کیوس گوران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
خط ۱:
'''[[W:کیوس گوران|کیوس گوران]]''' (۷ خرداد۱۳۱۷ هجری شمسی-تاکنوناکنون) خواننده‌ای [[مازندرانی]] است.
 
== شعرها ==
== نقل‌قول‌ها==
* چندی از اشعار همراه با ترجمه فارسی:
{|class="toccolours" cellpadding="10" rules="cols"
خط ۲۰:
|-
|
:آخ...آخ… تِک ره بتتر که دَوِندِم تا که نوِّن «ته زوون چنده درازه؟»
:شرح درد و ناخِشی هم اگه نوّه، یک-دِ صد مسئله دارمی که قلم‌زن ونه بَیره بَزِنه پشو-پشو. تا نمونده، نکنه بوّه دِشو.
|
:آخ...آخ… بهتر که دهنم را ببندم تا نگویند «زبانت چقدر دراز است؟»
:شرح درد و مریضی‌هایم که نباشد، دو صد مسئله می‌ماند که قلم‌زن باید بگیرد و بررسی‌اش کند. تا نماند و مانند دوشاب شود.
|-
خط ۳۷:
:اینه که رت‌ته گِنی، شه کلّه توم گت‌ته گنی.
:نخه چو ماز کِلی. تنه دَس وانه گِلی»
:گامبه «آی گجِ زنا...زنا… وقتی این بی‌خون بَیی دَس وانه گردِنِ وبال، بل که بَیرن هاکنن هر دِ ره نال.
:آخ که مه سر ره بخره مه ولِ دَس، که نوو تنه دِل ونه سه پس.
:رو به دیفار آخه من شاعرمه.
خط ۴۸:
:اگه امروز هزنم سرخ پتی ره شه گلی.
:سر من مه دم ره نی،
:خا دیگه توتندی‌یه...توتندی‌یه…
:تا که تو دارمه و سر زنده زله،
:سر ره یارمه که هارشم این دله،
:کی بمرده وشنایی، که خارنه تیرنگ ره ناشتایی.
:... میرزعمو ته خاطری ونده تِک
:مِجِنه پتک-پتک
:هرچی باتمه، ته بائو توتندی‌یه
خط ۶۱:
:من خودم می‌دانم که از فشار سخن نوهٔ کربلایی رضا اینطوری شدم.
:در حقیقت دیوانه شدم.
:اما زلیخایم می‌گوید استامینوفن را حتماحتماً بخور
:می‌گوید «تب کرده‌ای، هذیان توست که با خودت حرف می‌زنی و می‌نویسی.
:و این قدر چرت و پرت می‌نویسی و پایت را از گلیمت دراز می‌کنی.
:چوب را در کندوی عسل فرو نکن، دستت خونی می‌شود.»
:می‌گویمش «آخه زن گیج من...من… وقتی که این دست لعنتی را می‌توان وبال گردنی کرد، بگیر هر دو را آویزان کن.
:این دست به سر من بخورد که تو برای آن دلواپس نباشی.
:رویم به دیوار، مثلامثلاً من شاعرم.
:تا کی قلمم زلف تو را وصف کند؟
:چقدر باید با مداد سر کچلم را بخارانم؟
خط ۷۶:
:اگر امروز دهانم را ببندم.
