هاینریش بل: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
[[Image:Bundesarchiv B 145 Bild-F062164-0004, Bonn, Heinrich Böll.jpg|thumb|left|یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند، در حالیکه وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کندهٔ درخت بیحرکت و خشک به نظرم میرسند. دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشهٔ تفنگ و امضاء میخورند… اما میتوان به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر نگاه کرد؛ چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند. از رمان ''عقاید یک دلقک'']]
'''[[w:هاینریش بل|هاینریش تئودور بُل]]''' (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۷۲ است. بیشتر آثار او به [[جنگ]] (به خصوص [[جنگ]] جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
==
* «خانوادهای که یک [[گوسفند]] سیاهرنگ ندارد، یک خانواده شاخص نیست.»
** <small>گوسفندان سیاه، ۱۹۵۱، ترجمه:محمد چنگیز، انتشارات نقش خورشید. ص ۴۰۸</small>
سطر ۹ ⟵ ۸:
** <small>یک گزارش شخصی (لندن :ویدن فیلد و نیکلسون، ۱۹۸۵) ص</small> ۱۳۰
* «افزایش برنامههای تلویزیونی از سه به سی و سه کانال ممکن است اشتهای آدمی را به دیدن تصاویر زیاد کند ولی میدانیم که چشم را فقط خاک گور پر میکند، پس باید در انتظار زخم معده و استفراغ هم باشیم.»
=== عقاید یک دلقک ===
{{اصلی|عقاید یک دلقک}}
* «هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتادهاند فقط تنها به خاطر آورد.»
* «من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمیکنم. این قدرت را دارم که به چیزی که نمیتوانم درک کنم احترام بگذارم.»
* «امروزه شکلهای عجیب و غریب و ناشناختهای از فحشا وجود دارد که در قیاس با آن، فحشای واقعی، حرفهای شرافتمندانه و درست به حساب میآید: چون در فاحشه خانه حداقل در مقابل پول چیزی هم عرضه میگردد.»
* «از این که میشنوم هنوز چیزی به نام "وظیفهٔ زناشویی" وجود دارد و قانون و کلیسا زن را طبق قرارداد موظف به اطاعت از آن میکند دلواپس میشوم و ترس وجودم را فرا میگیرد. محبت و صمیمیت را نمیتوان با زور در مردم به وجود آورد.»
* «به اعتقاد من، عصر ما تنها شایستهٔ یک لقب و نام است: «عصر فحشا». مردم ما به تدریج خود را به فرهنگ فاحشهها عادت میدهند.»
* «وقتی آدمهای پولدار چیزی به کسی هدیه میکنند، همیشه یک جایش میلنگد.»
* «آدمهای پولدار خیلی بیشتر از آدمهای فقیر هدیه (خیرات) میگیرند.»
* «یک وسیلهٔ درمان موقتی وجود دارد، آن اَلکُل است، و یک وسیلهٔ درمان قطعی و همیشگی میتواند وجود داشته باشد، و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به مِیخوارگی بیُفتد زودتر از یک شیروانیساز مست سقوط میکند.»
== جستارهای وابسته ==
|