شخصیتی که این همه قبول زحمت میکندمی‌کند متشکر بود! بعلاوه او در محیطی بار آمده استآمده‌است که می داندمی‌داند چه باید کرد حکومت قبائی است که به قامت وی دوخته شده استشده‌است. آیا عامه مردم از صلح و جنگ، قانونگزاری و وضع مالیات مطلع اند؟مسلماند؟ مسلم است که ملت فقط باید مالیات پرداخته و خدمت کند،همینکند، همین و بس قسمتی از امور مملکتی که به او مربوط است همانا سربازی و تامینتأمین بودجه است. تادیه مالیات و خدمت نظام،آیانظام، آیا این دو کافی نیست؟چهنیست؟ چه لزومی دارد که ملت به مسائل دیگری بپردازد او هرم مظام و مالیه است. وه که چه نقش بزرگی! کسانی برای ملت فرمانروائی میکنندمی‌کنند. او باید پاداش این عمل را بپردازد. مالیات و خدمت سربازی، این دو پاداشی است که مردم به پرنسپرنس‌ها ها می پردازندمی‌پردازند. ملت خون و پول خود را می دهدمی‌دهد تا او را راهنمایی کنند. شما می گوئید ملت میخواهدمی‌خواهد خودش خودش را رهبری کند؟ چه اشتباهی! وجود راهنما ضروری است. ملت نادان و کور است. آیا کور احتیاج به سگ راهنما ندارد؟مردمندارد؟ مردم را به جای سگ،شیریسگ، شیری که همان زماندار است رهبری میکندمی‌کند. چه شیر عالیقدری! میپرسیدمی‌پرسید چرا مردم جاهل اند؟برایاند؟ برای آنکه بابد جاهل باشند. جهالت نگهبان تقوی است. هر قدر افق دید محدودتر باشد میل و شهوت کمتر است. جاهل در تاریکی مفیدی به سر میمی‌برد. برد.جائی را نمی بیندنمی‌بیند و از میل افراطی در امان است. عصمت و تقوی ناشی از جهالت است. هر کس کتاب بخواند فکر میکند،ومی‌کند، تفکر،تعقلو تفکر، تعقل را به دنبال دارد. عدم تعقل،وظیفهتعقل، وظیفه و در عین حال مایه خوشبختی است. این حقایق قابل انکار نیست.»
 