:به سرم قسم که جلویم را نگیر،
:خوب دیگه هذیان است...است…
:تا زمانی که سرگیجه دارم و سرم داد می‌کشد،
:سرم را به درون می‌آورم،
خط ۹۹:
|
:مازنی هرکجا باشد،
:همینجاهمین‌جا باشد، یا خارج،
:تندرست باشد، به سلامتی راه برود،
:باز هم [از دلتنگی] برای مازندران ناخوش است.
خط ۱۴۰:
:اما ای فارسی گپ زنّی منه مازنی جا
|
:چهل سال است که همسر منمنِ ِمازندرانیمازندرانی هستی و هنوز هم با من فارسی حرف می‌زنی
:چهل سال است که هر سال برایت چندین بار شعر و سرود می‌سرایم
:به فارسی هم می‌سرایم
:چهل سال است که با توام،توأم، ولی زبانم تغییری نکرده
:دلم پیش تو بود و زبانم پیش خودم
:مواظبش بودم تا آل نبردش، شغال نخوردش...نخوردش…
:تو خود می‌دانی که من با این زبان،
:بنفشه را رشد می‌آورم، چشمه را جوش می‌آورم، نیلوفر را پروار می‌کنم
خط ۱۵۷:
:اما خدا شاهد است
:اگر بر تو کم نبوده باشد، بر من خیلی راحت نگذشت
:چه می‌کردم با زبان تو، که فارسی را بر دهانم فرو کردیفروکردی.
:چهل ساله پیش وقتی می‌گفتم «ته بلا مه سر»، ''(درد و بلات به سرم بخوره)''
:به من چشم‌غره می‌رفتی،
خط ۱۶۷:
:حالا هم «کرک» را از داخل خانه پر می‌دهی و هم «پرک» کتم را می‌تکانی.
:حالا تو خود من شدی،
:اما هنوز با منمنِ ِمازندرانیمازندرانی فارسی حرف می‌زنی.
|-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه پئیز، آلبوم مازرون دو
خط ۱۷۳:
|
:پئیزماهه، مه ره هاجیش دکته، دل سروشته، مه ره هم پیش دکته.
:بموئه زرد خزونخزونِ ِکوچه‌بار،کوچه‌بار، سر بیارده تا مه سره‌پیش دکته.
:شومبه هارشم چتی‌ئه سوزِ چنار، چه بخوشته، چه ونه ریش دکته؟
:بدیمه لرزنه ازّار و پئیز، فکر اون زردِ انار شیش دکته.
خط ۱۸۴:
:مه گمون، اِفتابه وه، نا که گلام.
:آسمون جا بلاتشویش دکته.
:مه ره هولِ توتراکِ تیره‌ما...تیره‌ما…
:یاد اون چچکلِ کِل‌پیش دکته
:باتمه «میرزا، لک و لا ره گرم هاکن،
خط ۲۰۱:
:از نظر من، این‌ها خورشیدند، نه برگ.
:بلاتشویش ''(یا بلاتشبیه)'' از آسمان نازل شده.
:من از ترس توفان‌های تیره‌ماه...تیره‌ماه…
:یاد آن هیزم نیم‌سوخته‌ینیم‌سوختهٔ حیاط افتادم،
:[به خودم] گفتم «میرزا، بساط و رخت‌خوابت را گرم کن،
:تا زمستان از تو پیش نیفتاده.»
|}-
 
