هاروکی موراکامی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
ابرابزار |
||
خط ۶۲:
* «یک روزی آدم دلخواهتو پیدا میکنی ماری و یادمیگیری که باید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشی. من این طور فکر میکنم. پس کمتر از اینو قبول نکن.»
* «خاطرات مردم شاید مثل مواد سوختی باشه که می سوزونن تا زنده باشن.»
* «بگذار چیزی بهت بگویم، ماری. زمین زیر پای ما خیلی محکم به نظر میرسد، اما اگر اتفاقی بیفتد، زیر پایت راحت خالی میشود. اگر این بلا به سرت بیاید، کارت زار است: دیگر هیچی مثل سابق نیست. آن وقت تنها کارت این است که آن زیر تک و تنها تو تاریکی سر کنی.»<ref>هاروکی موراکامی، پس از تاریکی، ترجمهٔ مهدی غبرایی، انتشارات نیکو نشر، ۱۳۹۳.</ref>
* «راستش را بگویم من با خیلی مردها بودهام. اما به نظرم بیشترشان از ترس بود. میترسیدم کسی نباشد تا بغلم کند پس هیچ وقت نه نگفتم. همه اش همین. این جور هم خوابیها، هیچ ارزشی ندارد. تنها کارش این است که هربار تکهای از معنای زندگی را از بین میبرد.»
سطر ۹۱ ⟵ ۹۰:
* «کارهایی که یک نقص اساسی دارند به همین دلیل جذاب هستند _ یا دست کم ادمهای خاصی را به سوی خود جلب میکنند.»
* «مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند.»
* «میخواهم به یادِ من باشی، اگر تو به یادِ من باشی، عینِ خیالم نیست که همه فراموشم کنند!»
* «مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند. وقتی توفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از توفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت…!»
سطر ۱۱۸ ⟵ ۱۱۶:
:: «انیشتین! آره، حتماً.»
:: «منظورم این نیست که فراموشکارم، راستش چیزایی رو که دوست نداشته باشم فراموش میکنم.»
=== جنگل نروژی ===
{{اصلی|جنگل نروژی (رمان)}}
* «اگر فقط کتابهایی را بخوانی که بقیه میخوانند، تنها میتوانی به چیزهایی فکر کنی که همه فکر میکنند.»<ref>هاروکی موراکامی، جنگل نروژی، ترجمهٔ م. عمرانی، انتشارات آوای مکتوب، ۱۳۹۵.</ref>
* «مرگ وجود دارد، نه به عنوان نقطهٔ مقابل زندگی، بلکه به عنوان بخشی از آن.»
== دربارهٔ او ==
سطر ۱۳۹ ⟵ ۱۴۲:
* [[جنوب مرز غرب خورشید]]
* [[کتابخانه عجیب]]
* [[جنگل نروژی (رمان)|جنگل نروژی]]
== منابع ==
|