بیمار انگلیسی (رمان): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴:
=== بیمار انگلیسی ===
* «سراسر [[جنگ]] با بیماران بی شماری سروکار داشت و سعی کرده بود نقش پرستار را برای هر کدام به خوبی ایفا کند. «این یکی رو نجات خواهم داد. مردن او تقصیر من نبود.» اینها جملاتی بودند که در طی جنگ و جابه جایی از این منطقه به آن شهر در ذهنش زمزمه میکرد. از اربینو، آنگیاری، مونترچی، و تا فلورانس و کمی دورتر تا ساحل پیزا هر روز این حرفها از خاطرش میگذشت.»<ref>مایکل اونداتیه، ترجمهٔ زهرا طراوتی، انتشارات سبزان، ۱۳۹۴.</ref>
* «در بیمارستان پیزا برای اولین بار، بیمار انگلیسی را ملاقات کرد. مردی بدون صورت. پوستی پریده به رنگ آبنوس. تمام برگههای هویتش در آتش سوخته بود. بر قسمتهایی از صورت و بدن
* «[[زن]]، لحظه ای از کار باغچه دست میکشد و به دوردستها خیره میشود. میتواند دگرگونی هوا را حس کند. تندبادی با سر و صدای زیاد، در آسمان میپیچد و سروهای بلند را تکان میدهد. زن از تپه بالا میرود و به سمت خانه میپیچد. وقتی از چینهٔ کوتاه آجری بالا میرود، خیسی اولین قطرات باران را روی بازوهای برهنه اش حس میکند. از ایوان خانه رد میشود و به هال میرسد. در آشپزخانه توقف نمیکند، نگاهی گذرا میاندازد و از آن میگذرد.»
* «میمیریم، غنی از عشق و قبایل. آنچه بلعیدهایم، میچشد. بدنهایی که در آن وارد شدیم و چون رودهایی از خرد در آن شنا کردیم، شخصیتهایی که چون درخت بالا رفتیم، ترسهایی که در آن پنهان شدیم، چون غارهای متروک. میخواهم وقتی مردم بدنم نشانههایی از آن داشته باشد. کشورهای واقعی ما هستیم نه نقشههایی کشیده شده با اسامی مردان و زنان ثروتمند و مقتدر. ما تاریخهای مشترک هستیم، کتابهای مشترک. ما در تجربهها و لذتهایمان متعلق به خودمان نیستیم. تنها چیزی که خواستهام، قدم زدن درچنین مکانی بودهاست، با تو، در سرزمینی بدون نقشهها…»
|