* مگر می شودمیشود خورشید را کشت؟ مگر می شودمیشود باد را از وزیدن باز داشتبازداشت و [[باران]] را از باریدن؟ مگر می شودمیشود اقیانوس را خشک کرد؟ مگر می شودمیشود [[بهار]] را از آمدن باز داشتبازداشت و مانع روئیدن لاله هالالهها شد؟ و مگر می شودمیشود ملتی را تا ابد اسیر نگه داشت؟
=== استادیوم امجدیه تهران – خرداد ۱۳۵۹ ===
* هر کس که بخواهد [[آزادی]] هایهای [[انسان|انسانی]]، [[انقلاب|انقلابی]] و اسلامی را محدود بکند، نه اسلام، نه [[انسان]] و نه [[انقلاب]] را شناخته استشناختهاست. [[آزادی]] ضرورت دوام [[انسان]] در مقام [[انسان|انسانی]] است.
* [[تاریخ]] سیر تکامل خود را طی خواهد کرد و سرانجام معلوم خواهد شد که ظالم کیست و مظلوم کیست.
* ما برای بینایی خلقمان چه چشم هاییچشمهایی که باید از دست بدهیم. شمع هاییشمعهایی از چشم باید فراراه خلق برافروخت، از چشم بهترین [[فرزند|فرزندانش]]. بسوزید ای شمع ها،شمعها، بچرخید ای پروانه ها،پروانهها، ای پروانه هایپروانههای [[آزادی]]. شما خون بهایخونبهای [[بهار|بهاران]] راستین [[انقلاب]] را باید بپردازید و حالا این فصل لاله ریزان شماست.
* کیست که در برابر نسل پایداری و مقاومت، نسل مهدی رضایی هارضاییها و ناصر محمدی هامحمدیها بایستد و همچون شب تیره مغلوب صبح نشود؟ کاین همان چشمه خورشید جهان افروز است، چشمه [[حقیقت]] و روشنایی که از فاطمه امینی تا نسرین هانسرینها و پروین ها،پروینها، همچنان خونبار ولی دست افشان و پاکوبان ادامه خواهد داشت.
* ستارگان ما برآنند تا در فلک اجتماعی و [[سیاست|سیاسی]] این میهن طرحی نو در اندازنددراندازند. طرحی عاری از طبقات، عاری از بهره کشی،بهرهکشی، عاری از جهل، نادانی و اختناق و زنجیر.
* هر قلبی که از مجاهد پاره کنید و هر سری که بشکنید، هزار قلب و سر دیگر به جایش خواهد نشست. این منطق [[انقلاب]]، منطق توحید، منطق تکامل، منطق اسلام و منطق راه خدا و راه خلق است.
* در ازای آن همه خون و فداکاری حتی یک ساختمان را نتوانستند به ما ببینند. کی کار ما بند بوده به در و پیکر؟ کار ما بند بوده به قلب و جگر!