امیرخسرو دهلوی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''[[W:امیرخسرو دهلوی|امیرخسرو دهلوی]]'''، شاعر فارسیگوی هند، ([[W:۶۵۲ (هجری قمری)|۶۵۲]] - [[W:۷۲۵ (هجری قمری|۷۲۵
== دارای منبع ==
===دیوان اشعار===
* «آب که میلش هـمه زی پستی است // در پُریش لاف زبردستی است// آبگهرهای کهن را مجوی// دُرّ چو کهن گشت شود زردروی//زنده
* «آتش چو به شعله برکشد سر// چه هیزم خشک و چه گل تر»
* «آدمی است از پی کاری بزرگ // گرنکند، اوست حماری بزرگ»
* «آدمـیان را سخنی بس بود // گـاو بود کش خله در پس بود»
* «آن دیو بود نه آدمیزاد// کز اندُه دیگران شود شاد»
* «آن که
* «آن که خود را شناخت نتواند// آفریننده را کجا داند»
* «آنکه نداند رقمی بهر نام// به زفقیهی که بود ناتمام»
* «بود قطره آب، طوفان مور//
* «
* «به
* «چو بر خود نداری روا نشتری // مکش تیغ برگردن دیگـری»
* «خر ِ مانده کز ریش نالان بود// چهسود ار زدیباش پالان بود// چو کاهل بود ناقه در خاستن
* «خریدار دُر گرچه باشد بسی // سفالینه را هم ستاند کسی»
* «داشت شبانی رمه در کوهسار // پیر و جوان گشته از او شیرخوار// شیر که از بز به سبـو ریختی //آب در آن شیـر درآمیختی// بردی از آن آب طمـع هم به شیر // نقـره ستاندی چو
* «در فتنه بستن، زبان بستن است // که گیتی
* «روز بیآبی آسیا از شاش موشی گردد// در گاه تنگی شبان از بز نر نیز دوشد»
* «صد رحمـت ایزدی برآن مـرد// کز کیسه خود بود جوانمرد»
خط ۲۷:
* «گفتهاند آنچنان که باید گفت //از پس مرده بد نشاید گفت»
* «لیکن آخر زنی و هیچ زنـی // نتوان داشت محرم سخنی// زن که در عقل باکمال بود// راز پوشیدنش محال بود»
* «مردن آدمی
* «هفت و نُه این صنم عشوهساز // عقلفریب آمد و بُرنانواز»
|