سلنا گومز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برای خروج از بن بست
خط ۴:
== گفتاورد ==
=== سال ۲۰۱۷ ===
* «خیلی خوب است که ارتباط‌تان را با چیزها حفظ کنید و آنها را ببینید، و از آن چیزهای که دوستانتان قرار است انجام بدهند حس و الهام بگیرید. این تفکر همچنین به افراد این اجازه را می‌دهد که به این درک برسند که نیاز هست به شیوه خاص خودشان به نظر برسند و عمل بکنند. یادم می‌آید وقتی در [[w:دیزنی|دیزنی]] کار می‌کردم همیشه در حال تکاپو و ورجه‌ورجه بودم، اما هیچ توجهی به بچه‌ها نداشتم و کار خاصی برای نشاندن خنده بر لب‌هایشان انجام نمی‌دادم. آن موقع خیلی شلخته و بدون تمرکز بودم؛ اما الان متمرکزتر و منظم‌تر شده‌ام. آدم‌های نفرت‌انگیزی همیشه دور و اطراف شما وجود دارند که سعی می‌کنند فقط چیزهای منفی را در شما ببینند و انرژی‌ای را که در شما احساسی بد نسبت به خودتان ایجاد می‌کند منتقل کنند. این امر گریزناپذیری است. زیر این فشار و هرج‌ومرج رسیدن به شناخت از خود واقعاواقعاً کار مشکلی است.»
* «من برای شاد شدن فقط به یک بخش از زندگی‌ام تکیه نمی‌کنم. برای من خیلی مهم است که عشق بورزم و دوستان و خانواده‌ام را عزیز بدارم، و از این بابت اطمینان حاصل کنم که هرگز تحت تاثیرتأثیر یک مرد قرار نمی‌گیرم. سال‌ها بود که می‌خواستم در یک شرایط روانی قدرتمند قرار بگیرم و واقعاواقعاً دور از دسترسم بود. قبلاً خیلی جوان بودم و به راحتی تحت تاثیرتأثیر قرار می‌گرفتم و احساس ناامنی می‌کردم. به یک معنا، شما به شخصی نیاز دارید که چیزی به زندگی‌تان اضافه کند نه اینکه شما را کامل کند.»
 
* «هنوز حرف دیگران برایم مهم است، اما دارم کمتر و کمتر به آن اهمیت می‌دهم و این امر واقعاواقعاً رهایی‌بخش و خوشایند است. زندگی ما نمی‌تواند متکی بر این باشد که «آیا مورد پسند قرار گرفتم؟». وقتی در دیزنی بودم شرایطی طوری بود که انگار با خودم می‌گفتم «اوخ...اوخ… اون‌ها من رو نپسندیدند؟» این مسالهمسئله واقعاواقعاً آزاردهنده است.»
* «من برای شاد شدن فقط به یک بخش از زندگی‌ام تکیه نمی‌کنم. برای من خیلی مهم است که عشق بورزم و دوستان و خانواده‌ام را عزیز بدارم، و از این بابت اطمینان حاصل کنم که هرگز تحت تاثیر یک مرد قرار نمی‌گیرم. سال‌ها بود که می‌خواستم در یک شرایط روانی قدرتمند قرار بگیرم و واقعا دور از دسترسم بود. قبلاً خیلی جوان بودم و به راحتی تحت تاثیر قرار می‌گرفتم و احساس ناامنی می‌کردم. به یک معنا، شما به شخصی نیاز دارید که چیزی به زندگی‌تان اضافه کند نه اینکه شما را کامل کند.»
* «من "«نه گفتن"» را یاد گرفته‌امیادگرفته‌ام. وقتی از این کلمه استفاده می‌کنم احساس قدرت دارم. اخیراً با افرادی از مرکز پخش آثارم جلسه داشتم. همانجاهمان‌جا رو به پایین به میز خیره شدم و گفتم: «واسه نظراتتون ارزش قائلم، اما می‌خوام که منتظر تماس نهایی من باشید. چند روز بهم مهلت بدید تا روش فکر کنم.» این را گفتم و بیرون آمدم؛ یک جوری مثل شخصیت "«[[w:ان هتوی|ان هتوی]]"» در فیلم "«[[w:شیطان پرادا می‌پوشد|شیطان پرادا می‌پوشد]]"»، مثل اینکه با خودم بگویم: «واقعا...واقعاً… چنین کاری کردم؟». حس خوبی داشت این کار، چون رفتار غیر محترمانه‌ای نبود. فقط یک حرکت صادقانه بود.»
 
