آرتور شنیتسلر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷:
:: «امکان ندارد. خیلی خطرناک است»
:: «چی شد؟ همین یک دقیقه پیش خیال داشتی … مرا سزاوار بدانی. البته که امکان دارد»
:: ناختیگال فکرکنان به فریدولین چشم دوخت. «با این سر و وضعی که تو داری اصلاً شدنی نیست، چون همه لباس مبدل دارند، مردها و زن‌ها. صورتک و از این چیزها همراه داری؟ نه، ممکن نیست. شاید دفعهٔ بعد. حتماً یک راهی پیدا می‌کنم» گوش تیز کرد و دوباره از لای پرده به خیابان چشم دوخت. بعد آسوده‌خاطر گفت: «کالسکه آمد. خداحافظ»<ref>در آرتور شنیتسلر، بازی در سپیده‌دم و رؤیا، ترجمهٔ [[علی‌اصغر حداد،حداد]]، انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۸.</ref>
----
:: فریدولین به روی آلبرتینه خم شد. در چهره خاموش او با آن دو چشم روشن و درشتی که اینک صبح در آن طلوع می‌کرد، ناامید و در عین حال امیدوار پرسید: «آلبرتینه چه کنیم؟»