* «من نسبت به شیطان بی ایمان نیستم. ایمان به شیطان نقطه ینقطهٔ مقابل ایمان به خداست.این هااین‌ها هر کدام مخالف خود را تاییدتأیید میکنندمی‌کنند. کسی که مختصری به شیطان ایمان نداشته باشد،نمیتواندباشد، عمیقانمی‌تواند عمیقاً به خدا ایمان آورد. هرکسی به وجود خورشید عقیده دارد،بهدارد، به تاریکی نیز معتقد است. خدا نور و شیطان ظلمت ست. شب چیست،جزچیست، جز این اینکه دلیل روز است.»
* «مردم به مثابه گاوی هستند که به گاوآهن بسته می شوند.گاوها با مردم شخم زن و اسب های درشگه با درشگه چی تفاوت دارند.رای گیری کار بیهوده است چنان است که مملکت را به اختیار و اراده وزش باد بگذراند.دولت ابر نیست که باد آن ها را به هر طرف خواست بکشاند.اگر هرج و مرج معمار ساختمان باشد،جز برج بابل چیزی بنا نخواهد کرد.از این گذشته چه جنایت ها که آزادی ادعائی مرتکب می شود!من میخواهم تفریح و وقت گذرانی کنم نه حکومت.من به جای رای دادن میخواهم برقصم.چه مشیتی بالاتر از این که بزرگواری تمام مسئولیت ها را بر دوش کشد.واقعا چقدر باید از چنین شخصیتی که این همه قبول زحمت میکند متشکر بود!بعلاوه او در محیطی بار آمده است که می داند چه باید کرد حکومت قبائی است که به قامت وی دوخته شده است.آیا عامه مردم از صلح و جنگ، قانونگزاری و وضع مالیات مطلع اند؟مسلم است که ملت فقط باید مالیات پرداخته و خدمت کند،همین و بس قسمتی از امور مملکتی که به او مربوط است همانا سربازی و تامین بودجه است.تادیه مالیات و خدمت نظام،آیا این دو کافی نیست؟چه لزومی دارد که ملت به مسائل دیگری بپردازد او هرم مظام و مالیه است. وه که چه نقش بزرگی!کسانی برای ملت فرمانروائی میکنند. او باید پاداش این عمل را بپردازد.مالیات و خدمت سربازی، این دو پاداشی است که مردم به پرنس ها می پردازند. ملت خون و پول خود را می دهد تا او را راهنمایی کنند. شما می گوئید ملت میخواهد خودش خودش را رهبری کند؟ چه اشتباهی!وجود راهنما ضروری است. ملت نادان و کور است.آیا کور احتیاج به سگ راهنما ندارد؟مردم را به جای سگ،شیری که همان زماندار است رهبری میکند.چه شیر عالیقدری! میپرسید چرا مردم جاهل اند؟برای آنکه بابد جاهل باشند.جهالت نگهبان تقوی است.هر قدر افق دید محدودتر باشد میل و شهوت کمتر است.جاهل در تاریکی مفیدی به سر می برد.جائی را نمی بیند و از میل افراطی در امان است.عصمت و تقوی ناشی از جهالت است.هر کس کتاب بخواند فکر میکند،و تفکر،تعقل را به دنبال دارد. عدم تعقل،وظیفه و در عین حال مایه خوشبختی است.این حقایق قابل انکار نیست.»
* «هوس هایهوس‌های زندگی طبقات بالا باید در نظر زیر دستان ملکوتی جلوه کند. خزندگانی که به نام بینوایان معروف اند وظیفه ای جز این ندارند که به محض دیدن امر خارق العادهخارق‌العاده ای در سوراخ هایسوراخ‌های خود بخزند. حیرت زدگی نشانه ینشانهٔ خیره سری است. اگر سعادت نابینایی یارتان نیست لااقل چشمان خود را هم بگذارید. اگر اقبال بر شما روی آور نیست و گوشگوش‌هایتان هایتان می شنودمی‌شنود لااقل آنها را ببندید. اگر فضیلت لالی به شما ارزانی نشده استنشده‌است لااقل زبان خود را ببرید. بزرگان هرچه می خواهندمی‌خواهند و کوچکان هرچه بتوانند انجام می دهندمی‌دهند. اساطیر را ناراحت نکنیم،احترامنکنیم، احترام ارباب انوا ع را حفظ کنیم. چون پیرزنان از دیدن فراز و نشیب مقامات عالی که علل آن بر ما پوشیده استپوشیده‌است به وراجی نپردازیم. دیدگان ما ضعفا غالباغالباً نزدیک بین است. تناسخ از معجزات خدایان است. ما هرگز دارای فهم و ادراک این مسائل نیستیم. کنجکاوی و دقت زیاد در تفریحات کاخ نشینان حوصلهحوصلهٔ ی آن هاآن‌ها را سر می بردمی‌برد. در این حال غرش رعد بر می خیزدبرمی‌خیزد و به این وسیله کنجکاوان پی می برندمی‌برند که ژوپیتر را به جای گاو گرفته اندگرفته‌اند.چین هایچین‌های بالاپوش بزرگان را هرگز به کنار نزنیم.بی توجهیبی‌توجهی نشانه ذکاوت است. از جای خود تکان نخورید. خود را به موش مردگی بزنید تا هلاکتان نسازند!!!حشرات از چنین ذکاوتی برخوردارند.»
 
* «از کردار زشت دودی برمی خیزدبرمی‌خیزد. تنفس آن برای وجدان خفقان آورخفقان‌آور است. وقتی شرافت اغوا شد،انسانشد، انسان به سرگیجه یسرگیجهٔ جهنمی و تاریکی مبتلا می شودمی‌شود. هر ماجرا بوئی دارد،اشخاصدارد، اشخاص نیرومد از بوی آن هوشیار و ضعفا دچار سرگیجه می شوندمی‌شوند
 
