کیوس گوران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏شعرها: ابرابزار
خط ۶:
!متن طبری!!ترجمه فارسی
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه توتندی، آلبوم جینگاپس ته کوئی
|-
|
خط ۱۷:
:اگر می‌بینی دست بیل از آنجای دور تا به ما می‌رسد، روم به دیوار، خاک عالم بر سر اینجایی‌ها که آب‌دهانشان از ترس به راه می‌افتد اگر بیل به سوی ما حرکتی رود.»
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه توتندی، آلبوم جینگاپس ته کوئی
|-
|
خط ۲۶:
:شرح درد و مریضی‌هایم که نباشد، دو صد مسئله می‌ماند که قلم‌زن باید بگیرد و بررسی‌اش کند. تا نماند و مانند دوشاب شود.
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه توتندی، آلبوم جینگاپس ته کوئی
|-
|
خط ۸۵:
:این شعر را به خاطر بلبل باغ گفته. (''معنی دیگر:'' این صدای بلبل باغ است)»
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه مازرون، آلبوم جینگاپس ته کوئی
|-
|
خط ۲۴۸:
:[و] یارعلی برنج سرد با دو تا پیاز پلاسیده (بخورد)
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز،نکونام، آلبوم مازرون دو
|-
|
خط ۲۹۵:
:برو پیش برج‌علی تا یاد بگیری چطور نان را بچسبی و بزنی تنگ سفره.
:علم تو در دوشنبه بازار به اندازه مثقالی «چسنه انجیر» نمی‌ارزد.
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه من و مه دل، آلبوم چل سال عاشقی
|-
|
:مه ره گانّه که «کی هستی؟ تنه نوم مردم تِک ره رج نی‌یه.
:ته زوون سرخِ قلم، ته کتاب سوزِ گلام.» گانّه «پر بیّه اِما جه ته کلام»
:مه ره مشت هسته جواب.
:گوش همه دره دار تِک، اینه وندمبه شه تِک،
:گامبه حیفه میرزعمو پیرسری بوّه لوتِک.
|
:به من می‌گویند «تو کی هستی؟ اسمت روی زبان مردم نمی‌چرخد.
:زبانت قلمی سرخ و کتابت درد برگ‌هاست» می‌گویند «ما از کلامت پر شدیم»
:من جواب خوبی برایشان دارم
:[ولی] گوش‌های همه بالای درخت است، برای همین دهانم را می‌بندم،
:[به خود] می‌گویم حیف است که ''میرزعمو'' در عهد پیری با لگدی طرد شود.
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه تعزیه، آلبوم مازرون
|-
|
:تکیه‌پیش، اربابِ پیش، تیسابه‌لینگ و لختِ کینگ،
:وشنا بتیم، سر چرخه‌تو، لوش ِفتو، چشم انتظار منه عجز و نالونه،
:تا مندلیِ دَسِّ بـِن پرپتو بوّم،
:که مَثِل حسین ِخون خاطره‌دار بوّه و حق به جانبون عزاپلا ره بخارن.
:تن زره، سر سبزه شال، کل‌تِکِ شمشیر به مه دَس
:اتا نهب به مندلی، اما ونه گرز دره مه خسّه تنِ پِشت.
:ای دِباره فحش و کتره، ای ته شمرِ نا به کار، روسوخته مار،
:مه پی‌یر صاحب شمشیرِ دِ دم، آخه چه گیرنی مه دم؟
:منه گپ تموم نیی، چو بموئه.
:اسا من شمر و حوسین به جا نیارمه.
:اگه شمر مندلی و حوسین مظلوم منمه،
:همه دونّه که حوسین داشتی-نداشتی ره هدا مندلیِ دَس.
:دیگه بی دشتِ زمین، بی لت و لتکا، دیگه بی‌کس
:خلاصه اِندا-وِر-اندا که هاکردمه،
:بدیمه شمرِ نِنا ره ونه من چک-چکی بَیرِم هنیشندم - غلطه - ونه عزا.
:تا بدونن که مه ره فاطمه بزا.
:سر اِرِب کامبه رو به مندلی:
:«شمر ملعون، ای خنازیل به گلی،
:گو ره بَیتی، ئو ره بَیتی، طارم نو ره که بَیتی،
:تِرش هَلی و سِرخ سه، سره‌پیش لیمو ره که بَیتی،
:روز روشند نمونسته، تاریکِ شو ره که بَیتی،
:خا اسا وقته که حوسین ره برسندم ونه بسوته حق
:ته شه دار گردنِ شق.»
|
:در حیاط حسینیه، نزد ارباب، با پای پیاده و کون لخت،
:با شکمی گرسنه، با سرگیجه و لبی افتاده، چشم انتظار عجز و ناله‌ی من هستند،
:تا زیر دست ممدلی مشت و لگد شوم.
:که مثلاً خون حسین خاطره‌دار شود و حق به جانبان غذای عاشورا را بخورند.
:بر تن زره، بر سر شالی سبز و بر دستم شمشیری دروغین
:نهیبی بر ممدلی می‌زنم ولی گرز او بر پشتم است.
:باز فحش و رجزخوانی است، ای شمر نا به کار، فلان‌فلان شده،
:پدر من صاحب ذوالفقار است، چرا جلویم را می‌گیری؟
:حرفم تموم نشده، چوب را می‌کوبد.
:حالا من شمر و حسین را به جا نمی‌آورم،
:اگر شمر ممدلی و من حسینم،
:همه می‌دانند که حسین همه داشته‌هایش را به ممدلی داده.
:دیگه نه زمینی، نه دشتی و نه کسی برایش مانده.
:خلاصه سبک-سنگین که کردم،
:دیدم باید مادر شمر را از دو پا بگیرم - غلطه - بنشانم به عزایش.
:تا همه بدانند مرا فاطمه زاییده.
:سرم را کج می‌کنم به سوی ممدلی:
:«شمر ملعون، ای لعنتی،
:گاو را که گرفتی، آب را گرفتی، طارم امساله را گرفتی،
:آلوچه ترش، سیب سرخ و لیموی حیاطم را هم گرفتی،
:روز روشن برایم نماند، شب تاریک را هم گرفتی،
:خوب حالا وقتش شده که حسین مظلوم را به حقش برسانم،
:ای گردن کلفت عوضی»
|}