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه زوون‌درازی، آلبوم چل سال عاشقی
|}
 
=== دربارهٔ سانسور===
* بخشی از شعر ''زوون درازی'': این شعر بخشی از شعری انتقادی از کیوس است که '''زوون درازی''' (به فارسی: زبان درازی) نام دارد، که در آلبوم [[چل سال عاشقی]] قرار داشت. این شعر به علت گذر از سانسور، در کتابچهٔ چل سال عاشقی با نام «حرف دل» عنوان شد و بر خلاف دیگر اشعار ترجمه نگشت. زبان درازی انتقادی به سانسور نمودن اشعار و ترانه‌ها در ایران است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.mazandnume.com/?PNID=V10524|عنوان=چل سال عاشقی|زبان=فارسی و تبری|ناشر=مازندنومه|تاریخ بازدید=۱۳۸۹/۳/۸}}</ref>
{|
|+
! متن شعر طبری
! ترجمه فارسی
|-
|
:وقتی خامبه حرف دل بزنم نیمه مجاز
:وختی که شونی زمر تا بییرم زوون ره گاز...گاز…
:مه ره کلاغ چینده ممیز، انه خط زنده مه شعر ره
:چنده اینجه بکشم ممیزِ وشیلِ ناز؟!
:اینجه هرکس سر هاده شه سه کیجاجان راحته
:دِ کرور چاپ بونه شعر بی‌جواز و باجواز...باجواز…
|
:وقتی می‌خواهم حرف دلم را بزنم مجاز نیستم
:وقتی می‌خواهیم صدا را به اوجش برسانیم مجبوریم زبانمان را گاز بگیریم...بگیریم…
:کلاغ (حیوان شومی) برایم خط مشی می‌گذارد، می‌آید و شعرم را خط می‌زند
:چقدر باید اینجا از این خطِ ممیزِ نازک (پر از قوانین دست و پاگیر) تبعیت کنم؟!
:اینجا هرکس برای خودش دخترجان (مجاز از تمام اشعار عاشقانه) بخواند راحت است
:شعرهای مجاز و غیرمجازی بسیاری چاپ می‌شوند...می‌شوند…
|+-
!colspan="2" bgcolor="coral"|بخشی از قطعه زوون‌درازی، آلبوم چل سال عاشقی
|-
{|
:شونه صد کش دیره شهر امما نوینه شه خدا
:این خدا نیشته منه گاله به سر نا که حجاز
:وقتی ناامنه شمه دیّن و من دومبه وه ره
:مسّه توف شندنه تاریخ بَییرم زوون ره گاز
:من نلمبه بندِ واش بَیره شمه ککیِ حق
:من ورا کمبه شمه لتکا دله چور و چماز
:لینگِ نلمه مَهرِ دم، دستِ شه کنگلی کِلی
:دومبه باد یارنه آدم ره زهر ئ اینتی مهر ؤ ماز
:امّا نلمه ضربعلی شام بخره وره کباب
:یارعلی بچا پلا با دِ تا بپلاسته پیاز
|
:بارها به شهر دور می‌رود ولی خدایش را نمی‌بیند
:این خدا بالای سر منی نشسته که خانه‌ام گالی‌پوشی است.
:وقتی بودن شما امینیت ندارد و من این را می‌دانم،
:تاریخ به من تف می‌اندازد اگر زبانم را گاز بگیرم.
:من اجازه نمی‌دهم که علف هرزه حِق نیلوفر را بگیرد.
:من از باغچه شما علف‌های هرز را می‌زدایم
:پا را کنار مار و دست را در لانه زنبور قرار نمی‌دهم
:می‌دانم که زهر اینگونه مار و زنبور، ورم ایجاد می‌کند
:اما اجازه نمی‌دهم که ضربعلی شام کباب بره بخورد
:[و] یارعلی برنج سرد با دو تا پیاز پلاسیده (بخورد)
|}
 