* «این یکی نابیناست. آیا او فردی ست استثنایی؟البتهاستثنایی؟ البته خیر همه یهمهٔ ما نابیناییم. خسیس نابیناست زیرا طلا را میمی‌بیند، بیند،ولیولی از دیدن ثروت عاجز است. ولخرج نابیناست،اولنابیناست، اول کار را می بیندمی‌بیند ولی از دیدن پایان کار عاجز است. زن عشوه گر نابیناست زیرا زشتی هایزشتی‌های خود را نمی یبند. دانشمند نابیناست،زیرانابیناست، زیرا از دیدن جهل خود عاجز است. مرد شرافتمند نابیناست،زیرانابیناست، زیرا کلاهبردار را نمی بیندنمی‌بیند. کلاهبردار نابیناست زیرا خدا را نمی بیندنمی‌بیند. خدا نابیناست،زیرانابیناست، زیرا روزی که جهان را می آفریدشیطان را در میان آن ندید. من نابینا هستم،صحبتهستم، میکنمصحبت می‌کنم ولی نمی بینمنمی‌بینم که گوش هایگوش‌های شما کر است.»
* «من نسبت به شیطان بی ایمان نیستم.ایمان به شیطان نقطه ی مقابل ایمان به خداست.این ها هر کدام مخالف خود را تایید میکنند.کسی که مختصری به شیطان ایمان نداشته باشد،نمیتواند عمیقا به خدا ایمان آورد.هرکسی به وجود خورشید عقیده دارد،به تاریکی نیز معتقد است.خدا نور و شیطان ظلمت ست.شب چیست،جز این اینکه دلیل روز است.»
 
* «هوس های زندگی طبقات بالا باید در نظر زیر دستان ملکوتی جلوه کند.خزندگانی که به نام بینوایان معروف اند وظیفه ای جز این ندارند که به محض دیدن امر خارق العاده ای در سوراخ های خود بخزند.حیرت زدگی نشانه ی خیره سری است.اگر سعادت نابینایی یارتان نیست لااقل چشمان خود را هم بگذارید.اگر اقبال بر شما روی آور نیست و گوش هایتان می شنود لااقل آنها را ببندید.اگر فضیلت لالی به شما ارزانی نشده است لااقل زبان خود را ببرید.بزرگان هرچه می خواهند و کوچکان هرچه بتوانند انجام می دهند.اساطیر را ناراحت نکنیم،احترام ارباب انوا ع را حفظ کنیم.چون پیرزنان از دیدن فراز و نشیب مقامات عالی که علل آن بر ما پوشیده است به وراجی نپردازیم.دیدگان ما ضعفا غالبا نزدیک بین است.تناسخ از معجزات خدایان است.ما هرگز دارای فهم و ادراک این مسائل نیستیم.کنجکاوی و دقت زیاد در تفریحات کاخ نشینان حوصله ی آن ها را سر می برد.در این حال غرش رعد بر می خیزد و به این وسیله کنجکاوان پی می برند که ژوپیتر را به جای گاو گرفته اند.چین های بالاپوش بزرگان را هرگز به کنار نزنیم.بی توجهی نشانه ذکاوت است.از جای خود تکان نخورید.خود را به موش مردگی بزنید تا هلاکتان نسازند!!!حشرات از چنین ذکاوتی برخوردارند.»
 
* «از کردار زشت دودی برمی خیزد.تنفس آن برای وجدان خفقان آور است.وقتی شرافت اغوا شد،انسان به سرگیجه ی جهنمی و تاریکی مبتلا می شود.هر ماجرا بوئی دارد،اشخاص نیرومد از بوی آن هوشیار و ضعفا دچار سرگیجه می شوند.»
 
* «این یکی نابیناست.آیا او فردی ست استثنایی؟البته خیر همه ی ما نابیناییم.خسیس نابیناست زیرا طلا را می بیند،ولی از دیدن ثروت عاجز است.ولخرج نابیناست،اول کار را می بیند ولی از دیدن پایان کار عاجز است.زن عشوه گر نابیناست زیرا زشتی های خود را نمی یبند.دانشمند نابیناست،زیرا از دیدن جهل خود عاجز است.مرد شرافتمند نابیناست،زیرا کلاهبردار را نمی بیند.کلاهبردار نابیناست زیرا خدا را نمی بیند.خدا نابیناست،زیرا روزی که جهان را می آفریدشیطان را در میان آن ندید.من نابینا هستم،صحبت میکنم ولی نمی بینم که گوش های شما کر است.»
 
=== خطابه ===
سطر ۸۴ ⟵ ۸۰:
* «ذهنم [[زمستان|زمستانی]] است اما در قلبم [[بهار|بهاری]] ابدی جاری است.»
* «انسان در این عالم چون شمع سرگردانی است که هنگام عبور از این راه حتی سایه‌ای از خود به یادگار نمی‌گذارد.»
* «هیچ چیز به اندازه تخت خواب گرم و راحت،سنگدلیراحت، سنگدلی نمیاورد.»
 
== دربارهٔ او ==