بایزید بسطامی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰:
 
چند جویی در زمین و در سما<ref>مثنوی مولوی، دفتر چهارم /21.3 ص. 64</ref>
* «سبحانی ما اعظم شأنی ...»<ref>تذکره الاولیا ج 1 – ص 140-شناخت عرفان و عارفان ایرانی ص 250-228</ref> یعنی «منزهم من که شأن و منزلت من برتر است»
* «لا اله الا انا» (جز من خدایی نیست)<ref>شرح گلشن راز، شیخ محمد لاهیجی – ص 561</ref>
* گفته: حج کردم در سال اول. خانه را دیدم و در حج دوم صاحب خانه را دیدم و خانه را ندیدم و در حج سوم نه خانه را دیدم و نه صاحبخانه را.<ref>سفینه البحار در لغت صوف</ref>
<small>از تذکرة الأولیاء، عطار نیشابوری<ref>http://ganjoor.net/attar/tazkerat-ol-ouliya/sh14/</ref></small>
* «خدای را نگاه دار...دار… همیشه چنان باش که گویی خدای را می‌بینی.»
تواضع آن بود که هرکه در دنیا بالای توست بر وی تکبر کنی و با آنکه فروتر است تواضع کنی.»
* «کسی که او را عیال و فرزندان بود ایشان در صلح بدارد و به شب از خواب بیدار شود کودکان را برهنه بیند، جامه بر ایشان افگند، آن عمل او از غزو فاضلتر بود.»
* «هرکه طعم بندگی کردن نچشید او را هرگز ذوق نبود.»
* «هیچ چیز نیست در آدمی که ذلِّ کسب نکشیده استنکشیده‌است
* «مردمان سخن بسیار گفته اندگفته‌اند در ادب، و نزدیک من ادب شناختن نفس است.»
* «ادب اکنون می‌طلبیم که مردمان ادیب رفتند.»
* «ما به اندکی ادب نیازمندتریم از بسیاری علم.»
خط ۳۵:
 
== دربارهٔ او ==
* «آن خلیفهٔ الهی، آن دَعامهٔ نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجة الحق اجمعین، آن پُختهٔ جهانِ ناکامی، شیخ بایزید بسطامی- رحمة الله علیه. اکبر مشایخ بود، و حجت خدای بود، و خلیفهٔ بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد؛ و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود؛ و در اسرار و حقایق نظری نافذ و جدی بلیغ داشت؛ و دایم در مقام و هیبت بود، غرقهٔ انس و محبّت بود، و پیوسته تن در مجاهده و دل در مشاهده داشت؛ و روایات او در احادیث عالی بود و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را...را…»
** ''[[عطار]] نیشابوری در [[تذکرةالاولیا]] صفحه ۵۶''
* «بایزید در میان ما چون جبریل است در میان ملایکه».
خط ۴۸:
** ''میرزا محمدتقی ملقب به مظفرعلیشاه کرمانی''
* «بایزید بسطامی که به حق او را باید سلطان العارفین گفت، یکی از پیشتازان تصوف و عرفان است. او در حالی که از توحید سخن می‌گوید، با مطرح ساختن عشق الهی، مردم را به محبّت به دیگران و دوست داشتن همهٔ آفریدگان خدا تشویق می‌کند. بایزید مکتب انسانیّت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که مبارزهٔ فرهنگ بیگانه، خاطر ایرانیان را نگران ساخته بود. او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگهداشت.»
** ''[[جواد نوربخش]]''
* «بایزید و حلاج از اصحاب تجرید بودند و اقمار آسمان توحید. چون دلهای آنان به نور پروردگارشان روشن شد، راز آشکار نهانی را فاش کردند و خداوند که همه چیز را به گفتن واداشته، آنها را به گفتن آورد. حق بر زبان اولیای خدا به سخن می‌آید.»
** شیخ اشراق
خط ۵۸:
=== در نگاه روحانیون شیعه ===
* [[سید_ابوالقاسم_خوئی | آیت الله ابوالقاسم خوئی]]:
کسی که (مثل بایزید بسطامی) قائل به [[وحدت وجود]] و موجود است حقیقتاً و می‌گوید در واقع و حقیقت امر یک موجود بیشتر نیست و همین یک موجود دارای تطورات متکثره و اعتبارات مختلفه است یعنی در مرتبهٔ خالقیت خالق است، در مرتبهٔ مخلوق مخلوق است، در آسمان آسمان است و در زمین زمین است و ... مانند بایزید بسطامی که گفت: لیس فی جبتی سوی الله ... التزام به این گونه مطالب کفر و زندقه است زیرا سخنان مستلزم انکار خدا و پیغمبر است زیرا در این صورت بین خدا و رسول هیچ تفاوتی نمی‌باشد و نیز مستلزم این است که پیغمبر و ابوجهل هر دو حقیقتاً یکی باشند.<ref>التنقیح 81/3</ref>[http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37 دارالصادق]
* آیت الله [[صافی گلپایگانی]]: شما اگر [[تذکره الاولیا]] را ببینید، متوجه خواهید شد که اینها چه عقایدی دارند. اگر ما بخواهیم مثل بایزید را معرفی کنیم و بگوییم سابقه ما این است واقعاً اسباب خجلت می‌شود؛ حرف‌هایی در [[تذکره الاولیا]] از قول او نقل شده استشده‌است که انسان واقعاً خنده اش می‌گیرد، و هیچ توجیه و تأویلی نمی‌پذیرد.<ref>http://shia-online.ir/article.asp?id=24738&cat=1</ref>
 
