احمد شاملو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
اصلاح ارقام |
||
خط ۷۴:
** ''مجله فردوسی، شماره ۷۵۷، مورخ ۱۳/۱/۱۳۴۵''
* «برای مبارزه با جهل وتعصب، بایستی باورها و اعتقادات مردم را تغییر داد و یکی از آنها باور غلطی است که ما به «شاهنامه» پیدا کردهایم. شاهنامه پر از جعل واقعیتهاست … [[فردوسی]]، همنژادپرست و فئودال بود و کاری که در شاهنامه کردهاست عبارت است از دفاع از طبقه و گروه خودش…»
** ''
خط ۱۲۱:
'''** [[جواد مجابی]]
{{گفتاورد|«این را به یقین میگویم که «بامداد» از مرگ تواناتر است. صبح را مرگ خاموش نمیتواند کرد. غیبت شبانهاش، تنها فرصتی است کوتاه که در اعماق ظلمت تا فردا منتظر بمانیم اندیشناک، که دنیا بی روشنی او چه ملالانگیز است!... شاملو حماسهپرداز انسان پویا و مقاوم و مهربان این سرزمین است. شاعر این مردم خاموش اما بیناست که فرهنگ و بصیرتاش را در شعر و اسطوره از دستبرد یورشگران [[تاریخ]] ایمن داشتهاست. او با اعتلای زبان ادبی مکتوب در شعرش، هوشمندانه به ضرورت گسترش طبیعی این زبان ادبی به مدد زبان جاری مردم آگاهی یافت و شعرش را با ژرفکاوی در طول و عرض زبان فارسی، تا حد اعجاز آفرینشگری، ترکیب تقلیدناپذیری بخشید.»}}
'''** [[محمدرضا شفیعی کدکنی]]
{{گفتاورد|«شعر منثور یا سپید که هنوز هم فقط و فقط در شاملو و کارهای او قابل مطالعهاست، شعری است که میکوشد موسیقی بیرون شعر را بهیک سوی نهد و چندان از موسیقی معنوی و گاه موسیقی کناری کمک بگیرد که ضعف خود را از لحاظ نداشتن موسیقی بیرونی، جبران کند. اما از توفیق اینگونه شعر، به جز در کارهای درخشانی از احمد شاملو، هنوز مورد تردید است.»}}
'''** [[سعید پورعظیمی]]
{{گفتاورد|«دستاوردهای زبانی، ترفندهای شاعرانه، اسلوب ترکیب کلام و موسیقی حاصل از همنشینیِ ساحرانۀ کلماتِ سخته و رشکانگیزش علاوه بر نبوغ ذاتی، حاصل سالها ممارست در آموختن خمّ و چمّ زبانی بود که عاشقانه دوستش میداشت و «ناموس » خود تلقی می کرد... شاملو جانِ ستیزهگر داشت. تمام آنچه از او شخصیتی یکّه برآورد در ذاتِ سرکش اوست. شاعرِ معترضِ مخالفخوان در همهچیز و همهکس با دیدۀ تردید مینگریست و شالودۀ فکریاش بر نفی و انکار استوار بود... او در دلِ یک موقعیت تاریخیِ ویژه زیست که با روحیاتش سخت سازگار بود و شعرش را با رویکرد سیاسیاش آمیخته کرد... شاملو به خلاف بسیاری از معاصرانش توانست دورهای طولانی در اوج بماند. شعرهای پایانیِ او که حاصل تسلط عمیقش به زبان فارسی بود، نه چنان که به تکرار گفته و نوشتهاند «دشوار» است و نه «فلسفی»، شعرش هیچگاه فلسفی نبود... محبوبیت رشکانگیزش بهتنهایی نه مرهونِ شعرش بود، نه روزنامهنگاریاش، نه ترجمههایش، نه کار بزرگش در کتاب کوچه و نه جایگاهش در مقام پرچمدار روشنفکریِ معترض ایران؛ او آمیزهای از همۀ اینها و چیزی بیشتر بود. سیمای باشکوه و منحصربهفردش نیز در این محبوبیت مؤثر افتاد، همچنانکه صدای پُرطنین و سیگارسوختهاش جماعتی انبوه را شیفتۀ خود کرد؛ حتی رگبار بیامان توهین و اتهام از طرف رقیبان و مخالفانش پرّ کاهی از ابهت او کم نکرد و از قضا به محبوبیت افسانهایاش افزود. او همواره یک جستوجوگر و آزمونگر باقی ماند. پاسداشتِ کرامت و ارزشهای انسانی، هرگز خسته نشدن و به قلّههای فتحشده بسندهنکردن شاید بزرگترین آموزه و میراث او باشد.»}}
خط ۱۳۵:
'''** [[منوچهر آتشی]]، شاعر و منتقد، در بارهٔ نگاه شاملو به تودهٔ مردم مینویسد:
{{گفتاورد|«میگویم کشوری به ازهم گسیختگی، بزرگی و پهناوری ایران جای [[جنگ]] چریکی نیست. این کشور آن قدر بزرگ است که اگر یک چریک زد به کوه باید آنقدر همانجا بماند تا بمیرد و تازه چریکهای ما [[روشنفکر|روشنفکرانی]] بودند که هیچ چیز از زندگی مردم واقعی نمیدانستند و [[انقلاب]]ها نشان دادهاست آنها که فرار کردند از میدان روشنفکران بودند و هرکس که مقابل هجوم ماند و [[انقلاب]] را به پیش برد توده مردم بودند. اما نگاه شاملو به توده مردم این است که مردم همان بقالها و دوغفروشهای سرگذر هستند و اینها [[شعر]] مرا نمیفهمند و یک [[روشنفکر]] باید این را به آنها بفهماند. به نظر شما این توهین به مردم نیست»؟}}
سطر ۱۴۵ ⟵ ۱۴۲:
== منابع ==
'''''مجلۀ فردوسی'''''، شمارۀ ۷۵۷، مورخ ۱۳/۱/۱۳۴۵.
* '''''من بامدادم سرانجام'''''، [[سعید پورعظیمی]]، تهران، هرمس، ۱۳۹۶.▼
'''''روزنامۀ کیهان'''''، مورخ ۲/۲/۱۳۵۰.
* '''''بام بلند همچراغی''''': (با آیدا دربارهٔ احمد شاملو)، [[سعید پورعظیمی]]، تهران، هرمس، ۱۳۹۶.▼
'''''[[حافظ شیراز به روایت احمد شاملو]]'''''، تهران، نیل، ۱۳۵۴.
'''''[[درها و دیوار بزرگ چین]]'''''، تهران، مروارید، ۱۳۵۷.
'''''کیهان'''''، چاپ لندن، شمارۀ ۲۹۹، مورخ ۶/۲/۱۳۶۹.
'''''[[یکهفته با احمد شاملو در اتریش]]'''''، مهدی اخوان لنگرودی، تهران،مروارید، ۱۳۷۳.
'''''[[شناختنامهٔ شاملو]]'''''، [[جواد مجابی]]، تهران، قطره، ۱۳۷۷.
'''''[[ماهنامۀ حافظ]]'''''، شمارۀ یک، فروردین ۱۳۸۳.
'''''[[روزنامۀ شرق، دوشنبه، ۱۴ دی ۱۳۸۳، صفحۀ ادبیات).
▲
|