دجال (نیچه): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳:
== گفتاوردها ==
* «روحانی با سختگیری و وسواس
* «در کلّ پدیدههای طبیعی زندگی، زمان تولد، ازدواج، بیماری و مرگ، تا چه رسد به مراسم قربانی (یعنی سر غذا)، روحانی سخن میگوید و سر و کلهای این انگل مقدس پیدا میشود تا آن مراسم را غیرطبیعی سازد یا به اصطلاح خودش تقدس بخشد، زیرا باید دانست که هر رسم اخلاقی، هر نهاد طبیعی (دولت، قانون، ازدواج، پرستاری از بیماران و یاری فقیران)، یعنی نیاز برخاسته از غریزه زندگی، خلاصه هر آنچه خود ارزشمند است، با این انگل وارگی روحانی (یا نظم اخلاقی جهان) از اساس بیارزش و ضّد ارزش میشود و در نهایت باید آن را تحریم کرد. این چنین برای
* «روحانی طبیعت را بیارزش میکند و تقدس آن را از بین میبرد و حیاتش تنها بسته به همین کار است.»
* «نافرمانبرداری از خدا، یعنی مخالفت با روحانی و قانون حال دیگر گناه نامیده میشود و راه آشتی مجدد با خدا بسیار ارزان و تضمین شدهاست، یعنی روحانی است که امکان رستگاری را فراهم میکند… اگر از جنبهای روانشناسی بنگریم، در هر جامعهای که بر پایه روحانیون شکل گرفته باشد، وجود گناه امری ضروری است.»
* «آنان اهرم قدرت هستند و از گناه، گذران زندگی میکنند و ارتکاب گناه امری لازم برای آنان است … والاترین اصل در این زمینه چنین است: خدا هر را که کفاره دهد، میبخشاید. به بیان ساده چنین میشود: آن کسی را میبخشد که تسلیم کشیشان باشد.»
* «بی شک امروزه همگان میدانند که متاله، روحانی، پاپ با هر جملهای که بیان میکند، نه تنها مرتکب خطا میشود، بلکه دروغ میگویید و دیگر آزادی آن را ندارد که از سر، بی گناهی، و ناآگاهی، دروغ گویید.»
* «
* «فرد روحانی را نیز به درستی شناختهاند، یعنی همان خطرناکترین گونه انگل و آن عنکبوت سمی واقعی زندگی … خود میدانیم و وجدان ما نیز امروزه آگاه است که اصلاً آن خیال پردازیهای هراسانگیز روحانی و کلیسا چه ارزشی دارد و به چه دردی میخورد و با آنها به آن حالت ننگ آور برای بشر رسیدهاند و از مشاهدهِ آنها احساس تنفر میکنیم.
* «مفاهیم جهان آخرت، روز قیامت، نامیرایی روح،
* «اگر اهمیت زندگی را نه به زندگی، بلکه به آخرت (یعنی به هیچ) حواله دهیم، اصلاً دیگر از زندگی اهمیت آن را گرفتهایم.»
* «آن دروغ بزرگ در باب نامیرایی فرد، هر خرد، هر سرشت نهفته در غریزه را نابود میسازد و هر آنچه در غریزهای نیک خواهانه، یاری رساندن به زندگی و تضمین گر آینده است، از آن زمان به بعد تنها تردید برمیانگیزد. چنین شیوهای زندگی که هیچ مفهومی ندارد، بدل به مفهوم زندگی میشود … دیگر حسن یاری رسانی، سپاس از نیاکان و اجداد، همکاری، اعتماد و یاری رساندن به رفاه همگانی و توجه به آنچه فایدهای دارد؟ (تنها یک امر ضروری است) ...»
* «این که هر کس چون روحی نامیرا با دیگری برابر باشد، این که در بین تمام موجودات، (تقدس) هر فرد اهمیتی یابد، این که آن خشک اندیشان کم شمار و نیمه دیوانگان بتوانند تصور کنند که به خاطر آنان قوانین طبیعت پیوسته زیر پا گذشته میشود. چنین زیاده روی در خود ستایی تا سر حد بینهایت و بی شرمی را نمیتوان به کفایت با تحقیر رسوا کرد.
* «این خواست بنیادین برای بهکارگیری مفاهیم، نمادها و اشارههایی که روحانی با رفتار خود در پی اثبات آنها است، نفی غریزهای هر گونه رفتار دیگر و هر نگرش دیگر به ارزشها و سود مندی نه تنها بر گرفته از سنت ، بلکه موروثی است و این ویژگی موروثی چون سرشت بر فرد تأثیر میگذارد.»
* «تمام بشریت،
* «بی شک اگر میتوانستیم
* «با داوری خدا، خود داوری میکنند، با شکوهمندی خدا، خویشتن را شکوهمند میپندارند، با مطالبهای فضیلتهایی که خود قادر به دستیابی به آن هستند و
* «میگویند: ما زندگی میکنیم و میمیریم و خود را فدای نیکی میسازیم (حقیقت، نور، ملکوت خدا)، ولی در حقیقت آنان کاری را میکنند که جز آن نمیتوانند انجام دهند. چون بزدلان دست و پای خود را جمع میکنند، گوشهای مینشینند و در سایهها چون سایهای به زندگی خود ادامه میدهند و این چنین وظیفهای را مطرح میسازند، یعنی فروتنی را رسالت زندگی خود و دلیلی برای پرهیزگاری میدانند … اه، عجب شیوهای فروتنانه، شرم آگین و پر شفقتی برای اثبات این فریب دارند! میگویند: (فضیلت تنها شاهدی بر صحت ادعای ماست)»
* «برای
== جستارهای وابسته ==
|