بازی تاج‌وتخت (رمان): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲:
 
== گفتاوردها ==
 
::بران چنان غرق در افکارش بود که متوجه باقی افراد گروه نشد، تا زمانی که پدرش به او رسید و پرسید: «حالت خوبه بران؟» لحنش خشن نبود.
 
::بران به او گفت: «بله پدر.» هیبت پدر در مقابل او با آن همه خز و چرمی که به تن داشت و سوار بر آن اسب زیبای جنگی مانند یک غول بود: «راب میگه اون مرد با شجاعت مرد، اما جان میگه ترسیده بود.»
ند استارک :
::پدر پرسید: «تو چی فکر می‌کنی؟»
 
::بران به این موضوع فکر کرده بود: «ممکنه یه مرد در حالی که ترسیده، هنوز هم شجاع باشه؟»
برام عجیبه که یه نفر برای محبتی که هیچ‌وقت در حقش نداشتم، عاشقمه
::پدرش گفت: «در واقع این تنها زمانیه که یه مرد شجاعه…»
و این همه آدم، برای بهترین کارم
همیشه بهم توهین می‌کنن!
 
.
 
ند استارک :
 
سعی کن نجنگی
ولی اگه مجبور شدی
حتماً پیروز شو!
 
.
 
تیریون لنیستر :
 
تو مهمترین چیز در مورد روسپی‌ها رو فراموش کردی، نمیشه اونا رو خرید، فقط میشه اجاره‌شون کرد!
 
.
 
لیتل فینگر :
 
مهم نیست که ما چی می‌خوایم
وقتی اون رو بدست بیاریم
اون‌وقت یه چیز دیگه می‌خوایم…
 
.
 
تیریون لنیستر :
 
تو خیلی مهربونی…
یه روز این موضوع تو رو به کشتن میده.
 
.
 
جان اسنو / منس رایدر :
 
جان اسنو: من فکر می‌کنم که داری یه اشتباه ناجور می‌کنی.
 
منس رایدر: داشتن این آزادی که بتونم اشتباه کنم، خواسته‌ی همیشگیم بوده!
 
.
 
دنریس تارگرین :
 
دفعه‌ی بعدی که دستت رو روی من بلند می‌کنی
آخرین باریه که دست خواهی داشت!
 
.
 
لرد بیلیش به سانسا :
 
مهم نیست که ما چی مخایم هر وقت به دستش میاریم یه چیز دیگه میخایم .
 
.
 
رمزی بولتون درمقابل جان اسنو قبل نبرد :
 
رمزی : من ارتشم شش هزار نفره تو حتی ارتشت نصف ارتش من نیست
جان اسنو: آره ارتشت بیشتره ولی وقتی سربازات بفهمن حاضر نیستی براشون بجنگی حاضرن برات بجنگن؟
 
== منابع ==