* «هنوز حرف دیگران برایم مهم است، اما دارم کمتر و کمتر به آن اهمیت می‌دهم و این امر واقعا رهایی‌بخش و خوشایند است. زندگی ما نمی‌تواند متکی بر این باشد که «آیا مورد پسند قرار گرفتم؟». وقتی در دیزنی بودم شرایطی طوری بود که انگار با خودم می‌گفتم «اوخ...اون‌ها من رو نپسندیدند؟» این مساله واقعا آزاردهنده است.»
 
* «من "نه گفتن" را یاد گرفته‌ام. وقتی از این کلمه استفاده می‌کنم احساس قدرت دارم. اخیراً با افرادی از مرکز پخش آثارم جلسه داشتم. همانجا رو به پایین به میز خیره شدم و گفتم: «واسه نظراتتون ارزش قائلم، اما می‌خوام که منتظر تماس نهایی من باشید. چند روز بهم مهلت بدید تا روش فکر کنم.» این را گفتم و بیرون آمدم؛ یک جوری مثل شخصیت "[[w:ان هتوی|ان هتوی]]" در فیلم "[[w:شیطان پرادا می‌پوشد|شیطان پرادا می‌پوشد]]"، مثل اینکه با خودم بگویم: «واقعا...چنین کاری کردم؟». حس خوبی داشت این کار، چون رفتار غیر محترمانه‌ای نبود. فقط یک حرکت صادقانه بود.»
 
* «برگزاری تور یکی از قشنگ‌ترین بخش‌های فعالیت موسیقیایی است. این که با مردم چهره به چهره روبه‌رو بشوی، با آنها ارتباط برقرار کنی.»
* «من با پدر و مادری که سخت کار می‌کردند بزرگ شدم. من دقیقاً از نزدیک شاهد این قضایا بودم؛ متوجه هستید؟ آنها تا جایی که می‌توانستند موجبات شادی من را فراهم می‌کردند و تا حدود شانزده هفده سالگی‌ام هنوز هم فشار کارشان بالا بود. به همین خاطر می خواهممی‌خواهم که صدایم بخشی از این قضایا باشد و چیزهایی را با صدای رسا فریاد بزند؛ حالا این چیزها می‌خواهد دربارهدربارهٔ سلامتی باشد یا شادی یا کارهای خیرخواهانه. وقتی این رسانه و امکانات در اختیارم است چرا ازشان استفاده نکنم؟»
 
* «الان دیگر از اشتباه کردن نمی‌ترسم. چون ترجیح می‌دهم که بگویم: «پاش وا می‌ستم». شما نباید از اشتباه کردن بترسید چون تنها به این شیوه است که می‌توانید به مشکلات چیزه شوید و پیروز شوید. من در هر بخشی از [[زندگی‌زندگی]]ام بلندپرواز هستم. می‌خواهم که دختری بهتر، دوستی بهتر و شخصیت تاثیرگزارِ بهتری باشم. می‌خواهم که شاهد تغییر باشم.»
* «من با پدر و مادری که سخت کار می‌کردند بزرگ شدم. من دقیقاً از نزدیک شاهد این قضایا بودم؛ متوجه هستید؟ آنها تا جایی که می‌توانستند موجبات شادی من را فراهم می‌کردند و تا حدود شانزده هفده سالگی‌ام هنوز هم فشار کارشان بالا بود. به همین خاطر می خواهم که صدایم بخشی از این قضایا باشد و چیزهایی را با صدای رسا فریاد بزند؛ حالا این چیزها می‌خواهد درباره سلامتی باشد یا شادی یا کارهای خیرخواهانه. وقتی این رسانه و امکانات در اختیارم است چرا ازشان استفاده نکنم؟»
** <small>مصاحبه با مجله Instyle، سپتامبر ۲۰۱۷</small><ref>[http://www.instyle.co.uk/celebrity/selena-gomez-cover-story "Selena Gomez Is Grown Up, in Love, and Taking Control of Her Mental Health"], Instyle, August 3, 2017.</ref>
 
* «الان دیگر از اشتباه کردن نمی‌ترسم. چون ترجیح می‌دهم که بگویم: «پاش وا می‌ستم». شما نباید از اشتباه کردن بترسید چون تنها به این شیوه است که می‌توانید به مشکلات چیزه شوید و پیروز شوید. من در هر بخشی از [[زندگی‌]]ام بلندپرواز هستم. می‌خواهم که دختری بهتر، دوستی بهتر و شخصیت تاثیرگزارِ بهتری باشم. می‌خواهم که شاهد تغییر باشم.»
**<small>مصاحبه با مجله Instyle، سپتامبر ۲۰۱۷</small><ref>[http://www.instyle.co.uk/celebrity/selena-gomez-cover-story "Selena Gomez Is Grown Up, in Love, and Taking Control of Her Mental Health"], Instyle, August 3, 2017.</ref>
 
== پی‌نوشت ==