ما هیچ وقت، خودمان را به این سوابق معرفی نمی‌کنیم. همه از اطراف و اکناف بیایند و در این معرفی‌ها چه چیزی را ببینند؟!<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
* آیت الله [[سید صادق شیرازی]]: در تاریخ ۹۱/۶/۱۰:
 
بایزید بسطامی در نقلی [[حر عاملی | شیخ جلیل القدر الحر العاملی قدس سره]] آورده‌اند<ref>اثبات الهداة، ج 3 ص 248</ref> مورد تانیب و سرزنش مکرر [[محمد تقی| حضرت امام محمد الجواد]] (ع) قرار گرفته استگرفته‌است و حضرت از او تعبیر به (المقصر) فرموده‌اند. تجلیل از این چنین شخصی در تضاد با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شماربه‌شمار می‌آید.
 
واعاذ الله المؤمنین عن امثال ذلک<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
خط ۷۰:
این جانب انعقاد به این همایش در مورد بایزید را در [[شاهرود]] (مانند سایر موارد مشابه با آن )کاملاً محکوم و مخالف با موازین دینی و مذهبی و قانون اساسی می‌دانم.<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
* [[میرزا_یدالله_دوزدوزانی | دوزدوزانی]]:
برایمان در این فرصت کوتاه ممکن نیست شرح کاملی از انحرافات بایزید یا خرقانی بنویسیم ولی به طوربه‌طور مختصر اشاره‌ای به برخی موارد آن می‌نماییم. اما دربارهٔ بایزید مطالب بیش از این است که در کتب مختلف نوشته شده
در شرح حال او نوشته‌اند که او یک عمر منحرف بود و در اواخر عمر به واسطهٔ [[امام صادق]] به طریقه حقه راه یافت و مستبصر شد و مدت هجده یا سی سال در خانه امام علیه السلام سقا بوده استبوده‌است.
 
در حالی که وفات بایزید در قرن سوم (سال ۲۶۱ هجری) است حال آن که فوت [[امام صادق]] در سال ۱۴۸ هجری بوده و تفاوت وفات ایشان ۱۱۳ سال می‌شود و کسی عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ذکر نکرده<ref>(الکنی، ج1، ص 181 و ریحانة الادب، ج 5، ص 201)</ref>
خط ۷۷:
در اظهاراتی متفاوت با دیگر فقهای شیعه [[آیت الله خامنه‌ای]] در سفر خود به شاهرود با اشاره به شخصیت بایزید ابراز داشته بود: «نام بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی را همهٔ مسلمانان و مرتبطین با معارف اسلام - ولو غیرمسلمان - شنیده‌اید. البته امثال بایزید و ابوالحسن خرقانی را با این مدعیان صوفیگری نباید اشتباه کرد. آنها داستان دیگری دارند و ماجرا و سخن دیگری است.»<ref>[http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3366 بیانات در دیدار مردم شاهرود] سایت آیت الله خامنه‌ای</ref>
 
[[آیت الله بهجت]] پیرامون بایزید و امثال وی می‌گوید: ما باید در اعتقاد و عمل، تابع انبیاء و اوصیا علیهم السلام و با آنها باشیم. این که بگوییم: اینها کافرند و تناکح و تناسل با آنها جایز نیست، این را هم نمی‌توانیم بگوییم؛ زیرا آنها به نماز و روزه التزام داشته‌اند. حرف‌های آن‌ها، قابل تأویل است. مثل بایزید و جنید که دارای شطحیّات بوده‌اند، و به طوربه‌طور کلّی، در مورد افرادی که نمی‌دانیم چگونه بوده‌اند و عاقبت شان چه شده، می‌گوییم: هر کس که موافق با اهل بیت علیهم السلام باشد، ما هم با او موافقیم؛ و هر کس با آنها مخالف باشد، با او مخالف هستیم.
در هر حال، باید از «ثقلّین» تقلید کرد و مرجع همه مسلمانان، «ثقلین» است.<ref>[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=163775 پدر عرفان و نادره روزگار] تبیان نت</ref>
 
{{ویکی‌پدیا}}
{{پانویس}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:بسطامی، بایزید}}
[[رده:عارفان ایرانی]]