* بر اساس مقررات موجود ، ناچار بودم بدنبال ناشری باشم که بتواند برای اخذ مجوز و تنظیم و تدوینش اقدام کند.در آغاز رغبتم نبود به دست چینی شعر – وقطعاتی که اکابر مسئول را خوش بیاید...! من که از اول انقلاب به سرود تبری رو آوردم نمیتوانستم باور کنم مضایق ماضی به قوت خود باقی اند ! من مجموعه ای از فریاد های رها شدهٔ مردم سرزمینم را داشتم که از پسِ قرون سخت و ستمگر برمی خواست پس دلیلی –انتظاری و توقعی نداشتم که با دستِ خود ، مجبور به بستن حنجره شعر بشوم ...!اما دریغ که جز اینم چاره ای نبود !!!<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://web.archive.org/web/20170328104159/http://www.mehrava.com/talks/341-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%B3-%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86.html|زبان=فارسی|عنوان=مصاحبه با استاد کیوس گوران|تاریخ= 28 دی 1395|ناشر=مهرآوا}}</ref>
== نقل‌قول‌ها ==
* ناشران خودسانسور شدند، اگر قرار است تشخیص خوب و بد به مردم واگذار شود ممیزی به جای نویسنده و مردم، فکر نکند و سانسور را انجام ندهد. از مسئولان هیچ گلایه‌ای نمی‌کنم، چون آن‌ها در فشار هستند و انتقاد به مسئولان هر دوره را نمی‌پسندم چراکه مردم را دچار دلهره می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.mazandnume.com/fullcontent/39619/%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%B3-%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%D9%88-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D9%88%D9%85-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AF/|زبان=فارسی|عنوان=کیوس گوران با دو آلبوم جدید می‌آید|تاریخ=|ناشر=مازندنومه}}</ref>
* بر اساس مقررات موجود ،موجود، ناچار بودم بدنبال ناشری باشم که بتواند برای اخذ مجوز و تنظیم و تدوینش اقدام کند. در آغاز رغبتم نبود به دست چینیدست‌چینی شعر – وقطعاتی که اکابر مسئول را خوش بیاید...بیاید…! من که از اول انقلاب به سرود تبری رو آوردم نمیتوانستمنمی‌توانستم باور کنم مضایق ماضی به قوت خود باقی اند ! من مجموعه ای از فریاد هایفریادهای رها شدهٔ مردم سرزمینم را داشتم که از پسِ قرون سخت و ستمگر برمی خواستبرمی‌خواست پس دلیلی –انتظاری و توقعی نداشتم که با دستِ خود ،خود، مجبور به بستن حنجره شعر بشوم ...!اما دریغ که جز اینم چاره ای نبود !!!<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://web.archive.org/web/20170328104159/http://www.mehrava.com/talks/341-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87مصاحبه-%D8%A8%D8%A7با-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AFاستاد-%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%B3کیوس-%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86گوران.html|زبان=فارسی|عنوان=مصاحبه با استاد کیوس گوران|تاریخ= 28 دی 1395|ناشر=مهرآوا}}</ref>
* ناشران خودسانسور شدند، اگر قرار است تشخیص خوب و بد به مردم واگذار شود ممیزی به جای نویسنده و مردم، فکر نکند و سانسور را انجام ندهد. از مسئولان هیچ گلایه‌ای نمی‌کنم، چون آن‌ها در فشار هستند و انتقاد به مسئولان هر دوره را نمی‌پسندم چراکه مردم را دچار دلهره می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.mazandnume.com/fullcontent/39619/%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%B3کیوس-%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86گوران-%D8%A8%D8%A7با-%D8%AF%D9%88دو-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D9%88%D9%85آلبوم-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87تازه-%D9%85%DB%8Cمی-%D8%A2%DB%8C%D8%AFآید/|زبان=فارسی|عنوان=کیوس گوران با دو آلبوم جدید می‌آید|تاریخ=|ناشر=مازندنومه}}</ref>
 
== دربارهٔ او ==
سطر ۲۴۱ ⟵ ۲۶۱:
** '''ترجمه:''' مگر می‌شود مانند آن دریای ژرف بالامرتبه شوم؟ /یا مانند آن درخت آزاد درون سایه، پوست-پوست شوم؟ ''(ایهام میان درخت آزاد و عزادار)''//من و او فاصلهٔ بسیار زیادی با هم داریم/من می‌بایست کور می‌شدم یا به جای او کر می‌شدم.
* دکتر حسین اسلامی:<ref>[http://sarishenasi.com/index.php/fa/component/content/article/2-2014-03-15-16-49-05/61-2014-04-03-13-26-01 سایت ساری شناسی]</ref>
** ''کبلائی، تاریخ پِرِ وَنگه/همین وَنگ و وا شادتی دِنّه که اِما گَلی داشتِمی - وَنگِ سَر دامی – /اِسا اَگه گوش دارِتِک دَیّه، /اِما شِه تکلیفّ انجام هِدامی… !/پس تِه گَلیِ دور، /اِما اَگه بیصتا نیشتِمی، /مید به تِه گَلی و تِه وَنگِ وا دارمی… /پس تاریخّ پِر هاکن/تا فردا اِمارِ نَوّن که چه لال بینی…؟''
** '''ترجمه:''' کبلائی!/تو تاریخ پر آواز هستی/این فریادهای تو شهادت خواهند داد که ما حنجره داشتیم و فریاد سرمی‌دادیم/حالا اگر گوش شنوا بالای درخت پنهان بود/ما به تکلیف خود عمل کردیم/پس بازهم قربان آن حنجرهٔ تو/ما اگر ساکت می‌نشینیم/امید به فریاد تو و حنجرهٔ تو داریم/پس تاریخ را پر از این فریاد کن/تا در فردای تاریخ نگویند که لال بودیم.
 
سطر ۲۴۷ ⟵ ۲۶۷:
{{ویکی‌پدیا}}
 
==پاورقی پانویس ==
{{پانویس}}