ناتالیا گینزبرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳:
 
== گفتاوردها ==
**=== ''نجواهای شبانه'' ===
* «حس می‌کرد در نگاهش محو می‌شود و احساس ناراحتی می‌کرد. دلش می‌خواست فرار کند و هم‌زمان تا ابد آن جا بماند.»<ref>ناتالیا گینزبرگ، نجواهای شبانه، ترجمهٔ فریده لاشایی، انتشارات دیگر، ۱۳۸۵.</ref>
** ''نجواهای شبانه''
 
=== والنتینو ===
* «مادرم می‌گفت: [[عشق]] بزرگترین هدیهٔ جهان به انسان است. اما من فکر می‌کنم که: «فراموشی» بزرگترین هدیهٔ جهان است، چرا که هیچ عشقی تا ابد نمی‌پاید و باید قدرتِ فراموش کردن آن به انسان‌ها داده شود…»<ref>ناتالیا گینزبورگ، والنتینو، ترجمهٔ سمانه سادات افسری، انتشارات باغ نو، ۱۳۹۳.</ref>
* «پدرها همیشه فکر و خیالاتی عجیب و غریب در سر می‌پرورانند. مثلاً پدرم فکر می‌کرد افسر نیروی هوایی می‌شوم. من و نیروی هوایی! من که نمی‌توانم حتی سوار چرخ و فلک شوم. چون اگر از آن بالا، پایین را نگاه کنم، سرگیجه می‌گیرم!»
* «سکسکه‌هایش از اعماق دلش برمی‌خاست. کف دستان لرزانش را بر روی لب‌ها فشار می‌داد. در قلبش نسبت به خود ترحمی تلخ و گزنده و به سیاهی شب احساس می‌کرد.»
 
=== شهر و خانه ===
* «در رابطه با مدیحه سرایی‌های تو، دربارهٔ دوستی‌مان، باید به تو بگویم که به آن خیلی اعتقادی ندارم و بنابراین نمی‌دانم چه کنم. دوست واقعی، نمی‌گزد و گاز نمی‌گیرد.»<ref>ناتالیا گینزبرگ، شهر و خانه، ترجمهٔ محسن ابراهیم، انتشارات هرمس، ۱۳۸۰.</ref>
* «من آدم مهمان نوازی نیستم. نه دوست دارم در خانه مهمان داشته باشم و نه در خانهٔ کسی مهمان باشم.»
* «راستش آدم در بزرگ‌سال نباید نیازمند حمایت باشد. اما شاید نه تو نه من نه پی یه رو هرگز بزرگ نشده‌ایم. فقط چند تا بچه هستیم.»
* «فکر کردن به کسی که معلوم نیست کجاست وحشتناک است.»
* «زن‌های کوچک همیشه شانس‌های بزرگ دارند.»
* «هر کس هر موقعی که بخواهد می‌تواند چیزهایی را بفروشد یا به دیگران بدهد اما هم چنان برای همیشه آن‌ها را درون خودش حفظ کند.»
 
== جستارهای وابسته ==
* [[دیروزهای ما]]
* [[فضیلت‌های ناچیز]]
* [[میشل عزیز]]
 
== منابع ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{پانویس}}
{{ناتمام}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:گینزبرگ، ناتالیا}}
[[رده:اهالی ایتالیا]]
[[رده:نویسندگان ایتالیایی]]