محمد فرخی یزدی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جز صفحهٔ جدید: '''فرخی یزدی'''، به نام اصلی '''میرزا محمد''' فرزند محمدابراهیم یزدی، شاعر و روزنامه‌نگا...
 
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[W:فرخی یزدی|فرخی یزدی]]'''، به نام اصلی '''میرزا محمد''' فرزند محمدابراهیم یزدی، شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه. زادروز([[W:۱۳۰۶ (هجری قمری)|۱۳۰۶ هجری قمری]]) در یزد. فرخی در سال ([[W:۱۳۱۸ (خورشیدی)|۱۳۱۸ هجری شمسی]]) در زندان تهران درگذشت.
 
== دارای منبع ==
* «آقای خدایارخان میرپنج، با اخذ حقوق منصب خود، به چه دلیل ریاست کل مالیات غیر مستقیم و خالصجات را اشغال نموده و یک نفر نظامی را به این شغل مهم کشوری، چه صیغه میتوان نامید؟»
** روزنامه طوفان - شماره دهم سال دوم، خطاب به سردار سپه/ ۱۳۰۱ هجری شمسی
* «آن پابرهنه را که به دل حرص و آز نیست// [[سرمایهدار]] دهر چو او بینیاز نیست»
** ''دیوان غرلیات''
 
* «...باز هم قوامالسلطنه مانند جغد شومی در این ویرانه به تخت نشسته و منتظر است که اضمحلال و انهدام ایران باستانی را با چشم حریص و مرگبار خود مشاهده نماید.»
** ''روزنامه طوفان - شماره ۳۱''
* «تا نشود جهل ما به [[دانش|علم]] مبدل// پیش ملل بندگی ماست مسجل// توده ما فاقد حقوق سیاسی است// تا نشود جهل ما به علم مبدل»
** دیوان غزلیات
* «اشراف عزیز نکته سنج من و تو// چون مار نشسته روی گنج من و تو// تا بی حس و جاهلیم یکسر تو و من// پپامال کنند دسترنج من و تو»
** در تشکیل کابینه مستوفی الممالک
 
* «ای دوست کلاه خویش را قاضی کن// در آتیه کار بهتر از ماضی کن// فرصت مده از دست و به هر قیمت هست// افکار عموم را ز خود راضی کن»
** در تشکیل کابینه مستوفی الممالک
* «پرد ز افق بر چرخ، فواره خون هر روز// تا غوطه زند خورشید از خون [[خیابانی]]
** طوفان- سال سوم، به مناسبت قتل محمد خیابانی
* «داشت امروز گر اسلام نگهبانی چند// یا مسلمانی چون بوذر و سلمانی چند// یا که مانند زبیر اشجع شجعانی چند// کی شد پامال از دست غرض رانی چند»
** دیوان غزلیات
* «در اول وهله پا فشردیم همه// گوی سبق از زمانه بردیم همه// از تفرقه بگسیخته شد چون صف ما// از مرتجعین شکست خوردیم همه»
** در تشکیل کابینه مستوفی الممالک
* «در جشن کارگر چو زدم فال انقلاب// دیدم به فال نیک بود حال انقلاب// من هم به نام خطه ایران سپاسگوی// بر قائیدن نامی و عمال انقلاب»
** ''مطلع منظومهای که در دهمین سال جشن انقلاب شوروی در آن کشور سرود''
* «دوش ایران را به هنگام سحر دیدم به خواب// وه چه ایرانی! سراسر چون دل [[عشق|عاشق]] خراب»
** ''تهران - ۱۳۲۹ هجری قمری''
* «دیدی که باغبان جفاپیشه عاقبت// برباد آشیانه چندین هزار داد// میخواست خون ز کشور دارا رود چو جوی// دستی که تیغ کید به جانوسیار داد»
** ''راجع به قرارداد وثوقالدوله/ ۱۹۱۹ میلادی''
«زندگي کردن من مردن تدريجي بود// آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم»
** دیوان فرخی/ حسین مکی
* «عشق در کوه کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت// جز به آزادی ملت نبود آبادی// آه اگر مملکتی ملت آزاد نداشت»
** دیوان غزلیات
«غرق خون بود و نمي مرد ز حسرت فرهاد// خواندم افسانه شيرين و به خوابش کردم»
** دیوان فرخی/ حسین مکی
 
* «قسم به عزت و قدر و مقام [[آزادی]]// که روحبخش جهانست نام آزادی// هزار بار بود به ز صبح استبداد// برای دسته پابسته، شام آزادی// به پیش اهل جهان محترم بود آنکس// که داشت از دل و جان احترام آزادی»
** دیوان غزلیات
* «مسکنت را ز دم داس، درو باید کرد// فقر را با چکش کارگران باید کشت»
** دیوان غزلیات
 
* «هرگز اسلام نبد خوار چنین پیش ملل// سیف سیف الله اگر داشت کنون حسن عمل»
** دیوان غزلیات
* «ور دشمن یک رنگ تو چون شیر بود// با رشته دوستی به زنجیرش کن»
** در تشکیل کابینه مستوفی الممالک
* «یک عمر در این محیط گردیم من// وین بوالهوسان را همه سنجیدم من// فهمیدنم این بود که از این مردم// در هیچ زمان نفهمیدم من»
** در تشکیل کابینه مستوفی الممالک
* «هرچه رأی از دل صندوق برون می آید// دادش از رأی خر و ناله اش از رأی خر است»
** دیوان غزلیات
* «هر خامه نگفت ناکسان را توصیف// هر نامه نکرد خائنان را تعریف// آن خامه ز پافشاری ظلم شکست// آن نامه به دست ظالمین شد توفیق»
** ''روزنامه ستاره شرق - شماره یک، ص. سوم''
* «هرکسی را نتوان گفت که صاحب [[هنر]] است// [[عشق|عشقبازی]] دگر و نفسپرستی دگر است»
** ''دیوان غزلیات''
 
== بدون منبع ==
 
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا با عنوان|محمد فرخی یزدی}}
{{میانبر}}
{{ناتمام}}
 
[[رده:شاعران|فرخی یزدی]]
[[رده:روزنامهنگاران|فرخی یزدی]]