گابریل گارسیا مارکز: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴:
* «مردم برای بیشتر ترسیدن باید کمتر بفهمند…»
* «همیشه سختترین جای کار اینه که تظاهر کنی هیچی نشده…»
* «دستور داد تا دو هزار بچهای که در تقلب بلیط بخت آزمایی ریاست جمهوری که به زور از آنها استفاده شده بود تا همیشه بلیط ریس جمهور برنده شود را بازداشت کنند پیش از سپیده دم سوار بر کشتی ای پر از سیمان کنند و آنها را در حالی که آواز میخوانند تا مرز آبهای آزاد ببرند و با مقداری دینامیت به دنیای دیگر روانه شان کنند. بدون درد و رنج! وقتی سه افسر مأمور پس از ارتکاب جنایت مقابلش خبردار ایستاده و گفتند؛ ژنرال عزیز دستورتان اجرا شد، به آنها دو درجه اعطا کرد و به نشان خدمت صادقانه و وفادارانه صلیب به سینه شان نصب نمود. سپس فرمان داد سه افسر بدون مراسم رسمی تیر باران شوند. (آخر دستورهایی هست که میتوانی صادر کنی ولی نباید اجرا شود طفلک بچهها)»
=== عشق سالهای وبا ===
خط ۶۸:
=== زندهام که روایت کنم ===
* «بعضی وقتها بین کاغذهای قدیمی، عکسهایی پیدا میکنم که عکاسانِ خیابانیِ حوالی کلیسای سن فرانسیسکو از ما میگرفتند و احساس ترحمی مهارنشدنی بر وجودم چیره میشود؛ چون به نظرم نمیرسد عکسهای ما باشند، بلکه تصور میکنم کسانی که در عکس میبینم پسرانمان هستند، در شهری محصور و با دروازههای بسته که در آن هیچ چیز آسان نیست و از همه دشوارتز تابآوردن تنهایی و تحمل عصرهای بی [[عشق]] یکشنبهاست.»<ref>از «زندهام که روایت کنم» ترجمهٔ کاوه میرعباسی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۳.</ref>
* «کسی که با اتوبوس سفر میکند نمیداند کجا میمیرد.»
* «تا نوجوانی ذهن بیشتر متوجه آینده هست تا گذشته.»
* «فقط باید کتابهایی بخوانیم که ما را مجبور کنند باز به سراغشان برویم.»
* «زندگی آنچه زیستهایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده و آن گونه است که به یادش میآوریم تا روایتش کنیم.»
== دربارهٔ او ==
|